ویتگنشتاین؛ متفکر زبان و زمان
ویتگنشتاین؛ متفکر زبان و زمان | |
---|---|
پدیدآوران | میلانی، محمد (به کوشش)
داوری اردکانی، رضا (مقدمهنویس) علویتبار، هدایت (مترجم) حجت، مینو (مترجم) میلانی، محمد (مترجم) رضاپور، علی (مترجم) فیروزکوهی، محمد (مترجم) جهانپولاد، علی (مترجم) |
ناشر | بزنگاه |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1400 |
شابک | 8ـ7ـ97465ـ622ـ978 |
کد کنگره | |
ویتگنشتاین؛ متفکر زبان و زمان با مقدمه دکتر رضا داوری اردکانی، به کوشش محمد میلانی، مترجمان هدایت علویتبار، مینو حجت، محمد میلانی، علی رضاپور، محمد فیروزکوهی، علی جهانپولاد، این کتاب مبین یکی از بهترین تحلیلهایی است که دربارۀ اندیشه و آثار این فیلسوف بزرگ و برجسته تهیه شده است. تنوع موضوعی و روش تحلیل یکی از معیارهای گزینش مقالات این مجموعه بوده است که در واقع هم از نکات شاخص آن محسوب میشود و هم میتواند معیاری در راستای ایجاد فهمی کامل و هدفمند و شناختی موزون بر مبنای ساحت پاک تفکر و نقادی اندیشهساز باشد.
ساختار
کتاب در هشت نوشتار به نگارش درآمده است.
گزارش کتاب
این کتاب مبین یکی از بهترین تحلیلهایی است که دربارۀ اندیشه و آثار این فیلسوف بزرگ و برجسته تهیه شده است. تنوع موضوعی و روش تحلیل یکی از معیارهای گزینش مقالات این مجموعه بوده است که در واقع هم از نکات شاخص آن محسوب میشود و هم میتواند معیاری در راستای ایجاد فهمی کامل و هدفمند و شناختی موزون بر مبنای ساحت پاک تفکر و نقادی اندیشهساز باشد.
برخلاف برخی از متفکران و نحلههای فکری که اقبال فکری و اجتماعی ما از آنها کورهراههایی بس دراز و بیانتها ساخته، لودویگ ویتگنشتاین از این آسیبها، دستکم تا به امروز کموبیش در امان بوده است. خاستگاه فکری و علمی تفکر ویتگنشتاین (فلسفۀ تحلیلی)، پیچیدگیهای ظاهری در این تفکر، زبان اص و معناباوری، الزامات خاص در مقولات فکری، همه و همه میتوانند از خصوصیات بارز این نحلۀ فلسفی باشند؛ وگرنه بیم آن میرفت که با اقبالی گسترده و هرز، بهویژه در دو دهۀ اخیر، گزندهای روزمرگی و روزنامهای، این فیلسوف و تفکرش را دچار آسیبهای جدی نماید.
ویتگنشتاین هرگز زندگی عادی نداشت. او همواره در حال تأمل و تفکر بود و هرچند فیلسوفانه زندگی نکرد، همۀ زندگیاش را فلسفه پر کرده بود. دوستان و آشنایان او نقل کردهاند که ساعتها در جایی مینشست و به یک نقطه خیره میشد و به آنچه در اطراف میگذشت، هیچ توجهی نداشت. او مثل ارسطو و کانت زندگی نکرده است که بهآسانی بتوان از شرح زندگیاش گذشت. بهویژه که هیچکس به استناد خلق و خو و رفتار و کردار ارسطو و کانت به فلسفۀ ایشان خرده نگرفته است. در مقدمۀ این کتاب دکتر داوری اردکانی به زندگی و آثار ویتگنشتاین نظری افکنده است.
ویتگنشتاین در «رساله» چهار بار از خدا نام میبرد؛ اما در هر چهار مورد، بحث او فقط به نحو فرعی به فلسفۀ دین مربوط میشود، مگر احتمالاً فقرۀ 6.432 که در آن میگوید: «خدا خود را در جهان آشکار نمیکند». با این حال، این چهار فقره ما را به شیوۀ تفکر ویتگنشتاین در هنگام نگارش «رساله» آشنا میکند. او در این فقرهها از حدود قدرت خدا در عمل خلقت، استلزامات منطقی عمل، خلقت و ارتباط خدا و تقدیر با قوانین طبیعت بحث میکند. اولین نوشتار این کتاب بحثی دربارۀ خدا در فلسفۀ ویتگنشتاین متقدم است.
ویتگنشتاین در یکی از تندورترین آرای فلسفیاش در فقرۀ 194 «پژوهشهای فلسفی» ابراز میدارد: «هنگام فلسفیدن بسان وحشیانی هستیم شبیه مردمانی بدوی که بیانهای مردم متمدن را میشنوند، تفسیری نادرست بر آنها بار میکنند و آنگاه از آنها غریبترین را نتیجه میگیرند». او مستندی ارائه نمیکند که اگر چنین باشد، این وضعیت در فلسفه تا کجا پیش میرود یا به کدامین سمتوسو تسری مییابد. وی هنگامی که چنین اظهارنظری میکند از امکان سخن میگوید. در این صورت چهبسا حق با او باشد. منظور او را بهخوبی میتوان با آنچه در فلسفه در باب فکر، معنا و فهم و در یک کلام در باب ذهن گفته شده است، ربط داد. در دومین نوشتار این کتاب در اینباره بحث شده است.
نویسندۀ سومین نوشتار این کتاب باور دارد، هدف ویتگنشتاین در رسالۀ «در باب یقین» احتجاج بر این مطلب است که معرفت بشر در کنه خود مبتنی بر افعال و دیگر الگوهای رفتار اوست. این ادعا ممکن است تا حد زیادی ساده و بیضرر به نظر رسد؛ اما نویسنده در مقالۀ خود استدلال کرده که آن ادعا در واقع تأثیر معرفتشناختی و قابل ملاحظهای به همراه دارد؛ برای مثال میتوان از آن ردی بر شکاکیت به دست آورد. اما در این نوشتار دو مورد از تلاشهای اخیر سفسطهآمیز در باب مواضع سنتی ویتگنشتاین نقد شده است. استدلال سربستهتر این مقاله استدلال بیپردهتر مقالۀ ویتگنشتاین و مبانی معرفت در دفاع از کنشگرایی ریشهنگرانۀ ویتگنشتاین در معرفتشناسی را تکمیل میکند.
دستکم از زمان ارسطو تا به امروز بسیاری از فلاسفه اظهار کردهاند که بخشی از معرفت نخستینی را «الف» و مابقی را «ب» بنامیم، بهتقریب میتوانیم شهود و درک آنها را با این گفته بیان کنیم که «ب» به «الف» وابسته و متکی است نه برعکس و اینکه «الف» به چیزی وابسته نیست. این صورتبندی آشکارا پرسشهای متنوع و جالبی را به وجود میآورد، برای مثال «وابسته به» یعنی چه؟ اما اگر لحظهای این مسائل را کنار بگذاریم، میتوانیم کسانی را که با چنین دیدگاهی موافقاند، «مبناگرا» بخوانیم. در نوشتار چهارم نویسنده میکوشد تا این اوصاف نامنظم را دربارۀ آنچه میتواند مبناگرا باشد، روشن کند. هدف او از این کار پاسخ به این چند پرسش مهم است که آیا هر نوع معرفتی، وضعیتی مبناگرا دارد و اگر چنین است، چه معیارهایی این وضعیت را معین میکند؟
چنین تصور میشود که تأثیر ویتگنشتاین بر جریان تفکر معاصر، دستکم به نوبۀ خود بیشتر از هر یک از فیلسوفان قرن بیستم باشد. او به همراه ارنست ماخ و برتراند راسل پدر معنوی جنبش فکری تأثیرگذاری است که به پوزیتویسم منطقی یا تجربهگرایی منطقی مشهور است. این تأثیر بیشتر از «رساله» یا حتی از تأویلها از آن سرچشمه گرفته است که از سوی دیگران ارائه شده است. عقاید و نوشتههای ویتگنشتاین در مرحلۀ دوم، بنیانهای تفکری را فراهم آورد که اغلب به «فلسفۀ زبان عادی» مشهور است. امروزه تأثیر ویتگنشتاین بیش از پیش در بسیاری از آموزههای فلسفۀ تحلیلی احساس میشود؛ اما این موضوع بیشتر غیرمستقیم و پنهان است و در نتیجه ارائۀ آن به صورت شکلی واحد و مشخص دشوار است. مشخص کردن و بررسی موضوعاتی که ویتگنشتاین بر آنها تأثیر گذاشته است، فصلی مهم از تاریخ فلسفه و تفکر قرن بیستم را خواهد ساخت که هنوز باید در اینباره تحقیقاتی به رشتۀ تحریر درآید. نوشتار ششم کتاب بحثی در اینباره است.
ویتگنشتاین سال 1929 را در کیمبریج گذراند؛ زیرا هدف او بازگشت به فلسفه و تحقق آمال و خواستههای درونیاش بود. اما چنانکه پیشبینی میشد، از دهۀ بیست به بعد، توان و قدرت او در مسائلی که خودش را با آنها درگیر کرده بود، بسیار کاهش یافت. در این میان «رساله» در وین به موضوعی بسیار مهم تبدیل شده بود. هانس هان ریاضیدان و موریتس شلیک فیلسوف و کردت ردی میستر ریاضیدان در یک نشست کاری با یکدیگر آشنا شده و عمیقاً تحت تأثیر این قرار گرفته بودند. در نوشتار هفتم کتاب دربارۀ ارتباط ویتگنشتاین و حلقۀ وین مباحثی مطرح شده است.
آخرین نوشتار این کتاب، کتابشناسی ویتگنشتاین است که شامل ترجمۀ تألیفات او و همچنین کتابها و رسالههایی است که از سوی نویسندگان مختلف دربارۀ فلسفۀ ویتگنشتاین و شرح منظومۀ فکری این فیلسوف اتریشی نوشته شده است.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات