عقل و ضد عقل در روزگار ما
عقل و ضد عقل در روزگار ما | |
---|---|
پدیدآوران | یاسپرس، کارل (نویسنده) تاجالدین، ضیاء (مترجم) |
ناشر | نشر چشمه |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | ۱۳۹۶ش |
شابک | 978-600-229-867-6 |
موضوع | عقل,قرن ۲۰م. فلسفه آلمانی |
کد کنگره | B۳۲۷۹/ی۲ع۷ |
عقل و ضد عقل در روزگار ما تألیف کارل یاسپرس، مترجم ضیاء تاجالدین؛ کتاب حاضر شامل دو اثر با عنوانهای عقل و ضد عقل در روزگار ما و زندگی فلسفی من نوشتهی کارل یاسپرس، فیلسوف آلمانی سدهی بیستم، است. در اثر نخست، یاسپرس به تعریف عقل می پردازد و سپس نحله های فلسفی ناسازگار یا علم و عقل را که از منظر او در مارکسیسم و روان کاوی تجلی یافتهاند، نقد می کند و پیامدهای ضد عقل این نحله ها را بر می شمرد. در اثر دوم، یاسپرس نخست سیر گرویدن خود به فلسفه را روایت می کند. و سپس به تبدیل سنت به بخشی از هویت ما می پردازد و استدلال می کند که ما حقیقت را از منابع موجود در سنت تاریخی خود درک می کنیم. در بخش پایانی، یاسپرس با مسائل بنیادی در فلسفه می پردازد.
گزارش کتاب
کتاب حاضر شامل دو مقاله با عنوانهای «عقل و ضد عقل در روزگار ما» و «فلسفهی من» نوشتهی کارل یاسپرس فیلسوف آلمانی سدهی بیستم است. یاسپرس سال 1883 در آلمان زاده شد و در 1969 در سویس چشم از جهان فروبست. بسیاری او را در زمرهی برجسته ترین فیلسوفان وجودگرا (اگزیستانسیالیست) و میراث دار سنت کانتی برای دفاع پرشورش از عقل می دانند. یاسپرس زندگی علمی پرفراز و نشیبی داشت: ابتدا در رشتهی حقوق تحصیل کرد، و سپس به حیطهی روان پزشکی روی آورد و سرانجام در اواخر دههی سی زندگی اش یعنی اوایل دههی 1920، و به گفتهی خودش در آستانهی چهل سالگی، فلسفه را در حکم راه زندگی علمی برگزید و آن را هدف زندگی اش تا واپسین دم قرار داد. نقد موشکافانهی او از سرشت ضد عقل مکتب فروید تا حدی مرهون پیشینهی او در علم روان پزشکی است. البته حیطهی نفوذ یاسپرس نه فقط فلسفه و روان پزشکی بلکه الاهیات را نیز در بر می گیرد.
در مقالهی نخست «عقل و ضد عقل در روزگار ما»، یاسپرس عقل را تعریف می کند و سپس نحله های فلسفی ناسازگار با علم و عقل را که از منظر او در مارکسیسم و روان کاوی تجلی یافتهاند، نقد می کند و پیامدهای ضدعقل این نحله ها را بر می شمرد. در مقالهی دوم «فلسفهی من»، یاسپرس نخست با نگاهی از درون و بر پایهی تجربه های خود، سیر گرویدن خود را به فلسفه روایت می کند، سپس به موضوع تبدیل سنت به بخشی از هویت ما می پردازد و استدلال می کند که ما حقیقت را از منابه موجود در سنت تاریخی مان درک می کنیم. در این بخش ، او خصیصه های تاریخ فلسفی فلسفه را تبیین می کند. در پایان یاسپرس به موضوع کشش به مسائل بنیادین در فلسفه می پردازد و این باور خود را می کاود که فلسفه صرفا آگاهی از گیتی، معرفت شناسی، یا شناخت نظام ها و متون تاریخ فلسفه نیست بلکه فلسفه در وجود انسان از رهگذر یافتن خود در قلب زندگی شکل می گیرد.[۱]
پانويس
منابع مقاله
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران