عطش
عطش، تألیف هیأت تحریریه «مؤسّسه فرهنگی و مطالعاتی شمسالشموس»، زندگی و اندیشهها و تجربههای اخلاقی و عرفانی معلم اخلاق و عارف شیعی قرن چهاردهم، آیتالله سيد على قاضى طباطبايى تبريزى (متوفای 1325ش) را گزارش و تحلیل میکند و برخی از دستورالعملهای اخلاقی و سیر و سلوکی او را نشان میدهد. این اثر بر اساس مطالعه کتابخانهای و نیز مصاحبه با فرزندان و برخی از شاگردان و آشنایان ایشان نگارش یافته است. ویرایش پیشین این اثر با عنوان «کتاب صلح کل: مجموعهای از ناگفته ها در مورد زندگی آیتالله سیدعلی قاضی(ره) در مصاحبه با فرزندان ایشان» در سال 1382ش منتشر شده است.
| عطش | |
|---|---|
| پدیدآوران | مؤسسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس. هیات تحریریه (نويسنده) |
| عنوانهای دیگر | ناگفته هایی از سیر توحیدی کامل عظیم حضرت آیتالله سید علی قاضی طباطبایی |
| ناشر | شمس الشموس |
| مکان نشر | ایران - تهران |
| سال نشر | 1386ش |
| چاپ | 9 |
| شابک | 978-964-95801-2-8 |
| موضوع | قاضی تبریزی، علی، 1245 - 1325 - سرگذشت نامه - مجتهدان و علما - ایران - سرگذشت نامه |
| زبان | فارسی |
| تعداد جلد | 1 |
| کد کنگره | /ق2ع6 55/3 BP |
| نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
هدف و روش
- پدیدآورنده، عاشقانه نوشته و مناجات کرده است: معشوقا! اگر ما خواستیم از آنان بگوییم، تنها برای این بود که با شناخت آنها تو را نیز بشناسیم....[۱]
ساختار و محتوا
- «مؤسّسه فرهنگی و مطالعاتی شمسالشموس» این اثر را در 4 بخش و 20 فصل به ترتیب ذیل تنظیم کرده است:
- بخش اول: آشنایی با زندگی، سیره معنوی، عرفانی، تربیتی، خانوادگی و اخلاقی (11 فصل)
- بخش دوم: از دیدگاه دیگران، توصیهها، نامهها و دیدگاهها (4 فصل)
- بخش سوم: مصاحبه با فرزندان آیتالله سيد على قاضى طباطبايى تبريزى (:سید محمدحسن، سید محمدعلی و سیده فاطمه) و آیتالله سید عباس کاشانی (یکی از شاگردان) و آیتالله سید محمدعلی حکیم (معاصر ایشان) (5 فصل)
- بخش چهارم: فهارس فنی (11 فهرست) غلطنامه و تصاویر (23 تصویر).
نمونه مباحث
- «... کرامت قاضی، کور را بینا کردن و بیمار را شفا دادن نبود که کرامتش زنده کردن دلها بود، احیای قلبها بود. او مرده زنده نمیکرد بلکه دلهای مرده را حیاتی نو عطا میکرد. او کور را مداوا نمیکرد بلکه چشم دلها را بصیرت میبخشید. او بیماران را شفا نمیداد، بلکه بیماران عشق را طبابت میکرد. او گوشِ کران را درمان نمیکرد، بلکه گوش اهلش را به آوای تسبیح زمین و آسمان شنوا میکرد. کار او آموختن راه رفتن بر روی آب نبود، بلکه کارش یاد دادن پا گذاشتن بر روی منیت بود. کار او نجات دادن غریق نبود، بلکه کارش سیر دادن دریادلان به دریای بیساحل عشق و عرفان بود. کار او درمان دردها نبود، بلکه احیای دردی بیدرمان بود که: درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد…» [۲]
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.