درسنامه وهابیت؛ پیدایش، جریانها و کارنامه
درسنامه وهابيت: پيدايش، جريانها و كارنامه، تأليف سيد مهدى علىزاده موسوى بهعنوان منبع دوره آموزش تكميلى روحانیون، معين و معينههاى كاروانهاى حج تمتع تهيه شده است. هدف از نگارش اين اثر معرفى جريان سلفىگرى و گونههاى مختلف آن و كارنامه تباهىهاى اين اعتقاد است.
درسنامه وهابیت: پیدایش، جریانها و کارنامه | |
---|---|
پدیدآوران | علیزاده موسوی، مهدی (نویسنده) |
ناشر | سازمان حج و زیارت، حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارات |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1392 ش |
چاپ | 1 |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
كتاب، مشتمل بر يك پيشگفتار و دوازده درس است. در ابتداى هر درس اهداف درس و مقدمه و در انتهاى آن خلاصه درس و خودآزمايى ارائه شده است.
گزارش محتوا
نویسنده، درس اول را به مفهومشناسى سلفىگرى اختصاص داده است. در اين فصل با تبيين مفهوم سلف و مفاهيم مرتبط با آن، به تعارض انديشه سلفىگرى با انديشه اسلامى اشاره شده است. معنى اصطلاحى سلف، در بدعتى ريشه دارد كه ابن تيميه در قرن هفتم ايجاد كرد. وى برخلاف گذشتگان به مفهومپردازى واژهى «سلف» پرداخت و آن را در معنايى به كار برد كه تا آن زمان، انديشمندان اسلامى چنين معنايى را دربارهى سلف اراده نكرده بودند. مهمترين بدعتى كه ابن تيميه و سپس سلفيان پس از او بنيان نهادند، گسترش منابع تشريع به صحابه، تابعين و تابعين تابعين بود[۱]
وى در درس دوم، سلفىگرى را در چهار حوزه معرفى روششناسى، معرفتشناسى، معنىشناسى و هستىشناسى تبيين كرده است. در حوزهى معنىشناسى، سلفيان قائل به ظاهرگرايى هستند. نگاه ظاهرگرايانه، به تشبيه و تجسيم ختم مىشود و به همين دليل، به آنها مجسمه يا مشبهه گفته مىشود. روششناسى سلفىگرى، نقلگرايى مفرط است؛ ازاينرو، در زمينهى معرفتشناسى نيز انديشهى سلفىگرى، به حديثگرايى افراطى مىانجامد. در نگاه سلفيان، در كشف مسائل و معارف دينى، تنها روش نقلى مشروعيت دارد. نخستين پيامد حسگرايى سلفى، نزدیک شدن اين مكتب به مكتب پوزيتيويسم يا اثباتگرايى است. پيامد ديگر حسگرايى سلفى، انكار وجود مجردات است. از ديدگاه آنان، انسانها پس از مرگ، هيچ ارتباطى با اين دنيا ندارند[۲]
در درسهاى سوم تا ششم، احمد بن حنبل، ابن تيميه و محمد بن عبدالوهاب بهعنوان بنيانگذاران سلفىگرى نقلى، اعتقادى و وهابى معرفى شدهاند. آيين وهابيت، نام خود را از بنيانگذار آن، محمد بن عبدالوهاب گرفته است. او وابسته به خاندان آل مشرف بود. وى در همان سالهاى پيش از علنى شدن عقايدش، برخى از عقايد خود را ابراز مىكرد كه مردم و علما را به خشم مىآورد. برخى از طرفدارانش به بهاى حمايت از كارهاى غير اسلامى ابن عبدالوهاب، ناچار شدهاند چهرهى تاريكى از مسلمانان ترسيم كنند و براى تطهير وى و پيروانش، مهر تكفير و ارتداد به عموم مسلمانان بزنند[۳]
آنگاه تماميتگرايى وهابيت و ماهيت خشن و تكفيرى آن، موجب شد قدرت و خشونت در دل آن نهادينه شود. در تبارشناسى وهابيت، ناگزير بايد به نقش سياست و قدرت اشاره كرد. سال 1153ق، محمد بن عبدالوهاب دعوت خود را در شهر حريمله آشكار كرد، اما اين دعوت، اجابتى را در پى نداشت؛ مردم و علما، ديدگاههاى وى را مخالف صريح آموزههاى دينى مىديدند... آنچه در دعوت او براى حاكمان جذابيت داشت، نتايج مادى دعوت بود كه خود محمد بهزيبايى آن را وعده مىداد. او درعيه را مركز فعالیتهای خود قرار داد. هدف حاكم درعيه (محمد بن سعود) از حمايت مكتب وهابيت، تنها استفادهى ابزارى از دين براى رسيدن به قدرت و ثروت بوده است. كاركرد مكتب وهابيت، مشروعيتسازى براى نظام پادشاهى آل سعود است و آل سعود، امنيت و قدرت لازم را براى ترويج اين ايده فراهم مىسازد. در توفيق آل سعود و مكتب وهابيت، هرگز نبايد نقش استعمار و در رأس آن، انگلستان را فراموش كرد[۴]
در درسهاى نهم و دهم، كارنامه وهابيت در دوره تأسيس و تثبيت بررسى شده است. تفاوت بنيادين وهابيت با ديگر مذاهب اسلامى، آمارهايى از جنايات وهابيان و غارت مسلمين توسط آنها، نمونههايى از جنايات وهابيان عليه اهل سنت و شیعیان در احسا و كربلا از مباحث مطرحشده در درس نهم است. تاريخچه، فلسفه و ويژگىهاى گروه اخوان التوحيد و فرجام آنان و همچنين نقش و جنايات وهابيون در تخريب آثار و اماكن تاريخى و مقدس در مكه و مدينه و عراق توسط وهابىها در درس دهم اسلامى بررسى شده است. باآنكه بناها و آثار تاريخى، هويت يك فرهنگ هستند و سابقه و بنيانهاى آن را نشان مىدهند، اما آل سعود با كمال شگفتى همهى آثار اسلامى را ويران كردند. «سعود بن عبدالعزيز» به عتبات عاليات حمله كرد و مرقد مطهر امام حسين(ع) را ويران نمود و در سال 1218ق، لشكر آل سعود و وهابيان به مكه حمله كرد و تمام آثار و اماكن تاريخى مربوط به صالحين را نابود كردند[۵]
درس يازدهم به جريانشناسى وهابيت اختصاص يافته است. وهابيت در درون خود داراى انشعابات و جريانهاى گوناگونى است كه گاه تقابل و تضاد ميان آنها منجر به تكفير يكديگر مىشود. مدلى كه مىتواند در شناخت علل و عوامل شكلگيرى طيفهاى داخلى وهابيت كمك كند، مدل بحرانمحور است. بحرانهايى كه سبب تولد انشعابات مختلف در داخل وهابيت شده است عبارتند از: بحران نوسازى و مدرنيزم، بحرانهاى اجتماعى اقتصادى، بحران سياسى، بحران مذهبى[۶]در اين درس جريان سكولار، جريان ملكيه (دربارى) و جريان جاميه بهعنوان جريانهاى رسمى وهابيت معرفى شدهاند[۷]
در درس آخر، به جريانهاى غير رسمى عربستان پرداخته شده است. يكى از مشكلات اساسى كه در برابر آل سعود و آل شيخ قد برافراشته است، بازگشت رويكرد تكفيرى بهسوى خود آنان است؛ يعنى گروههاى تكفيرى از يكسو آل سعود را به بىدينى و سوء عملكرد در تقابل با جريانهاى غير سلفى و از سوى ديگر آل شيخ را به خيانت به آرمانهاى وهابيت متهم مىكنند. يكى ديگر از جريانهاى غير رسمى نوسلفيان مىباشند. نوسلفيان به گروهى از علماى وهابى اطلاق مىشود كه هرچند پايبند به ديدگاههاى وهابيت هستند، اما در حوزه ديانت و سياست، ديدگاههاى معتدلترى ارائه كردهاند.
جريان ديگر غير رسمى در عربستان سعودى جريان ليبراليسم است خاستگاه جريان ليبرال عربستان سعودى، طبقه مرفه، متخصص و تحصيل كرده است. اين طبقه به دليل فرصت تحصيل در كشورهاى غربى و آشنايى با فرهنگ غرب و استفاده از رسهگانهها به فرهنگ و انديشه ليبراليستى روى آوردهاند. يكى از حوزههايى كه بهشدت مورد توجه و نقد ليبرالهاى عربستان سعودى است، جايگاه و نقش اجتماعى زن در جامعه عربستان است.[۸]
وضعيت كتاب
آدرس مطالب و برخى توضيحات نویسنده در پاورقىهاى كتاب ذكر شده است.
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.