ابن ‌هانی اندلسی، محمد بن ‌هانی

ابن ‌هانی، ابوالحسن (ابوالقاسم) محمد بن ‌هانیء بن ‌محمد (د 362ق/973م)، شاعر اسماعیلی اواخر دوره امویان در اندلس و عصر فاطمیان در مغرب.

ابن ‌هانی اندلسی، محمد بن ‌هانی
NUR34261.jpg
نام کاملابن ‌هانی، ابوالحسن (ابوالقاسم) محمد بن ‌هانیء بن ‌محمد
نام پدر‌هانیء
ولادت320ق
محل تولداشبیلیه
محل زندگیاشبیلیه
رحلت362ق
مذهبشیعه اسماعیلی
اطلاعات علمی
برخی آثاردیوان شعر

ولادت

تاریخ تولد او نیز اختلاف است. یعلاوی باتوجه به پاره‌ای قراین، ازجمله تاریخ وفات شاعر، سن وی هنگام مرگ و تاریخ پیوستن او به جوهر، سردار فاطمی، تاریخ تولد او را 320ق/932م دانسته است.

زادگاه

شاعر ظاهراً در اشبیلیه زاده شده و همانجا پرورش یافته است. گرچه برخی نیز البیره را زادگاه او دانسته‌اند.

نسب

نسب شاعر به مُهَلَّب بن ‌ابی صُفره (د 83ق/702م)، سردار اموی می‌رسید. شهرت اَزْدی و مهلّبی وی از همین جاست، هرچند که ظاهراً مهلب خود ایرانی‌نژاد بوده، نه ازدی. پدر او هانی که اهل یکی از آبادیهای اطراف المهدیه در افریقیه و گویا از داعیان اسماعیلی بود ، به اندلس مهاجرت کرده و در اشبیلیه و سپس قرطبه و البیره اقامت گزیده بود.

شاعر دیگری نیز به نام ابن ‌هانی شناخته شده که به روایت منابع از نوادگان ابن ‌هانیء معروف است. وی که محمد بن ‌ابراهیم بن ‌مفضل ازدی نام دارد، در سده 6ق/12م در مصر می‌زیسته و در اواخر دوره وزارت صالح بن ‌رُزّیک (پیش از 560ق/1165م) درگذشته است. عمادالدین کاتب اشعار بسیاری از او نقل کرده است.

زندگانی

به رغم شهرت ادبی و سیاسی او و آگاهی‌های فراوانی که از احوال و عقاید وی در دست است، نکاتی از زندگی و شخصیت او هنوز در پرده ابهام است. مثلاً با آنکه بخش اعظم زندگی وی در زادگاهش اندلس گذشته است، منابع جز اطلاعاتی کلی و مختصر از احوال او در این دوره به دست نداده‌اند و عجیب‌تر اینکه نه از اشعار اندلسی او اکنون اثری در دست است و نه در اشعار موجود وی اشاره‌ای به اندلس و نحوه زندگی و فعالیت شاعر در آن سرزمین دیده می‌شود. بعلاوی فهرست دقیقی که از مشخصات قصاید ابن ‌هانی، از جمله زمان و مکان سرودن آنها به دست داده است. به‌علاوه، از زمان و چگونگی آشنایی شاعر با «دعوت» فاطمیان نیز جز حدس و گمان برخی معاصران درباره ارتباط پدر وی با آنان اطلاعی در دست نیست. این ابهامها احتمالاً با بی‌توجهی و احیاناً بی‌مهری برخی منابع کهن مغربی و اندلسی نسبت به او بی‌ارتباط نیست، چه ظاهراً عقاید اسماعیلی شاعر و پیوندهایش با فاطمیان سبب شده که شرح حال‌نویسان مزبور که عموماً سنیانی متعصب بوده‌اند، اغلب جز به اختصار از او سخن نگویند و در این میان دیوان وی نیز از جهت اعتقادی و سیاسی، گاه مورد بی‌اعتنایی یا دستخوش به گزینی گردد. تنها آگاهی دیگری که از زندگی شاعر در اندلس داریم، پیوستن او به بارگاه امیر اشبیلیه و دوستی صمیمانه شاعر با او و سپس گریختن وی از اندلس است. جزئیات این جزئیات این رویدادها به درستی دانسته نیست. حتی نمی‌دانیم آن امیر اندلسی که بوده است؛ تنها می‌دانیم که عقاید یا رفتار بی‌پروای شاعر مایه بدگمانی و خشم مردم اشبیلیه نسبت او شده بود، تا آنجا که وی به توصیه امیر اشبیلیه که غیبت موقت شاعر را برای آرام شدن اوضاع لازم می‌شمرد، در 27 سالگی، اشبیلیه و اندلس را ترک گفت و به مغرب رفت. نکته درخور توجه در این‌باره، اینکه غالب منابع کهن از هوسرانیهای شاعر و عقاید فسی وی که قاعدتاً مراد از آن همان باورهای شیعی و اسماعیلی اوست، یکجا و در کنار هم یاد کرده‌اند و به درستی روشن نیست که آیا این اشاره‌ها حاکی از واقعیت امر ، یا تمایلی به مخدوش کردن چهره شاعر و مخدومان فاطمیش و یا هر دو است. در مغرب، وی نخست به مدح جوهر صقلی، سردار فاطمی که در این هنگام سرگرم فتوحات بزرگ خود در مغرب اقصی بود، پرداخت، اما چون مهری از او ندید، رو به سوی امیر جعفر بن ‌علی بن ‌حمدون آورد و به مدح وی و برادرش یحیی پرداخت. جعفر که والی المعزالدین الله، خلیفه فاطمی، بر مَسیله، مرکز ولایت زاب در مغرب میانه بود، بارگاهی پررونق داشت که توجه بسیاری از شاعران و ادیبان ازجمله ابن ‌هانی را به خود جلب کرده بود. ورود شاعر به مسیله درهای کامیابی را به روی او گشود. وی به زودی در بارگاه جعفر مقامی بلند یافت و در زمره دوستان نزدیک وی درآمد، چنانکه حتی بعدها که جعفر از معز و فاطمیان گسست، شاعر با آنکه خود اینک مدیحه‌سرای معز شده بود، از جعفر به بدی یاد نکرد. چند سال بعد، معز که آوازه ابن ‌هانی را شنیده و چه بسا از قصایدی که شاعر احتمالاً از مسیله برای وی می‌فرستاد، خشنود شده بود، او را از جعفر طلب کرد. جعفر نیز شاعر را با هدایایی به قیروان نزد خلیفه فرستاد. با سفر ابن ‌هانی به قیروان که گویا چندان بی‌خطر و تهی از برخی سختی‌ها نیز نبوده است، مرحله دیگری از زندگی شاعر آغاز شد که گرچه نسبتاً کوتاه بود، به‌ویژه از لحاظ ادبی، پربارترین مرحله زندگی وی به‌شمار می‌رود. مدیحه‌های بلند و خیره کننده شاعر در این دوره که مبالغه‌آمیز بودن آنها همواره مورد نکوهش منابع کهن بوده، به زودی موجب عنایت و دلبستگی عمیق خلیفه به وی گردید، چنانکه به گفته خود ابن ‌هانی هیچ شاعر و ادیبی پیش از او به چنین منزلتی نزد ممدوح خود نرسیده بود. مهم‌ترین مدیحه‌های اعتقادی و سیاسی ابن ‌هانی نیز در همین دوره اقامت وی در بارگاه خلافت سروده شده است.

تخصص

از محیط تربیتی و استادان وی اطلاعی در دست نیست، اما منابع از تبحر وی در شعر و ادب سخن گفته‌اند. اشعار او نیز حاکی از آگاهی وسیع وی از فرهنگ و ادب عربی و اسلامی است.

ویژگی‌ها

روایتهای مختلفی که درباره نحوه زندگی و مرگ ابن ‌هانی، در دست است، از جهت دیگری نیز اهمیت می‌یابند و آن همانا تصویر متضادی است که باتوجه به این روایتها از شخصیت ابن ‌هانی در مقام شاعری مؤمن و مبارزه‌جو به دست می‌آید. با آنکه میل به باده‌نوشی و هوسرانی، آن هم در میان شاعران اندلسی، به هیچ‌روی غریب نیست، وجود برخی گرایش‌های افراطی از این دست که در رفتار و گاه در قالب اشعار غنایی و تغزلی جلوه‌گر می‌شود، نزد شاعری چون ابن ‌هانیء که فعالیت ادبی خود را وقف مبارزه اعتقادی و سیاسی فاطمیان کرده است، اگر غیرعادی نباشد، دست کم نشان می‌دهد که چگونه نویسندگان و ناقدان، با گذشت زمان، تصویر شاعران مؤمن و آرمان‌خواه خویش را، پاکیزه می‌گردانند و هرگونه آلایش را از آن می‌زدایند. ابن ‌هانی، به رغم زندگی کوتاهش، در میان شاعران اندلس آوازه‌ای بلند یافته است، گرچه شهرت وی درواقع پس از مهاجرتش از اندلس آغاز شد به همین سبب نیز، چنانکه ابن ‌حزم اشاره کرده، او را به سرزمینی که منزلگاه بعدی او بود، یعنی مغرب، منسوب داشته‌اند. آوازه وی تا آنجا رسید که او را هم‌سنگ متنبی شمردند. این مقایسه که البته خود حاکی از رقابت شاعران غرب جهان اسلام با شرقیان و نموداری از استقلال‌طلبی ایشان در برابر شرق است و حتی مایه افسانه پردازیهایی نیز درباره ملاقات میان دو شاعر شده است، گرچه بی‌شک مبالغه‌آمیز است، حقیقتی را در خود نهفته دارد که همانا شباهت برخی مضامین و اسلوب‌ها و حتی عبارتها در شعر این دو شاعر نامدار است. این شباهتها که داوریهای موافق و مخالف منتقدان را به دنبال آورده است. گذشته از تواناییهای ذاتی این دو تن، حاصل دلبستگی ابن ‌هانی به متنبی و ممارست وی در سبک و مضمون اشعار اوست.

سبک شعری

سبک شعر ابن ‌هانی همچون سبک شعر متنبی نوکلاسیک است. اکثر قریب به اتفاق قصاید موجود او را مدح تشکیل می‌دهد و در این میان بیشترین مدیحه‌ها در ستایش جعفر و یحیی، امیران مسیله و سپس معز، خلیفه فاطمی است. ساختمان قصاید ابن ‌هانی که اغلب بسیار بلند و بیشتر در وزنهای طویل، کامل و بسیط است ، کاملاً بر الگوی سنتی قصاید عرب استوار است و شاعر در آنجا جز در مواردی اندک از چارچوب رایج این قصاید خارج نشده است. قوت بیان، فراوانی تصاویر و قلت تصنع، یعنی همان عواملی که شعر او را در نظر محققان به شعر متنبی شبیه ساخته، از ویژگیهای بارز شعر اوست. با این همه، گرایشی نیز به واژگان دشوار و پرطنین و تعابیر غریب در اشعار وی دیده می‌شود که از دیرباز مایه خرده‌گیری بر شعر او بوده است چنانکه گویند منتقد برجسته‌ای چون ابوالعلاء معری چون اشعار ابن ‌هانی را شنید، طنین گوش‌خراش آنها را به ریشخند گرفت. در اشعار ابن ‌هانی، بسیاری از امور شخصی و رویدادهای تاریخی از جمله جنگهای فاطمیان با دشمنان مسلمان و مسیحیشان بازتاب یافته‌اند.

باورها

اما احتمالاً شاخص‌ترین ویژگی شعر ابن ‌هانی که از او شاعری بحث‌انگیز ساخته، همانا درون مایه اعتقادی و سیاسی اشعار اوست و همین ویژگی است که از دیرباز سبب شده که داوری‌های ادبی و فنی منتقدان درباره وی از حب و بغض‌های مذهبی و سیاسی برکنار نماند. مدیحه‌هایی که ابن ‌هانی در ستایش معز سروده اغلب آکنده از مفاهیم و باورهای مذهبی و کلامی اسماعیلی است. مفاهیمی چون امامت، عصمت امام، جایگاه امام در خلقت و سایر باورهای بنیادی اسماعیلیان به‌ویژه درباره امامت که همه در قالب مدح و خطاب به معز، امام و ممدوح شاعر به نظم آمده، در بسیاری از قصاید او به چشم می‌خورد. در برخی از این قصاید که طبعاً برای خواننده ناآشنا با باورهای اسماعیلیان غریب می‌نماید، شاعر گاه چنان صفتهای بزرگی (مثلاً واحد، قهار، علة الدنیا) به ممدوح خود نسبت می‌دهد که جز با تفسیرهای پیچیده کلامی نمی‌توان از تضاد آنها با باورهای متعارف اهل سنت کاست. همین امر سبب شده که به استثنای شیعیان امامی که البته نسبت به او نظر مساعد داشته‌اند. تقریباً تمامی منابع دیگر او را به غلو یا کفرگویی متهم کنند و آنان نیز که خواسته‌اند توضیحی برای این امر بیابند، یا مانند ابن ‌شَدّاد قیروانی خلیفه معز را متهم ساخته‌اند که شعرای خود را وادار به چنین غلوهایی کرده است. و یا اصولاً در صداقت ابن ‌هانی شک کرده و مدیحه‌های شاعر را تنها وسیله‌ای برای تملق و دست‌یابی به عطایایی بیشتر قلمداد کرده‌اند، حال آنکه، با توجه به قراین تاریخی و ادبی، دلیلی برای تردید در صداقت ابن ‌هانی در دست نیست و آنچه غلو و در نتیجه کفرگویی ابن ‌هانی خوانده شده، درواقع چیزی نیست جز تجلّی منظوم عقاید نحله‌هایی که صرف ظهور تاریخیشان، در نظر عامه اهل سنت، حاکی از نوعی فراتر رفتن از حد متعارف زندگی و باورهای مسلمانان بوده است.

وفات

ابن هانی هنگام انتقال پایتخت به قاهره، زمانی که خلیفه در حال حرکت به سوی مصر بود، به گونه‌ای نامنتظر کشته شد. علل و چگونگی مرگ ابن ‌هانی خود از نکات تاریک زندگی اوست. به روایت منابع، شاعر هنگامی که معز، افریقیه (تقریباً تونس امروزی) را به قصد مصر ترک می‌گفت، تا مسافتی از راه (ظاهراً پس از برقه) در رکاب وی بود و آنگاه که پس از بدرقه او، برای آوردن خانواده خود، به سوی مغرب باز می‌گشته، در برقه چند روزی در خانه یکی از اعیان شهر اقامت کرد. در همین شهر، در بامداد شبی که با باده‌نوشی و احیاناً کشمکش‌هایی همراه بوده، پیکر بی‌جان او را که با پاره‌ای از جامه‌اش خفه شده بود، در باغی یافتند. برخی قتل او را با شرابخواری و هوسرانی‌های او مربوط دانسته اند. برخی نیز حسادتها و خصومتهای شخصی یا سیاسی را در این امر دخیل شمرده اند. مرگ ابن ‌هانی، بر معز نیز گران آمد، چه او امید داشت که با داشتن شاعر بزرگی چون وی، از لحاظ ادبی نیز خلافت بغداد را به مبارزه بطلبد و هر چه بیشتر بر رونق ادبی و سیاسی بارگاه خود بیفزاید.

آثار

دیوان ابن ‌هانی که دست کم از نیمه دوم سده 5ق/11م شهرت و رواج داشته، نخستین بار در 1274ق/1857م در بولاق به چاپ رسید و سپس بارها در بیروت انتشار یافت. اما کامل‌ترین پژوهش دیوان تاکنون، از آنِ زاهد علی، پژوهشگر اسماعیلی هند است که با استفاده از چاپهای یاد شده و نسخه‌های خطی متعدد، تصحیحی انتقادی از متن دیوان فراهم آورده و سپس به شرح اشعار پرداخته و این همه را، با مقدمه‌ای تحقیقی و البته جانبدارانه در احوال و عقاید و شعر ابن ‌هانی، در حدود 900 صفحه با عنوان تبیین المعانی فی شرح دیوان ابن ‌هانیء در قاهره (1352ق/1933م) به چاپ رسانده است. حاجی خلیفه تاریخی نیز به ابن ‌هانی نسبت داده که جز اشاره بروکلمان، اطلاعی از آن در دست نیست. [۱].

پانویس

  1. ارزنده، مهران، ج5، ص 93- 97

منابع مقاله

ارزنده، مهران، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374.

وابسته‌ها