ایرانیان و رؤیای قرآن پارسی
ایرانیان و رؤیای قرآن پارسی تألیف محمود فتوحی رودمعجنی، مسئلۀ این کتاب، صورتبندی تاریخی اندیشۀ متن مقدس پارسی است که چونان یک آرمان ملی و فرهنگی در میان پارسیزبانان از دیرباز تا امروز همواره در فلات ایران به شکلهای مختلف روی نموده است.
| ایرانیان و رؤیای قرآن پارسی | |
|---|---|
| پدیدآوران | فتوحی رودمعجنی، محمود (نویسنده) |
| ناشر | سخن |
| مکان نشر | تهران |
| سال نشر | 1403 |
| شابک | 3ـ113ـ260ـ622ـ978 |
| موضوع | ادبیات فارسی - تاریخ و نقد,نقد و تفسیر فردوسی، ابوالقاسم، ۳۲۹ - ۴۱۶؟ق. شاهنامه,نقد و تفسیر مولوی، جلالالدین محمد بن محمد، ۶۰۴ - ۶۷۲ق. مثنوی,نقد و تفسیر حافظ، شمسالدین محمد، - ۷۹۲ق. .دیوان |
| کد کنگره | PIR ۳۳۷۴/ف۲الف۹ |
ساختار
کتاب از شش فصل و یک فرجامه به عنوان خلاصه مباحث تشکیل شده است.
گزارش کتاب
از دیرباز همواره شنیدهایم که میگویند «شاهنامه، قرآن عجم است»، «مثنوی، قرآن پارسی است»، «کلیات سعدی به منزلۀ قرآن زبان پارسی است»، «دیوان حافظ، لسانالغیب پارسیزبانان است». از سخن شاعر سدۀ چهارم هجری، شهید بلخی که شعر رودکی را پیرو نُبَی (مصحف دینی) قلمداد کرد تا گفتههای اندیشهورزان معاصر همچون اقبال لاهوری، ملکالشعرای بهار، علی دشتی، محمد معین، مجتبی مینوی، شهریار، شایگان و ... در اشاره به یک متن ورجاوند پارسی، همه گویای این واقعیت است که پارسیگویان از دیرباز تا به امروز رؤیای دستیابی به یک ابرمتن ورجاوند پارسی را در سر میپروراندهاند؛ کتابی پارسی که از شأن فرهنگی و فرهمندی یک متن آسمانی برخوردار باشد.
مسئلۀ این کتاب، صورتبندی تاریخی اندیشۀ متن مقدس پارسی است که چونان یک آرمان ملی و فرهنگی در میان پارسیزبانان از دیرباز تا امروز همواره در فلات ایران به شکلهای مختلف روی نموده است. آرمان داشتن کتابی مقدس به زبان پارسی، یک ایده یا مفهوم تاریخمند است و برای آن، نقطۀ آغاز، سیر دگرگونی و چرخشهایی در تاریخ فرهنگی و ادبی ایران تصورشدنی است. این پژوهش شرایط کنونی اندیشۀ قرآن پارسی را در بستر زمان میکاود و دگردیسی آن را تا موقعیت جنینی و شرایط آغازین شکلگیریاش ردگیری، ثبت و تحلیل میکند؛ به دیگر سخن از قاعدۀ زرین تبارشناسی بهره میگیرد؛ یعنی وضعیت مفهوم را از اکنون میآغازد و نسلبهنسل به سوی گذشته پیش میرود تا به زمان پیدایی مفهوم برسد.
فصل نخست کتاب، بحثی نظری است که متنهای بزرگ را با عنوان ابرمتن میشناساند و بر اساس دو ساخت گیتیانه و مینوی، دو گونه ابرمتن یکی «شاهکار» و دیگری «فرهمتن» را از هم متمایز میکند؛ سپس از دو مفهوم «زادمان» و «زیستمان» یک متن، یعنی شرایط پیدایش و انتشار متن و زیست آن پس از انتشارش سخن میگوید؛ همچنین دو مفهوم «سرشت متن» و «کارنوشت متن» را از هم جدا میکند.
فصل دوم، تصویری از وضعیت دو زبان پارسی و تازی را در سدههای سوم تا ششم هجری نشان میدهد و میکوشد تا تکاپوی پارسیگویان را برای پایدارسازی زبان بومی خود در برابر زبان بیگانه گزارش کند و زمینههای فرهنگی و زبانیای را نشان دهد که شعر پارسی را گسترانید و آن را برای تجربههای دینی و مینوی ورزانید.
فصل سوم یک جستار تاریخی است دربارۀ رؤیای وحی و باور به اعجاز سخن در میان شاعران و نویسندگان پارسیزبان. این فصل با یک روش تبارشناسانه از امروز به آغاز تکوین زبان پارسی دری در سدههای نخست هجری میرود تا دعویهای اعجاز سخن و دریافت الهامات وحیانی را گزارش کند.
فصل چهارم از شاهنامه چونان یک ابرمتن ملی سخن میراند و دو سویۀ هنری و فرهمندی شاهنامه را بر اساس شواهد تاریخی گزارش میدهد. در پایان خوانشهای مختلف شاهنامه با رویکردهای چندگانه را دستهبندی و توصیف میکند.
فصل پنجم از مثنوی با لقب قرآن پارسی، چونان ابرمتن عرفانی سخن میگوید و مراحل قدسیسازی مثنوی را از زمان خود مولانا تا فرقۀ مولویه و روزگار ما طرح میکند و دو سویۀ صناعتی و معنوی این کتاب را برمیرسد.
فصل ششم دیوان حافظ یا لسانالغیب را چونان ابرمتن آزادی و رندی پارسی به بحث میگیرد. در اینجا نیز از مخالفخوانان حافظ و نقش هویتی حافظ در همزیستی و مدارا و بازتاب روح ایرانی در دیوان وی سخن میرود. فرجامه نیز جمعبندی یافتههای شش فصل کتاب است که میکوشد پاسخی دهد به امکان یا امتناع تقدسیافتن ابرمتنهای پارسی. [۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات