زمجینامه: داستان علی بن احمد زمجی
زمجینامه: داستان علی بن احمد زمجی | |
---|---|
پدیدآوران | راوی ناشناس (نویسنده) جعفرپور، میلاد (مصحح) |
ناشر | معین |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | ۱۴۰۲ش |
شابک | 6ـ294ـ165ـ964ـ978 |
موضوع | ابومسلم خراسانی، عبدالرحمن بن مسلم، ۱۰۰ -۱۳۷ق .- سرگذشتنامه - داستان,زمجی، احمد بن محمد - داستان,ایران - تاریخ - حکومت اعراب و جنبشهای ملی تا ۲۰۵ق.- داستان |
کد کنگره | PIR ۴۳۵۶/ز۸ |
زمجینامه: داستان علی بن احمد زمجی تألیف راوی ناشناس، تصحیح و تحلیل میلاد جعفرپور؛ نخستین حلقه از مجموعه روایتهایی که در حکم داستانهای پیرامون «ابومسلمنامه» در سنت دنبالهنویسی پدید آمد و ارتباط بسیار نزدیکی هم با آن دارد، «زمجینامه» است. شخصیت محوری «زمجینامه»، احمد زمجی همرزم مخلص و پاکباختۀ ابومسلم بود که توانست در خونخواهی توفیق یابد و نوخلیفۀ عباسی، ابوجعفر دوانقی را بکشد و سپس منصور را به جایش بر تخت بنشاند.
ساختار
کتاب در سه بخش به نگارش درآمده است.
بخش اول: نسخهشناسی
بخش دوم: متنشناسی
بخش سوم: متن روایت
گزارش کتاب
نخستین حلقه از مجموعه روایتهایی که در حکم داستانهای پیرامون «ابومسلمنامه» در سنت دنبالهنویسی پدید آمد و ارتباط بسیار نزدیکی هم با آن دارد، «زمجینامه» است. شخصیت محوری «زمجینامه»، احمد زمجی همرزم مخلص و پاکباختۀ ابومسلم بود که توانست در خونخواهی توفیق یابد و نوخلیفۀ عباسی، ابوجعفر دوانقی را بکشد و سپس منصور را به جایش بر تخت بنشاند. وقتی قیام احمد زمجی به نتیجه رسید، جمع یاران پراکنده شد؛ اما این مرتبه و به ناهنگام، احمد زمجی قربانی حرکت ناجوانمردانهای شد و به دست کلهپزی خارجی کشته شد. بدین تمهید چرخۀ بیپایا خونخواهی که میرفت تا آرامی بگیرد، جانی تازه گرفته و تحرک بیشتری پیدا کرد و این بار رهبری قیام بر عهدۀ فرزند احمد، یعنی علی زمجی بود که گزارش احوالش در پارۀ دوم «زمجینامه» عرضه شده است.
دربارۀ تعیین زمان و مکان تألیف «زمجینامه» هیچگونه اشاره و خط مسلمی در دست نیست و برای تخمین زمان نگارش محتمل نیز ناچار باید دستنویسهای موجود را بررسی کرد تا بتوان احتمالاتی به دست داد.
روایت داستانی گلزار علی بن احمد زمجی مانند پارۀ نخستین «زمجینامه»، ساختار یکپارچه و روشمند دارد و راوی گزارش احوال علی احمد زمجی را از زمان وقوع حملۀ دریاباریان به کمتور و مأمورشدن علی احمد به دفع آنان تا شهادت وی، ذیل پنجاه سرفصل ترتیب داده و به صورت دقیق و منظم از عهدۀ شرح رویدادهای هر فصل نیز برآمده و ضمن شاخوبرگدادن به کردار شخصیتهای محوری هر بخش و برجستگی نقش آنان، فرجام رویدادی را هم بدون ابهام گزارش کرده است و بدینگونه تسلط و اشراف خود را بر نقل بهخوبی نشان داده است. ساختار شکلی و محتوایی روایت جلد دوم، مشابهت تمامی با روایتهای آسیای میانۀ پارۀ اول «زمجینامه» دارد.
نثر «زمجینامه» در هر دو بخش، به هیچروی قابل مقایسه با نثر دلپذیر و استوار متون فاخری مثل «سمک عیار» و «دارابنامه» نیست؛ اما نثر این متن با همۀ تنزل معتدلش، سبکی حد فاصل نثر روایات متقدم و جدیدی مثل «یتیمنامه» و «اسکندرنامه» را نمایانده است و پسرفت روایتهای یادشدۀ اخیر را ندارد. نثر بخش دوم «زمجینامه» زبانی ساده و روان دارد که گاهی از یکدستی دور و از نظر دستوری، دچار تعقیدات و لغزشهایی نیز شده است. عبارتهای متن اغلب کوتاه و دچار ایجاز مخل شده است. از دیگر مشخصات زبانی برجستۀ این پاره، میتوان به وجود برخی واژهها و ترکیبهای فارسی آسیای میانه اشاره کرد که به دلیل تحریر نسخه در شاهجهانآباد کمی وفور آنها کاسته شده است.
ازآنجاکه «زمجینامه» حماسهای منثور به شمار میآید، نبرد، عیاری و جزئیات مترتب بر آن در کانون توجه قرار دارند؛ بنابراین راوی بهناچار در ایجاد فضای حماسی لازم، مجال بیشتری برای پرورش اوصاف پرتنش و دلپذیر مرتبط با پیرنگ اختصاص دهد و بخش اعظم توان خود را صرف اینگونه توصیفات کرده است؛ بنابراین وصف گاه و بیگاه گرچه مفصل معشوق هم در میان انبوه توصیفات حماسی ناپیدا و کمرنگ باقی میماند.
به طور کلی در «زمجینامه»، به تبع محوریت نوع حماسی و وجوه دینی مترتب بر آن، بهویژه جهاد علیه کفار و خونخواهی، فرصتی برای خودنمایی بنمایههای غنایی باقی نمانده است. در بخش دوم «زمجینامه»، با وجودی که نه سردار و پهلوان مسلمان با نه شاهدخت مسلمان و کافر پیوند دارند، راوی جز ماجرای دلباختگی و پیوند علی احمد زمجی، به هیچوجه بر موضوعات عاشقانۀ دیگر نظیر ملکه زرنثار و سماعون، ملکه دلانگیز و حارث بن لیث، ملکه شورانگیز و ضیاف، ملکه دلربا و ضیفان، ملکه مهرانگیز و ناصر بن حسن، ملکه محبتافزا و مسعود ذولابی، ملکه زهرهنگار و ضیاف بن عبدالکریم، ملکه پروین و جلیاس، تمرکز و وقفهای ندارد و فاصلۀ دلباختگی تا پیوند هشت سردار یادشده را تنها در چند سطر خلاصه میکند.
از این بخش تنها دستنویس منحصربهفرد کتابخانۀ دانشگاه پنجاب شناسایی شده است؛ از اینرو متن روایت بر اساس همین نسخه تصحیح شده است. [۱]
پانويس