الفصول المهمة في أصول الأئمة (تكملة الوسائل)

    از ویکی‌نور
    الفصول المهمة فی أصول الأئمة (تکملة الوسائل)
    الفصول المهمة في أصول الأئمة (تكملة الوسائل)
    پدیدآورانقائنی، محمد (محقق) حر عاملی، محمد بن حسن (نویسنده)
    عنوان‌های دیگروسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه
    ناشرمؤسسه معارف اسلامی امام رضا علیه‌السلام
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1376 ش یا 1418 ق
    چاپ1
    موضوعاحادیث احکام - قرن 11ق.

    احادیث اخلاقی

    احادیث شیعه - قرن 11ق.

    اصول دین - احادیث

    شیعه - عقاید - احادیث
    زبانعربی
    تعداد جلد3
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏135‎‏ ‎‏/‎‏ح‎‏4‎‏ف‎‏6
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    الفصول المهمة في أصول الأئمة - تكملة الوسائل از تأليفات محدث بزرگ مرحوم شيخ حر عاملى صاحب وسائل الشيعة مى‌باشد كه در قرن يازدهم هجرى به زبان عربى تأليف شده است. اين كتاب در موضوعات اصول دين، اصول فقه، فروع فقه، طب و نوادر كليات مى‌باشد.

    ساختار

    كتاب، در سه جلد مى‌باشد كه جلد اول بعد از مقدمات محقق و مؤلف به اصول دين و اصول فقه پرداخته است. جلد دوم در فروع فقه مى‌باشد. در جلد سوم ابواب كليات متعلق به طب و نيز نوادر كليات مطرح مى‌باشد.

    گزارش محتوا

    مؤلف، در مقدمه‌اى كه بر كتاب نوشته تقاضاى دوستان را براى جمع‌آورى كتابى در كليات انگیزه خود را براى نوشتن چنين كتابى معرفى كرده و با اشاره به نامى كه خود بر كتاب نهاده اقدام به بيان دوازده مقدمه كه فوايد مهمى در آنها هست و تعدادشان نيز از باب تبرک به اين مقدار رسيده مى‌نمايد. اين مقدمات در مورد حجيت نصّ عامّ ظاهر العموم در افراد ظاهره الفردیه‌اش مى‌باشد كه به قول مؤلف برخى از اخبار مؤيد اين معنا مى‌باشند.

    ابواب متعلق به اصول دين:

    صد و بيست باب در مورد اصول دين بيان شده كه مؤلف ابتدا اسامى اين ابواب را ذكر كرده سپس وارد بيان آنها مى‌شود.

    اولین باب درباره اصول دين، ذكر آياتى از قرآن كريم است كه به اصول و فروع و غير آنها تعلق دارد. ايشان آيات بسيارى را در اين قسمت ذكر كرده‌اند كه تعدادشان شايد بيش از صد آيه باشد. اولین آنها آيه 20 بقره؛ يعنى «إن اللّه على كل شيء قدير» و آخرينشان آيه 111 سوره اسراء؛ يعنى «و لم يكن له شریک في الملك و لم يكن له ولی من الذّل و كبره تكبيرا» مى‌باشد.

    باب دوم درباره محبوبيّت عقل براى خداوند است كه با آوردن پانزده روايت به اثبات نكته مورد نظرش پرداخته است. روايت اول را با ذكر سند از كافى نقل مى‌كند كه روايت امام باقر(ع) است؛ حضرت فرمود: «لمّا خلق اللّه العقل استنطقه ثم قال له: أقبل فأقبل ثم قال له أدبر فأدبر ثم قال: و عزّتي و جلالي ما خلقت خلقا هو أحب إلي منك و لا أكملتك إلاّ فيمن أحبّ أما إنّى إيّاك آمر و إيّاك أنهى و إيّاك أعاقب و إيّاك أثيب».

    باب سوم در وجوب عمل به ادله عقليه به هنگام اثبات ادله سمعيّه مى‌باشد.

    باب بعدى در مورد اعتبار عقلى است كه به اطاعت الهى و متابعت دين دعوت كند.

    باب پنجم درباره ضرورى و فطرى بودن معرفت اجمالى است كه براى تفاصيل آن واجب است كه به كتاب و سنت مراجعه شود.

    مؤلف در باب بعدى‌اش از عدم جواز عمل به ظنون و عقول ناقصه و نظريات مختلف از ادله علم كلام كه نزد ائمه ثابت نگرديده درباره اعتقادات سخن گفته است. عدم جواز تقليد در اعتقادات، قديم بودن خداوند، واحد بودن خداوند و شبيه نداشتن خداوند و مسائل مهم ديگرى از مسائل اعتقادى، ديگر ابوابى هستند كه در اين بخش ياد آورى شده‌اند.

    ابواب متعلق به اصول فقه:

    در مورد اصول فقه هم هشتاد و چهار باب تبيين گرديده كه اولین باب درباره فريضه بودن دانش آموزى براى هر مسلمانى و نيز وجوب آموزش احكام دينى براى مكلفين مى‌باشد. مؤلف در اين باب به رواياتى كه اين مضامين را مى‌رسانند و غالباً روايات مشهورى هستند اشاره كرده است.

    باب دوم درباره لزوم اخذ علوم دين از پيامبر(ص) و ائمه عليهم‌السلام مى‌باشد كه البته واسطه‌هاى موثقى هم كه ما را به آراى آن ذوات مقدس برسانند مى‌توانند مرجع ما در اين زمينه‌ها قرار بگیرند.

    باب بعدى در وجوب كفايى تعلّم علوم اهل‌بيت عليهم‌السلام مى‌باشد كه البته استحبابش و نيز وجوبش تا حد مورد نياز، عينى مى‌باشد. اولین روايت از هجده روايتى كه در اين باب ذكر شده، از امام باقر(ع) مى‌باشد كه فرمود «إن الذى يعلّم العلم منكم له مثلاًأجر المتعلّم و له الفضل عليه فتعلّموا العلم من حملة العلم و علّموه إخوانكم كما علّمكموه العلماء». وجوب عمل به علم، عدم جواز عمل به چيزى كه انسان درباره‌اش علم ندارد، وجوب عمل به احاديث اهل‌بيت عليهم‌السلام كه در كتاب‌هاى مورد اعتماد و كتاب‌هاى حديث نقل گرديده‌اند و چندين مطلب مهم ديگر، عناوين ديگر ابواب مى‌باشند.

    ابواب متعلق به فروع فقه:

    ابواب چهل و شش‌گانه فقهى موضوع ديگر بخش كتاب است كه هر يك از آنها نيز داراى فروعاتى مى‌باشد؛ براى مثال كتاب طهارت كه اولین كتاب از اين فروع فقهى است، داراى هشت باب مياه، وضو، جنابت، حيض و استحاضه و نفاس، احكام اموات، اغسال، تيمم و نجاسات و ظروف و پوست‌ها مى‌باشد. هر كدام از اين ابواب نيز به چندين باب تقسيم شده و در آن ابواب روايات مربوط به هر يك ذكر گرديده است؛ براى مثال در ابواب مياه چهار روايت از امام صادق(ع) آمده كه عبارتند از:

    1. «كل ماء طاهر إلاّ ما علمت أنّه قذر».
    2. «الماء كلّه طاهر حتى تعلم أنّه قذر».
    3. «خلق اللّه الماء طهورا لا ينجّسه شيء إلاّ ما غيّر لونه أو طعمه أو ريحه».
    4. «سئل عليه‌السلام عن الماء النقيع تبول فيه الدّوابّ؟ فقال: إن تغيّر الماء فلا تتوضّأ منه و إن لم تغيّره أبوالها فتوضّأ منه و كذلك الدّم إذا سال في الماء و أشباهه».

    باب بعد در ذكر روايات آب كر، باب بعدش در روايات آب چاه، باب ديگر در آب مضاف و... مى‌باشند. كتاب صلاة هم كه كتاب بعدى مى‌باشد؛ يعنى دومين كتاب از كتب مطرح شده در فروعات فقهى، خود داراى هيجده باب مى‌باشد. اولین باب از اين ابواب در مورد فضل و تعداد نمازهاى واجب مى‌باشد كه خود داراى هشت باب است. در باب اولش پنج روايت نقل شده كه اولین آنها از امام باقر(ع) مى‌باشد كه در جواب سؤالى از مقدار واجب در نماز فرمودند: «خمس صلوات في الليل و النّهار». حضرت صادق(ع) هم در روايت بعدى مى‌فرمايد: «إذا لقيت اللّه بالصلوات الخمس لم يسألك عمّا سوى ذلك». اوقات نمازها، قبله، لباس نمازگزار، مكان نمازگزار، مساجد، چيزهایى كه سجده بر آنها صحيح است، اذان، افعال نماز، قواطع نماز و چندين باب ديگر ابواب نماز را تشكيل داده‌اند.

    روال كار مؤلف در كتاب‌هاى بعدى نيز به همين صورت مى‌باشد؛ مانند كتاب زكات، خمس، صيام، اعتكاف، حج، جهاد، امر به معروف و نهى از منكر، تجارت، رهن، حجر، ضمان صلح، شركت، مضاربه، مزارعه و مساقات، وديعه و عاريه، اجاره، وكالت، وقف، صدقات هبات و...

    ابواب متعلق به طب:

    در بخش طب صد و چهل و يك باب وجود دارد؛ باب اول اين است كه درد و شفا هر دو از خداوند است كه سه روايت از سوى مؤلف در اين قسمت نقل شده است: روايت اول از امام صادق(ع) مى‌باشد كه فرمود: «قال موسى عليهم‌السلام يا ربّ من أين الدّاء؟ قال منّي، قال فالشفاء؟ قال: منّي قال فما يصنع عبادك بالمعالج؟ قال بطيب أنفسهم فيومئذ سمّي المعالج الطبيب».

    باب بعدى در ادويه نافعه مى‌باشد كه به مسائلى چون حجامت، نوره، حقنه و... اشاره شده است. سومين باب بخش طب در صدد بيان جواز مداوا با هر گونه دوايى است كه براى نجات مريض انجام مى‌شود. تنها محدوديت افراد در مداواى مريض‌ها حرام‌هاى شرعى مى‌باشد كه بايد از آنها اجتناب شود؛ مؤلف شش روايت در اين زمينه ذكر كرده است.

    از ديگر ابواب طب كه همگى حاكى از اهميت دادن دين مبين اسلام به سلامتى، بهداشت و حيات انسان‌ها مى‌باشند، وجوب مداوا در صورت نياز و احتمال خطر در صورت ترك مداوا مى‌باشد كه طبابت را به يك واجب شرعى تبديل مى‌كند. از ديگر ابواب، توصيه به صدقه دادن به عنوان بهترين مداوا كننده امراض مى‌باشد؛ در اين زمينه روايتى را امام باقر(ع) از پيامبر(ص) نقل مى‌كند كه فرمود: «داووا مرضاكم بالصدقة». باب ديگرى در اين بخش وجود دارد كه تربت امام حسین(ع) را به عنوان شفاى هر درد و امانى از هر ترس معرفى مى‌كند.

    ابواب نوادر كليّات:

    نوادر كليات نام آخرين بخش كتاب است كه داراى صد و سى و هشت باب مى‌باشد. در اولین باب اين قسمت عده‌اى از انسان‌ها كه متعلق به چند طايفه مختلف مى‌باشند، داراى حد اقل خير و نيكى معرفى شده‌اند. برخى از علائم مربوط به نژاد برخى، مربوط به اشكال ظاهرى و برخى ديگر مربوط به حرفه‌ها مى‌باشند. باب بعدى كه تنها يك روايت دارد در صدد بيان اين معنا است كه هر كدام از اهل‌بيت عليهم‌السلام در روز قيامت حجّتى دارند كه بدان احتجاج خواهند كرد. باب سوم چند صفت مانند حسد و وسوسه را نام مى‌برد كه غالب مردم مگر افراد نادر داراى آنها مى‌باشند.

    ابواب ديگرى در مورد باد، باران، فطرت، استحباب بسم اللّه گفتن در شروع هر كار، عدم وجود اسراف در چيزى كه صلاح بدن است، كفاره گناهان بودن مرض‌ها، وجوب رضا به قضاى الهى و... آمده است.