التذكرة الحمدونية

    از ویکی‌نور
    التذکرة الحمدونیة
    التذكرة الحمدونية
    پدیدآورانعباس، بکر (محقق)

    ابن حمدون، محمد بن حسن (نویسنده)

    عباس، احسان (محقق)
    ناشردار صادر
    مکان نشربیروت - لبنان
    سال نشر1996 م
    چاپ1
    موضوعاحادیث اخلاقی

    احادیث اهل سنت

    اندرز نامه‌ها

    یاد و یاد آوران
    زبانعربی
    تعداد جلد10
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏249‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏ت‎‏4
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf


    التذكرة الحمدونية، اثر محمد بن حسن بن محمد بن على، معروف به ابن حمدون، كتابى است در موضوعات مختلف و متنوع، از جمله سيره، مواعظ، نكات ادبى، صفات انسان، حكايات و... كه به زبان عربى و احتمالا در اواخر قرن دوم هجرى، نوشته شده است.

    اين كتاب، توسط احسان عباس و بكر عباس تحقيق شده است.

    ابن خلكان درباره اين كتاب مى‌نويسد: «از بهترين مجموعه‌هایى است كه دربردارنده تاريخ، ادب، نوادر و اشعار است و هيچ‌كس از متأخرين، مانند اين مجموعه را گرد نياورده و اين كتاب، بسيار مشهور و متداول بين مردم است».

    ظاهرا پس از مرگ مؤلف بود كه كتاب، شهرتى فراگیر يافت و مورد استفاده و ستايش همگان قرار گرفت. صفدى در «نصرة الثائر» ص64، آن را در شمار مجموعه‌هاى بزرگ ادب عربى چون «أغاني»، «عقد الفريد» و «البيان و التبيين» دانسته است.[۱]

    ساختار

    كتاب با دو مقدمه از محقق و مؤلف آغاز و مطالب در ده جلد، تنظيم شده است.

    ابن حمدون كتابش را به ابوابى چهل‌وهشت‌گانه كه هر باب مشتمل بر فصولى است، تنظيم نموده است.

    گزارش محتوا

    درباره محتواى اين اثر توجه به نكات زير مفيد است:

    1. اين مجموعه، در واقع جنگى است كه علاوه بر نكته‌هاى فراوان و گوناگون ادبى، نمونه‌هاى متعددى از عهدنامه‌ها، بيعت‌نامه‌ها، مقامه‌ها، محاضرات، فرمان‌ها و امثال آن‌ها كه بايستى توسط كاتبان، به نام خلفا و وزرا تدوين مى‌شد، فراهم آمده است.[۲]
    2. قلقشندى نمونه‌هاى متعددى، حتى نامه امام على(ع) به مالك اشتر را از همان كتاب نقل كرده است.[۳]
    3. از مقدمه مؤلف چنين برمى‌آيد كه وى گوشه عزلت اختيار كرده و به جمع مواد اين كتاب پرداخته است؛ چراكه خود مى‌گويد: زمانى به تأليف اين كتاب دست زده است كه فساد بر زمان مستولى گشته و برادران به يكديگر خيانت مى‌ورزند و انسان از دوست خويش مى‌هراسد؛ ازاين‌رو، عزلت شايسته و آميزش با مردم ناشايست گشته است.[۴]
    4. جلد اول، باب اول و دوم را در خود جاى داده است. در باب اول، در ضمن چهار فصل، مطالبى پيرامون مواعظ، آداب دينى و سيره گذشتگان و صالحان، بيان شده است. عنوان اين فصول، عبارتند از: كلام رسول‌الله(ص)؛ كلام نزدیک ان پيامبر(ص)، از جمله امام على(ع)، امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و...؛ كلام صحابه و سيره آن‌ها از جمله: ابوبكر، عمر، معاذ، ابوذر، سلمان و ابن مسعود؛ اخبار تابعين و ساير طبقات صالحين.[۵]
      باب دوم، در مورد آداب سياست و رسوم پادشاه و رعيت بوده و از جمله مطالب مطرح‌شده در آن، عبارت است از: حكم و آدابى كه حكما و علما بيان كرده‌اند؛ سياست و آداب ممكلت‌دارى؛ سياست وزرا، كاتبان و اتباع سلطان؛ آداب و سياستى كه باعث صلاح عمومى است؛ اخبارى در سياست و آداب و نوادرى در باب سياست.[۶]
      در جلد دوم، كه شامل باب سوم تا ششم مى‌شود، مطالبى در رابطه با «شرف و رياست و سيادت»، «مكارم اخلاق و زشتى‌هاى آن»، «سخاوت و جود و بخل و فرومايگى»، «دلاورى و شجاعت و ترس و زبونى» ذكر شده است.[۷]
      از باب هفتم تا شانزدهم، در جلد سوم آمده است. از جمله مهم‌ترين مباحث مطرح‌شده در اين جلد، عبارتند از: وفا، محافظه، امانت و خيانت؛ صدق و كذب؛ تواضع و تكبر؛ قناعت، حرص و طمع؛ سعايت و سخن‌چينى؛ عدل و جور؛ عقل، حيله‌گرى، تجارب، حماقت و جهل؛ مشورت و رأى؛ عهد و وصيت؛ فخر و مفاخره.[۸]
      از باب هفدهم تا بيست و يكم، در جلد چهارم جاى گرفته است و از جمله مباحث مهم آن، مى‌توان به «شكر و استعطاف»، «مراثى و تعازى»، «بيمارى و عيادت و مودت و برادرى» اشاره كرد.[۹]
      در روايتى از پيامبر(ص) در مورد دوستى كه در اين جلد آمده، ايشان، جامعه مؤمنين را به بدن انسان تشبيه كرده است كه اگر در عضوى از آن، خلل و ناراحتى به وجود بيايد، تمامى بدن دچار ناراحتى خواهد شد.[۱۰]
      در جلد پنجم، باب بيست و دوم تا بيست و هفتم آمده است. از جمله مباحثى كه نویسنده به آن‌ها پرداخته، عبارتند از: هدايا؛ هجاء و ذم؛ اغراء و تحريض؛ تقريع و توبيخ؛ وعيد و تحذير و اوصاف و نعوت.
      باب بيست و هشتم تا سى و يكم را در باب ششم خواهيم يافت كه از جمله مهم‌ترين مباحث آن، عبارت است از مطالبى پيرامون: پيرى و خضاب كردن؛ شعر و غزل؛ انواع گوناگون خطبه و مكاتبات و نامه‌ها.
      جلد ششم، باب سى و دوم تا سى و پنجم را در خود جاى داده و در آن، با موضوعاتى همچون: شواهد و امثال؛ حجت‌هاى رسا و جواب‌هاى نافذ و اخبار عرب جاهلى، آشنا خواهيم شد.
      باب سى و شش تا چهل و چهار، در جلد هشتم آمده است. اهم مطالب اين جلد، عبارت است از: كهانت، قيافه‌شناسى، فال و طيره؛ آسانى و گشايش پس از گرفتارى؛ بى‌نيازى و نيازمندى؛ سعى در رفع حوائج؛ اذان و حجاب؛ حيله و نيرنگ و...
      جلد نهم، باب چهل و پنج تا چهل و هشت را در خود جاى داده و اهم مطالب آن، عبارت است از: غنا و آوازه‌خوانى؛ آداب غذا خوردن؛ انواع سيره و مطالب شگفت‌انگیز.
      آخرين جلد، به فهارس كتاب، اختصاص يافته است.
    5. هرچند عنوان «تذكره» بيشتر برای كتاب‌هاى شرح حال صوفيان، خطاطان، علما و از همه بيشتر شاعران و اديبان به كار مى‌رود، اما ابن حمدون بااينكه كتابش به موضوعات ديگرى غير از شرح حال اشخاص - مگر در برخى موارد - پرداخته، نام تذكره را برای آن انتخاب كرده است. تذكره‌ها معمولا فاقد تبويب و فصل‌بندى هستند، درعين‌حال، ابن حمدون «تذكره» را تبويب نموده و برای هر باب، فصولى مقرر كرده است. اين نحوه تنظيم، به تذكره، مقام كتاب‌هاى ادبى را بخشيده است؛ كتاب‌هایى چون: عيون الأخبار، عقد الفريد، نثر الدرر، مستطرف و... كه همگى به فصل‌هایى تقسيم شده‌اند. ميل شيعى ابن حمدون در نحوه ترتيب ابواب ابتدائى كتاب، به‌روشنى مشهود است. وى پس از شروع با قرآن كريم و حديث نبوى(ص)، كلام امام على(ع) و عترت پيامبر(ع) را بر كلام ساير صحابه و تابعين مقدم مى‌دارد.
    6. تذكره، با مواعظ و آداب آغاز و با ادعيه پایان مى‌يابد. اما تنظيم و ترتيبى كه ابن حمدون در كتاب تذكره اعمال كرده، از يك جهت داراى ايراد و اشكال است و آن اينكه ابوابى كه مى‌توانست متعاقب يكديگر ذكر شود، با فاصله از يكديگر آمده است؛ ازاين‌رو گاهى تقسيماتى كه وى اعمال كرده، با يكديگر تداخل مى‌كنند؛ به‌عنوان مثال، باب دوم كتاب كه در آداب سياست دنيوى و رسوم پادشاهان است، نمى‌تواند از باب 12 كه درباره عدل و جور است و باب 14 كه درباره مشورت است و نيز باب 41 كه درباره حجاب است، جدا باشد؛ چراكه همه اين ابواب مربوط به سياست است.

    وضعيت كتاب

    فهرست مطالب هر جلد، در انتهاى آن و فهرست «قوافى»، «اعلام»، «شهرها و اماكن»، «امم، طوائف و قبائل» و «مصادر و مراجع تمام كتاب»، در جلد آخر آمده است.

    در پاورقى‌ها، توضيحاتى پيرامون برخى از كلمات متن آمده است.

    پانويس

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن كتاب.
    2. آذرتاش، آذرنوش؛ سيدى محمد، دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج3، زير نظر كاظم موسوى بجنوردى، تهران، 1374.