ابن حبیش، عبدالرحمن بن محمد
ابن حُبَیش، ابوالقاسم عبدالرحمان بن محمد بن عبدالله بن یوسف بن ابىعیسى انصاری (504 -584ق/1111- 1188م). مورخ، محدث، فقیه و ادیب اندلسى.
تولد
وی در المریه، در جنوب اندلس در سال 504ق زاده شد. اصل خاندان وی از شارقه از توابع بلنسیه بوده و جدش عبدالله از آنجا به المریه نقل مكان كرده است. حبیش نام دایى وی بوده است.
اساتید
تحصیلات مقدماتى را در المریه با فراگیری قرائات از ابوالقاسم احمد بن عبدالرحمان قَصبى، ابوالقاسم بن ابىرجاء بلوی و ابوالاصبغ معروف به ابن الیسع و دیگران شروع نمود و نزد ابوالقاسم احمد معروف به ابن ورد و ابوالحسن على معروف به ابن نافع، فقه آموخت و از دو نفر اخیر و ابومحمد عبدالحق بن غالب محاربى و ابومحمد عبدالله بن على رُشاطى و ابوالحسن بن معدان و ابوعبدالله محمد بن وضاح و ابوعبدالله محمد معروف به ابن ابىاحدعشر و جز آنان، حدیث شنید. علوم عربیت را از ابوعبدالله محمد بن ابىزید نحوی فرا گرفت. سپس در نیمه سال 530ق/1136م بار سفر قرطبه بست و در آنجا از ابوالحسن یونس بن محمد بن مغیث و ابوعبدالله محمد بن اصبغ ازدی معروف به ابن المناصف و ابوعبدالله جعفر بن محمد بن مكى و ابوبكر محمد بن عبدالله معافری معروف به ابن عربى و جز آنان حدیث آموخت و ابوالحسن شریح بن محمد و ابوالولید ابن بقوه هلالى و ابوبكر عبدالله معروف به ابن مدیر و ابوجعفر احمد بن عبدالرحمان بطروجى و ابوالفضل عیاض بن موسى بن عیاض به وی اجازه روایت دادند و ابوطاهر سلفى نیز از اسكندریه برای وی اجازه نوشت. پس از حدود 3 سال كه حدیث و غریب حدیث و جز اینها را فرا گرفت به المریه بازگشت و تا 542ق/1147م كه صلیبیون شهر را تسخیر كردند، در آنجا بود. بنا به نقل مقری، ابن حبیش پس از استیلای صلیبیون، نزد سلیطین (آلفونسوی هفتم) رفت و نسبت وی را تا هرقل (هراكلیوس امپراتور روم شرقى) نقل كرد و در ازای این كار، او و خاندان و همراهانش اجازه یافتند بدون پرداخت وجهى از شهر خارج گردند. ابن حبیش ابتدا به مرسیه رفت و ایامى در آنجا ماند. سپس به جزیره شقر، نزدیك بلنسیه رفت و متولى نماز و خطبه و احكام آنجا شد و پس از 12 سال در حدود 556ق/ 1161م به مرسیه بازگشت و خطیب مسجد جامع آنجا گردید و سپس در 575ق به قضاوت در آن دیار گمارده شد.
شاگردان
درباره سفرهای ابن حبیش جز شهرهای بر شمرده ذكری در منابع ما نیست، اما فروخ متذكر شده كه سهل بن محمد ازدی غرناطى (د 639ق/1242م) در مالقه از ابن حبیش كسب علم نموده است. از شاگردان وی علاوه بر آنچه یاد شد مىتوان از محمد بن محمد بن ابىالسداد، ابوالخطاب عمر بن حسن بن على معروف به ابن دحیة كلبى، محمد بن عبدالعزیز معروف به ابن عیاش تجیبى، محمد بن على همدانى معروف به ابن البراق، محمد بن یوسف بن عبدالله معروف به ابن عیاد و ابوبكر محمد بن احمد بن حبون معافری نام برد. احمد بن محمد طرسوسى، محمد بن ابراهیم بن صلتان و على بن ابىالعافیة قسطلى و جمعى دیگر نیز از وی روایت كردهاند و ابوعلى شلوبین از وی اجازه دریافت كرده است.
مذهب
ابن حبیش ظاهراً پیرو مذهب مالكى بوده است. گر چه این مطلب در منابع قدیمى ذكر نشده، اما تنبكتى و مخلوف او را در عداد مالكیان آوردهاند. معلوم نیست چرا حاجى خلیفه او را حنفى دانسته است.
خصوصیات فردی
از خصوصیات فردی ابن حبیش مىتوان قوت حافظه وی را یادآور شد. ابن ابار گوید: وی زمانى همه، یا اكثر تاریخ ابن ابىخیثمه را از برداشته است. ابن ابار، ابن حبیش را آخرین بازمانده محدثین بزرگ در مغرب معرفى نموده و شاگرد برجسته او، ابوالربیع كلاعى نیز نظیر این تعبیر را دارد. این سخن شاید اغراقآمیز جلوه كند، اما با توجه به روند فرهنگ اسلامى در اندلس در یكى دو نسل بعد، چندان نیز دور از حقیقت نیست.
وفات
وی سرانجام پس از مدتى بیماری، در مرسیه در سال 584ق درگذشت و امیر آنجا ابوحفص الرشید بر جنازهاش نماز گزارد.
آثار
مهمترین اثر ابن حبیش كتاب المغازي یا الغزوات است كه عنوان كامل آن كتاب ذكر الغزوات الضامنة الكافلة و الفتوح الجامعة الحافلة الكائنة في أیام الخلفاء الأئمة الأولى الثلاثة است كه فعلاً دو جزء آن شناخته شده و موجود است. چنانكه از عنوان كتاب پیداست، در آن از لشكركشیهای فاتحانه مسلمین در ثلث اول قرن اولق (نیمه اول قرن 7م) در ایام حكومت 3 خلیفه اول یاد شده است. ابن حبیش دستور تألیف این كتاب را در 575 ق/1179م از خلیفه الناصر لدینالله یوسف موحّدی گرفت. كتاب با ذكر مسیر خالد بن ولید به سوی بُزاخة شروع مىشود و پس از ذكر جنگها و فتح برقه و مصر و طرابلس و صلح نوبه و غزوه ذاتالصّواري جزء اول آن پایان مىگیرد. جزء دوم از فتح عراق و صلح احنف با اهل بلخ تا 21ق/642م و ورود به سرزمین روم را در بردارد. هونر باخ استفادههای ابن حبیش را از كتاب الرّدة واقدی كه یك منبع معتبر و قدیمى است، نشان داده است. به گفته كائتانى گرچه ابن حبیش متأخرتر از طبری است، اما شاید در این كتاب از تنها منبع مطمئن برای تایخ رده یعنى كتاب الرّدة واقدی، بهتر از طبری استفاده كرده باشد. به گفته او، ابن حبیش از دو منبع مفقودالاثر دیگر، كتاب یحیى بن سعید اموی و كتاب یعقوب بن محمد زهری، كه این دومى ناشناخته است، نیز بهره برده است. دانلوپ، سؤال مهمى را طرح كرده است مبنى بر اینكه چرا كتاب الغزوات، محبوبیت و شهرت لازم را نیافته است؟ او پاسخ این سؤال را از سویى احتمالاً مربوط به همكاری وی با موحدون و از سوی دیگر اتّكاء بر قول محدثین غیر قابل اعتماد - بنا به قول ابن دحیه - دانسته است. شاید این مطلب با حوادث بعدی اندلس كه در پنهان ماندن بسیاری از گنجینههای تمدن اسلامى آن دیار نقش مؤثری داشته، مرتبط بوده است. نكته دیگر وجود كتابى به نام الاكتفاء في مغازي رسولالله صلىالله علیه و سلم و مغازيالثلاثة الخلفاء از ابوالربیع كلاعى شاگرد ابن حبیش است و اینكه تا چه میزان این كتاب در گمنام ماندن و عدم محبوبیت كتاب الغزوات نقش داشته، قابل بررسى است. ظاهراً ابن حبیش قصد داشته است بر كتاب الصلة ابن بشكوال تكملهای بنویسد و برای همین منظور خلاصهای از آن تهیه كرده، فواید و تعلیقاتى بر آنها افزود. اما خود موفق به عملى كردن مقصود نشد و یادداشتهای وی به دست ابن ابار افتاد و وی با استفاده از آنها در التكملة خود موارد مذكور را با انتساب به ابن حبیش نقل كرد. اثر دیگر ابن حبیش مجموعه كوچكى در القاب است و ابن ابار از نسخهای از آن كه نزد ابوالربیع كلاعى بوده است، نام برده و مىگوید كه از آن استنساخ كرده است، اما تاكنون اثری از آن به دست نیامده است.[۱]
پانویس
- ↑ مؤذن جامى، محمدهادی، ج3، ص310-312
منابع مقاله
مؤذن جامى، محمدهادی، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374.