اقتدارگرایی مولانا در گرداب قدرت

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    اقتدارگرایی مولانا در گرداب قدرت
    اقتدارگرایی مولانا در گرداب قدرت
    پدیدآورانبیگدلی، حمید (نویسنده)
    ناشرطهوری
    مکان نشرتهران
    سال نشر۱۴۰۱ش
    شابک3-63-5911-600-978
    کد کنگره

    اقتدارگرایی مولانا در گرداب قدرت تألیف حمید بیگدلی؛ در این کتاب کوشیده شده است زندگی و منش یکی از بنام‌ترین عارفان مسلمان، مولانا جلال‌الدین بلخی از دیدگاهی دیگر بررسی شود؛ عارف ـ شاعری که آوازه‌اش مرزهای ایران را درنوردیده و بسیاری از کشورهای جهان را دربرگرفته است. کسی که دیرگاهی است نامش مثنوی را به یاد می‌آورد و مثنوی‌اش گرچه به زبان تمثیل و داستان، سرگذشت واعظ ـ فقیهی را بازگو می‌کند که به پندار بسیاری یک‌باره پس از دل‌باختگی به شمس تبریزی از فقاهت دست شست و جز سخن عشق هیچ نگفت و نشنید؛ اما مرز درستی این پندار تا کجاست؟ گرچه دست‌یابی به درستی یا نادرسی چنین پندار ریشه‌دار و خوش‌نشین آن هم در بستر جامعه و فرهنگی که عشق و عاشقی را برترین ارزش می‌انگارند، کاری دشوار است؛ اما نویسنده در سرتاسر این کتاب در پی بازبینی در این پندار است که چرا مولانا را تنها با مثنوی‌اش می‌شناسد و می‌شناساند و در آن نیز تنها عشق‌ورزی وی به شمس را می‌بیند و می‌نمایاند.

    ساختار

    کتاب از یک درآمد و پنج بخش به همراه با کتاب‌نامه و نمایه آمده است. عناوین بخشهای کتاب عبارتند از:

    بخش 1: مثنوی و عشق، دو ویژگی چیره بر مولوی‌پژوهی

    بخش 2: از تعریف تا چندوچون قدرت و اقتدار

    بخش 3: مولانای پیش از شمس، بازیچۀ قدرت‌گرایان

    بخش 4: بررسی خاستگاه دگرگون‌شوندگی مولانا

    بخش 5: مولانای پس از شمس، بازیچه و بازی‌گردان قدرت‌گرایی و اقتدارگرایی

    گزارش محتوا

    در این کتاب کوشیده شده است زندگی و منش یکی از بنام‌ترین عارفان مسلمان، مولانا جلال‌الدین بلخی از دیدگاهی دیگر بررسی شود؛ عارف ـ شاعری که آوازه‌اش مرزهای ایران را درنوردیده و بسیاری از کشورهای جهان را دربرگرفته است. کسی که دیرگاهی است نامش مثنوی را به یاد می‌آورد و مثنوی‌اش گرچه به زبان تمثیل و داستان، سرگذشت واعظ ـ فقیهی را بازگو می‌کند که به پندار بسیاری یک‌باره پس از دل‌باختگی به شمس تبریزی از فقاهت دست شست و جز سخن عشق هیچ نگفت و نشنید؛ اما مرز درستی این پندار تا کجاست؟ گرچه دست‌یابی به درستی یا نادرسی چنین پندار ریشه‌دار و خوش‌نشین آن هم در بستر جامعه و فرهنگی که عشق و عاشقی را برترین ارزش می‌انگارند، کاری دشوار است؛ اما نویسنده در سرتاسر این کتاب در پی بازبینی در این پندار است که چرا مولانا را تنها با مثنوی‌اش می‌شناسد و می‌شناساند و در آن نیز تنها عشق‌ورزی وی به شمس را می‌بیند و می‌نمایاند.

    گفتنی است مثنوی معنوی به‌تنهایی نمی‌تواند همۀ لایه‌های بدن ـ ذهن فردی و اجتماعی مولانا را نمایش دهد؛ بنابراین به‌ناچار باید دیگر آثار برجای‌مانده از او نیز ژرف‌اندیشانه بررسی شود؛ زیرا هر یک از آنها بخشی و چهره‌ای از وی را نشان می‌دهد که یا در مثنوی نیست یا کم‌رنگ‌تر و چه‌بسا از گونه‌ای دیگر است. دیگر آنکه همۀ درون‌مایه‌های مثنوی و نیز همۀ سخنان مولانا تنها دربارۀ عشق او به شمس نیست. بنابراین سؤال است که چرا از همۀ لایه‌های درونی و بیرونی مولانا تنها عاشقی او و از میان همۀ آثارش تنها مثنوی پررنگ شده است. برای پاسخگویی به این پرسش‌ها بهتر است نگاهی گذرا به آثار مولانا و به‌ویژه خاستگاه و چگونگی سرایش غزلیات و مثنوی وی انداخته شود؛ ره‌آورد این پندار در بخش اول کتاب آمده است که برای شناساندن لایۀ دیگر از منش فردی و اجتماعی او کارآمد است.

    در بخش دوم نخست دو اصطلاح کلیدی قدرت و اقتدار از علوم اجتماعی وام گرفته شده است؛ سپس نویسنده خوانشی دیگر از این دو اصطلاح را برساخته است تا گذشته از اینکه جداسازی این دو از هم ساده‌تر و روشن‌تر شود، چهره‌های گوناگون آنها از طبیعت تا سیاست را نیز دربر بگیرد.

    در بخش سوم جایگاه و کارکرد قدرت‌گرایی در زندگی و منش مولانای پیش از شمس نشان داده شده است؛ اینکه چه‌سان هر یک از کنشگران گوناگون اجتماعی می‌کوشیدند به نام دین، پادشاه، پدر، مراد، اندیشمند و .... بازی را در دست گیرند و دیگران را با روش‌های قدرت‌گرایانه فرمان‌بردار خویش گردانند.

    همه بر این پندارند که مولانا پس از دیدار و همنشینی با شمس، دگرگونی‌های بسیاری را تجربه کرد، اما چرا؟ راز این دگرگونی چیست؟ پاسخ دیگران به چنین پرسش‌هایی گوناگون است و نویسندۀ این کتاب بخشی از این دگرگونی را در منش فردی و اجتماعی شمس و ساختار سیاسی و فرهنگی قونیه جسته و یافته است که در بخش چهارم کتاب تبیین شده است.

    در بخش پایانی به این نکته پرداخته شده است که گرچه مولانا پس از آمدن شمس بسیار دگرگون شد و دگرگونی‌های بسیاری را تجربه کرد و نمودهایی از گفتار و کردار قدرت‌گرایانه را به نمایش گذارد، اما زیست قدرت‌گرایانۀ روزگار بیش و پس از شمس، چنان همۀ لایه‌های فردی و اجتماعی وی را دربرگرفته و بازیچۀ خویش گردانیده بود که او را ناگزیر می‌کرد گاهی او نیز بازی‌گردان و حتی بازیچۀ قدرت‌گرایی شود که نشانه‌های آن را در عارفانه‌ها و عاشقانه‌های او نیز می‌توانیم بیابیم.[۱]

    پانويس


    منابع مقاله

    کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها