بجلی کوفی، محمد بن علی بن نعمان
بجلی کوفی، محمد بن علی بن نعمان | |
---|---|
نام کامل | ابوجعفر محمد بن على بن نعمان بن ابى طرفه بجلى کوفى صیرفى |
نام پدر | علی بن نعمان |
ابوجعفر محمد بن على بن نعمان بن ابى طرفه بجلى کوفى صیرفى، از رجال و شخصیتهای برجسته علم کلام در نیمه قرن دوم هجرى و از بزرگان و دانشمندان شیعه.
این مرد وابستگى خاصى به امام صادق(ع) داشت و از شاگردان مورد اعتماد و وثوق او بود. همچنین در عداد تابعین به شمار میرود، و به نقل الندیم مردى خوشعقیده و رستگار و در صنعت کلام حاذق و ماهر و از سرعت انتقال و جواب برخوردار بود. با ابوحنیفه مناظرههای مشهورى دارد و نیز متکلم حاذقى بود.
زید بن على بن الحسین را دیده و در باب امامت حضرت صادق(ع) با او مناظره کرده است و به خدمت هریک از على بن الحسین زین العابدین(ع) و امام باقر(ع) و امام صادق(ع) رسیده از وجود پرارزش آنان استفاده علمى برده و از آثار این پیشوایان بهرهمند شده است.
ظهور و تجلى ابوجعفر مصادف با دوران بروز طوفان معتزله و در موقعى بود که میان صاحبان عقاید مختلف از مرجئه و معتزله و خوارج و شیعه اختلاف نظرهایى رخ داده بود. مهمترین نقطه اختلاف، مسئله امامت و امور مربوط به آن بود؛ و اگر بگوییم این دانشمند بزرگ یعنى ابوجعفر یکى از قهرمانان این میدان و معرکه بود، سخنى به گزاف نگفتهایم، چون این مرد در مناظرات و احتجاجات شرکت میکرد و به تألیف کتب و رسالات میپرداخت. ازاینرو آثار او مربوط به عقاید و آرائى است که در آن روزگاران مورد اختلاف ارباب مذاهب و نحل بود. شهرستانى او را در عداد پیشوایان فرق اسلامى آورده و از فرقه نعمانیه که منسوب به همین محمد بن نعمان است یاد کرده و اقوالى هم به او نسبت داده است که از جمله آنهاست که با هشام بن الحکم در این مطلب همعقیده بوده است که «خداى متعال چیزى نمىداند تا آن چیز به وجود آید» و «اینکه تقدیر در نزد خداى متعال همان اراده، و اراده همان فعل خداست» و «خداوند نورى است به صورت انسان ولى از تجسم به دور و منزه است». این مطلب به اتکاء این حدیث بوده است:
ان اللّه خلق آدم على صورته، و على صورة الرحمن
خدا آدم را به صورت او، و به صورت رحمان آفرید.
البتّه نمىدانیم تا چه اندازه این نسبت صحیح است!
در کتب تاریخ و ادبیات، به قصص و حکایات جالبى برمىخوریم که رفتار او را با ابوحنیفه روشن میسازد و دلالت بر ذکاوت و هوش زیاد و سرعت انتقال او دارد و از جمله اینست که ابوحنیفه شیطان الطاق را متهم به اعتقاد به رجعت میکرد و شیطان الطاق ابوحنیفه را متهم به تناسخ میکرد. ابوحنیفه روزى به او گفت: از کیسه خود پانصد دینار به من قرض بده و چون من و تو بازگردیم این مبلغ را به تو پس میدهم. مؤمن الطاق در جوابش گفت باید ضامنى معرفى کنى زیرا میترسم در موقع رجعت به صورت میمونى برگردى.
و چون امام صادق از جهان دیده فروبست، مؤمن الطاق به ابوحنیفه برخورد و ابوحنیفه به او گفت: امام و پیشواى تو درگذشت. مؤمن الطاق در جواب گفت: ولى امام تو «من المنتظرین الى یوم الوقت المعلوم» یعنى از کسانى است که تا روز قیامت به او مهلت داده شده است و مقصودش شیطان بود، و از این قبیل حکایات زیاد است.
آثار
- کتاب الامامة؛
- کتاب المعرفة؛
- کتاب الرد على المعتزلة فى امامة المفضول؛
- کتاب فى امر طلحة و الزبیر و عائشة؛
- کتاب افعل لا تفعل؛
- کتاب افعل لم فعلت؛
- کتاب الاحتجاج فى امامة على(ع)؛
- کتاب کلامه مع الخوارج؛
- کتاب مجالسة مع ابى حنیفة و المرجئة[۱].
پانویس
- ↑ نعمه، عبدالله، ص105-106
منابع مقاله
نعمه، عبدالله، فلاسفه شیعه، ترجمه جعفر غضبان، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، جاپ یکم، 1367ش.