وزیر مغربی، حسین بن علی
ابوالقاسم مغربی، حسین بن علی بن حسین، معروف به ابن المغربی و وزیر مغربی (13 ذیحجه 370-13 رمضان 418ق/19ژوئن 981-17 اکتبر 1027م)، مورخ ادیب، لغتشناس و سیاستمدار شیعی.
والدین
پسر ابوالحسن علی، وزیر و دیوانسالار حمدانیان و فاطمیان.
مادرش فاطمه دختر ابوعبدالله محمد ابن ابراهیم نعمانی، عالم شیعی و مؤلف الغیبه بوده است هارون بن عبدالعزیز اوارجی ـ که متنبی او را در قصیدهای مدح گفته است ـ دایی ابوالقاسم یا دایی پدرش بوده است.
ولادت، تحصیلات
زادگاه او را مصر و خانوادهاش را اصلاً از بصره، دانستهاند، اما احسان عباس به دلایلی حلب را مسقط الرأس او میداند.
تاریخ ولادت و تحصیلات وی در خردسالی که از نوشته پدرش در پشت کتابی نقل شده نشان میدهد که او تا 14 سالگی قرآن و مبانی دانشهای رایج زمان را از نحو و لغت و حساب و جبر و مقابله به خوبی فراگرفته و پیش از 17 سالگی کتاب اصلاح المنطق را تلخیص و تهذیب کرده بوده است.
تقرب به الحاکم و گریز از او
ابن مغربی نیز چون پدر از مقربان الحاکم فاطمی شد.
آنگاه که الحاکم دست به کشتار امرای دولت زد، یکی از مدعیان نصرانی خاندان مغربی موفق شد که خشم خلیفه را برضد ابن مغربی و خانوادهاش برانگیزد. در این جریان پدر، عمو و دو برادر وی گرفتار و کشته شدند (400ق/1010م)، اما خود او گریخت. ظاهراً الحاکم پس از فرار ابن مغربی کسان دیگری را هم از این خانواده کشت که مزارهای آنان در نزدیکی قاهره به القباب السبع مشهور بوده است.
ابن مغربی از مصر به شام گریخت و به حسان بن مفرج بن جراح از سران قبایل بدوی پناهنده شد و او را به حمله به یکی از سرداران الحاکم که به شام میآمد، برانگیخت.
در جنگ میان اعراب و سردار فاطمی، حسان پیروز شد و بر رمله دست یافت و چون خصومت آنان با خلیفه اینگونه فاش شد، ابن مغربی ایشان را به گرایش و بیعت با امیر مکه ابوالفتوح حسن بن جعفر علوی و انتخاب او به امامت توصیه کرد و برای این منظور خود به مکه رفت و با بنی حسن همداستان شد. ابوالفتوح لقب الراشد بالله گرفت و به نام خود خطبه خواند و به تشویق ابن مغربیها از زر و سیم کعبه برای خود سکه زدند و نام آن را «الکعبیه» یا «الفتحیه» گذاشت. ابن مغربی ابن امام علوی حسنی را به رمله برد و آل جراح، قبیله حسان، با او بیعت کردند، اما سیاست الحاکم مبنی بر صرف پول و میل برای جلب آل جراح به طرف خود مؤثر افتاد و ابوالفتوح ناگریز راه مکه و ابن مغربی راه عراق در پیش گرفت.
ابن مغربی به بغداد نزد فخرالملک وزیر آل بویه رفت. چون خبر به القادر بالله خلیفه عباسی رسید، او را به اخلال در دولت عباسی متهم کرد و از فخرالملک خواست که وی را از خود دور کند. فخرالملک این پیشنهاد را نپذیرفت و در سفر واسط او را با خود برد. چون فخرالمک کشته شد، ابن مغربی برای جلب خشنودی خلیفه به بغداد بازگشت، اما اندکی بعد به موصل رفت. باتوجه به تاریخ قتل فخرالملک، حوادث اخیر میبایست در 407ق/1016م؛ یا اندکی پس از آن اتفاق افتاده باشد. داستان صله بزرگ او به مهیار هم مربوط به نوروز (ذیقعده 408/مارس 1018) است.
جابهجاییهای متعدد در عراق، مناصب
تقریباً 10 سال آخر زندگانی ابن مغربی در جابهجاییهای متعدد و مکرر در نقاط مختلف عراق و شمال آن گذشت، چون به موصل رسید، ابوالحسین ابن ابیالوزیر، کاتب قرواش از امرای بنی عقیل موصل درگذشت و ابن مغربی به جای او کتابت آن امیر را برعهده گرفت، اما در ضمن وقایع سال 411ق/1020م، از گرفتاری ابن مغربی در مقام وزارت این امیر بنی عقیل و رهایی او در ازای وعده تأدیه مال به قرواش یاد شده و این مطلب ظاهراً حاکی از آن است که ابن مغربی در عراق (کوفه و بغداد) دارایی هنگفتی به هم زده بوده است. ابن مغربی که به گفته ابن خلکان از اوایل ورود به موصل درصدد اشغال منصب وزارت آل بویه بود، در 414 ق پس از گرفتاری مؤیدالملک رخجی وزیر به دعوت مشرفالدوله بویهای به بغداد رفت و بدون خلعت و لقب منصب وزارت یافت. اما به علت اختلافی که میان او و ترکان پدپد آمد، ناگزیر پس از 10 ماه و 5 روز وزارت بار دیگر به نزد قرواش در موصل رفت. طولی نکشید که در کوفه میان علویان و عباسیان نزاعی برخاست که با مداخله خلیفه عباسی و با عزل نقیب آن شهر که داماد ابن مغربی بود، پایان گرفت.
خلیفه از قرواش خواست که ابن مغربی را دور کند. ابن مغربی به دیار بکر نزد ابونصراحمدبن مروان امیر کرد آن دیار رفت و وزارت او را عهدهدار شد و تا هنگام مرگ در خدمت او ماند.
فرزندان
از فرزندان ابن مغربی نام ابویحیی عبدالحمید در مآخذ یاد شده. که از پدرش روایت کرده است.
کتابخانه وقفی
کتابخانه وقفی ابن مغربی در میافارقین در سده 7ق/13م با نام خزانه المغربی معروف بوده است.
مشایخ، راویان
از استادان ابن مغربی تنها نام چند تن یاد شده که از آنان روایت کرده است: جعفر بن حٍنزابه وزیر ، حافظ ابوذر، محمد بن حسین تنوخی، احمد بن ابراهیم بن فراس.
افزون بر پسرش عبدالحمید، ابوالحسن بن طیب فارقی را نیز ازجمله روایتکنندگان از او دانستهاند.
شخصیت سیاسی، ادبی
شخصیت ابن مغربی در دو زمینه مهم سیاسی و ادبی جلوه داشته است. ظاهراَ وی بلندپرواز و در اندیشه برپاداشتن بارگاهی شاهانه برای دودمان خود بوده است. احتمالا این همان روحیهای است که در هنگام وزارت رفتار او را آمیخته با نخوت و تکبر مینمایانده است. در رویارویی با اهل علم میکوشیده تا نادانی آنان را افشا کند و در هنگام وزارت، سلطان را به مصادره اموال بزرگان ترغیب میکرده است.
بعضی از نویسندگان او را بدباطن و حیلهگر و حسود وصف کردهاند.
با این همه وزارتهای متعدد مکرر او حاکی از احراز شایستگی لازم برای این منصب است. به روایتی بنی مروان (حکام دیاربکر) به داشتن وزیری مثل اومباهات میکردند.
شخصیت ادبی او در نظم و نثر هر دو نمایان بود و از اینرو عنوان ذوالجلالتین داشت. او را صاحب دانش بسیار، ادب، بلاغت، هوشیاری، هنر نویسندگی، شاعر، منجم و فیلسوف توصیف کردهاند.
در شعر و نثر از شیوه ابن معتز پیروی میکرد. بدیههگو بود و خط نیکو مینوشت. با ادیب نامدار معاصرش ابوالعلاء معری مکاتبه داشت و مورد تحسین او بود. قصیدهای در سوک شریف رضی سروده و مخدوم خود نصرالدوله مروانی را مدح کرده است.
به او نسبت تعصب و غلو در تشیع دادهاند.
وفات
تاریخ مرگ او را بعضی به اشتباه 428ق نوشته و علت آن را مسموم کردن وی ذکر کردهاند.
گفتهاند چون او مرگ خود را نزدیک دید، سفارش کرد جنازهاش را در آستانه حضرت علی(ع) دفن کنند. تدبیر او برای حمل بیمانع و محترمانه تابوتش در این راه طولانی حاکی از تبحر او در تمهیدات وزیرانه است.
آثار
ابن مغربی با تبحر در فنون علمی متعدد، آثار بسیاری پدید آورده است. نوشتههای معروف و منسوب او عمدتاً در زمینه لغت و ادب و تاریخ به شرح زیر است:
الف ـ چاپی:
1.ادب الخواص فی المختار من بلاغات قبلئل العرب واخبارها و انسابها و ایامها،
که ابن حجرآنرا با الایناس در یکجا ضبط کرده است توهم یکی بودن آن دو اثر برای بعضی متأخران نیز حاصل شده است. این اثر ادبی ـ تاریخی به کوشش حمدالجاسر در 1400ق/1980م در ریاض برای بار دوم چاپ شده است؛
2.الایناس، که با وجود کمی حجم گواه دانش فراوان مولف است؛
این اثر باعنوان الایناس فی علم الانساب به کوشش حمدالجاسر در ریاض (1400ق) به چاپ رسیده است؛
3.رساله،
که درواقع پاسخ به سؤالاتی است در زمینه ادب و لغت و به گفته ابن حجر دلیلی است بر تبحر او در علوم؛ قسمتی از این رساله و نمونههایی از دیگر نامههای ابن مغربی را ابن بسام آورده است؛
ب ـ خطی:
1.رساله فی السیاسه،
2. اختصار اصلاح المنطق فی الغه،
که ابن مغربی آن را پیش از 17 سالگی تألیف کرد و با حفظ عبارات و موارد سودمند، در تلخیص آن به نهایت کوشید و در ترتیب بابهای آن هرجا که لازم بود، تغییر داد؛ حاجی خلیفه این اثر را تهذیب اصلاح المنطق ابوحنیفه دینوری انگاشته است؛ مؤلف اعیان الشیعه این اختصار را غیر از تهذیب یاد شده و مربوط به اصلاح المنطق ابن سکیت دانسته است؛ نسخههایی از این اثر با نام مختصر اصلاح المنطق یا المنحل در اسکوریال و دارالکتب موجوداست؛
4. اختیار یا مختصر الاغانی ابوالفرج اصفهانی،
که نسخههایی از آن کتابخانه ملی پاریس وجود دارد؛
5.سیره النبی،
که گزیدهای از اثر ابن هشام و نسخهای از آن در بریل هست؛
6.السیاسه،
نوشتهای کوتاه درحدود 6 برگ و نسخه آٍن در مصر است ؛ ابن اثر احمالاً این اثر احتمالاً همان است که پیش از این با عنوان رساله فی السیاسه از آن یاد شد؛
ج ـ آثار یافت نشده:
1. اخبار بنی حمدان و اشعارهم،
2. اختصار غریب المصنف،
3. اختیار شعر ابیتمام،
4. اختیار شعر البحتری،
5. اختبارشعر المتنبی و الطعن علیه،
6.الالحاق بالاشتقاق،
7.املاءات،
که شماری از آنها در تفسیر و تأویل قرآن بوده است؛
8. خصائص علمالقرآن،
8.دیوان شعر،
حاجی خلیفه این دیوان را مشتمل بر15000 بیت گفته است، که درآنجا مغربی به معزی تصحیف شده است؛
10. رساله فی القاضی والحاکم،
9. الشاهد والغائب،
اثری اصیل در فرهنگ تاریخی زبان عربی، با توضیح در مورد ریشه و صورتهای متداول قدیم و جدید آن؛
10.العماد،
در نجوم؛
13. فضائل القبائل،
14. المأثورمن ملح الخدور،
ابن مغربی ظاهراً رسالهای داشته که در آن مشایخ و آثار خود را شناسانده بوده است.
نمونههایی از اشعار او در بعضی از مآخذ یاد شده است. [۱].
پانویس
- ↑ رحیملو ،یوسف، ج6، ص179-177
منابع مقاله
رحیملو ،یوسف، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.