تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام

تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، اثر شمس‌الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی (متوفی 748ق)، با تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، تاریخى عمومى از عالم اسلام است و نیز شرح حال و تراجم علما و بزرگان سرزمین شام و سایر موضوعات مربوط به این سرزمین می‌باشد که به زبان عربی و در قرن هشتم هجری نوشته شده است.

تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام
تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام
پدیدآورانتدمری، عمر عبدالسلام (محقق) ذهبی، محمد بن احمد (نویسنده)
ناشردار الکتاب العربي
مکان نشربیروت - لبنان
سال نشر1409 ق
چاپ2
موضوعاسلام - تاریخ - سال شمار اسلام - سرگذشت‌نامه
زبانعربی
تعداد جلد52
کد کنگره
‏‎‏DS‎‏ ‎‏35‎‏/‎‏63‎‏ ‎‏/‎‏ذ‎‏9‎‏ت‎‏2‎‏ ‎‏1368
نورلایبمطالعه و دانلود pdf



اهمیت کتاب

این کتاب در زمینه تاریخ از افتخارات مکتب اسلامى بشمار مى‌آید و از بزرگ‌ترین نوشته‌هاى ذهبى و گسترده‌ترین تاریخ عمومى تا زمان اوست؛ زیرا از زمان هجرت پیامبر(ص) تا سال 700 هجرى را در بر دارد و محدوده مکانى مورد بحث او همه قلمروهاى اسلامى از اندلس تا دورترین نقطه شرق مى‌باشد؛ همچنین حوادث مهم دوره زمانى و مکانى فوق را بیان کرده و زندگی‌نامه حدود چهل هزار نفر از افراد مشهور همه گروه‌ها در این هفت قرن را ذکر کرده است.

ساختار

کتاب با دو مقدمه از محقق و مؤلف آغاز شده و مطالب در 52 جلد، سامان یافته است.

نویسنده تاریخ عمومی خود را به دوره اسلامی (از مغازی و سیره نبوی تا عصر خود) اختصاص داده و به شیوه ابن جوزی در کتاب «المنتظم في تاريخ الأمم و الملوك»، شرح سال‌شمار رویدادها را تا سال 700ق با وفات بزرگان، هر سال درآمیخته است.[۱]

وی در تدوین و نگارش این مجموعه عظیم، از تاریخ‌ها و کتاب‌های تراجم و رجال بسیاری بهره گرفته و برخی از آن‌ها را خلاصه کرده است. او در این کتاب تاریخ هفتصد ساله اسلامی را به هفتاد دهه تقسیم کرده و به هر دهه عنوان «طبقه» داده است.[۲]

از جمله منابع مهم نویسنده، می‌توان به آثار زیر اشاره نمود: «دلائل النبوة» بیهقی؛ «سيرة النبي» ابن اسحاق؛ «الطبقات الكبری» محمد بن سعد کاتب واقدی؛ «تاریخ» ابوعبدالله بخاری؛ «تاریخ» یعقوب فسوی؛ «تاریخ» ابوبکر بن ابوشیبه و.[۳]

سبک نگارش نویسنده در قیاس با هم‌عصران خویش، بسیار نیکوست؛ چنان‌که می‌توانیم بگوییم که او از لحن خاصی در نوشته‌هایش بهره برده است. او به اعتبار قدرت نگارش خود، به درجه‌ی محدثی بزرگ و نقادی ماهر در تعابیر رسیده است.[۴]

گزارش محتوا

در مقدمه محقق، ضمن اشاره به موضوع و اهمیت کتاب، به بیان اقدامات تحقیقی صورت‌گرفته در آن، پرداخته شده است.[۵]

در مقدمه نویسنده، به ذکر منابع مورد استفاده در کتاب پرداخته شده است.[۶]

کتاب حاضر، از مهم‌ترین آثار ذهبی است که در زمینه تاریخ و با رویکردی به مفهوم حدیث نگاشته شده است. شاید آنچه ذهبی را از دیگر مؤلفان علم رجال متمایز می‌سازد، این است که نوشته‌های او تنها در دوره معین، برای گروه خاص یا رشته مشخصی نیست؛ بلکه تألیفاتش، از آغاز اسلام تا دوره خویش را شامل می‌شود. ذهبی در «سیره‌نویسی» عنایت خاصی داشت که آن را از زندگی‌نامه‌نویسی (علم رجال) صرف متمایز می‌سازد و سیره خلفای راشدین، علمای فقه، حدیث و... را در بر می‌گیرد.[۷]

باآنکه مهارت تاریخ‌نویسی ذهبی در زمینه علم رجال خود را نشان داد؛ بااین‌حال، وی به تاریخ سیاسی نیز توجه داشته و تعدادی از تألیفات مورخان را همچون تاریخ ابی‌شامه (ف. 665) و تاریخ ابی‌الفداء (ف. 732) و... خلاصه کرده و سال‌نگاری‌های تاریخی بر اساس حوادث و وفیات مثل اثر حاضر را پدید آورده است. وی در این کتاب، متجاوز از هفت قرن تاریخ اسلام را، به‌صورت مکتوب بازتاب داده است. اساس کار او، روایات شفاهی و تألیفات بود و این امری است که از عهده بسیاری از علمای پیشین و معاصرش برنیامده است.[۸]

نویسنده در این کتاب که به ترتیب سال‌شماری تنظیم شده است، ذیل حوادث سیاسی هر سال، به شخصیت‌های درگذشته در آن سال نیز اشاره کرده و در پایان هر 10 سال، بابیجداگانه منعقد نموده و ضمن طبقه‌بندی، به شرح حال شخصیت‌های علمی و فرهنگی آن طبقه پرداخته است که در این راستا، ابتدای سال یازدهم را طبقه اول و آخرین طبقه را که از سال 631 تا 640ق می‌باشد، طبقه شصت‌وچهارم بشمار آورده است.[۹]

ویژگی‌های کتاب

  1. با مقایسه میان این اثر با «تاریخ خطیب بغدادى» و نیز «تاریخ دمشق» ابن عساکر و سایر منابع درمى‌یابیم که ذهبى در‌» تاريخ الإسلام» خویش به تراجم کسانى پرداخته که در منابع دیگر دید‌ه نمى‌شوند؛ بااینکه آن منابع قدیمى‌تر مى‌باشند و در حقیقت باید گفت این یکى از امتیازات تألیف شمس‌الدین ذهبى است؛
  2. از امتیازات دیگر تألیف او آن است که به روایات صحابه، تابعین و تابعین تابعین در کتب «صحاح» به رمز اشاره داشته که در منابع دیگر دیده نمى‌شود؛
  3. از دیگر ویژگی‌های آن می‌توان به این نکته اشاره نمود که تألیف ذهبى جریان تاریخ‌نگارى در شام را به سویى دیگر؛ یعنى تاریخ‌نگارى عمومى سوق داد.[۱۰]

وضعیت کتاب

ذهبی، مختصری از این کتاب را فراهم آورد‌ه و آن را «العبر في خبر من غبر» نامیده است و ذیلی شامل حوادث 701 تا 740ق، بر آن نوشته است (چاپ محمد رشاد عبدالمطلب) و پس از آن نویسندگان دیگری ذیل‌هایی بر آن نوشتند. ذهبی خلاصه‌ای نیز از تاریخ اسلام از آغاز تا 744ق و وفات مشاهیر هر سال به شیوه سال‌شمار نگاشت و آن را «دول الإسلامي» نامید و بر آن ذیلی نوشت.[۱۱]

فهارس هر جلد، در انتهای همان جلد آمده است. این فهارس عبارتند از: فهرست سیره نبوی؛ آیات؛ روایات؛ اوایل اشعار؛ اعلام رجال و نساء؛ اصنام؛ امم، شعوب، قبایل و طوایف؛ سال‌ها، ایام و شب‌ها؛ اماکن و شهرها؛ مشهورین به کنیه و القاب؛ مصنفین و مورخین؛ امرا و وزراء؛ فقها؛ محدثین، مسندین و مفسرین؛ قضات؛ قراء؛ ادبا و کتاب و نحویین و لغویین؛ شعرا؛ مفتی‌ها؛ مدرسین، مؤدبین و وعاظ؛ صوفیین؛ زهاد و عباد؛ اصحاب مهن؛ مترجمین و نیز فهرست منابع مورد استفاده محقق.

در پاورقی‌ها علاوه بر ذکر منابع.[۱۲]و اشاره به اختلاف نسخ.[۱۳]، به توضیح و تشریح برخی از کلمات و مطالب متن پرداخته شده است.[۱۴]

پانویس

  1. وطن‌پرست، علی‌اکبر، ص49
  2. همان، ص49-50
  3. مقدمه نویسنده، ج1، ص12-16
  4. ر.ک: علی‌محمدی، زهرا، ص92
  5. مقدمه محقق، ج1، صفحه أ- ج
  6. مقدمه نویسنده، همان، ص11-16
  7. ر.ک: علی‌محمدی، زهرا، ص92
  8. همان
  9. صفری فروشانی، نعمت‌الله، ص71
  10. ر.ک: قایدان، اصغر، ص25
  11. وطن‌پرست، علی‌اکبر، ص50
  12. ر.ک: پاورقی، ج1، ص409
  13. ر.ک: همان، ص399
  14. ر.ک: همان، ص439

منابع مقاله

  1. مقدمه و متن کتاب.
  2. قایدان، اصغر، «مکتب تاریخ‌نگاری شام»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: کیهان فرهنگی، شماره 124، آذر و دی 1374 (4 صفحه، از 24 تا 27).
  3. صفری فروشانی، نعمت‌الله، «پیشینه طبقات‌نگاری در میان مسلمانان»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: کتاب ماه دین، شماره 55، اردیبهشت 1381 (18 صفحه، از 66 تا 83).
  4. وطن‌پرست، علی‌اکبر، «تاریخ و تاریخ‌نگاری در دوره اسلامی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: کتاب ماه علوم و فنون، شماره 114، خرداد 1388 (10 صفحه، از 44 تا 53).
  5. علی‌محمدی، زهرا، «شمس‌الدین محمد ذهبی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 138، آبان 1388 (7 صفحه، از 88 تا 94).