مقام عقل

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    مقام عقل
    مقام عقل
    پدیدآورانحکیمی، محمدرضا (نویسنده)
    ناشردلیل ما
    مکان نشرقم
    سال نشر1383ش
    چاپیکم
    شابک964-397-081-7
    زبانفارسی
    کد کنگره
    ‏ ‎‏ک‎‏86‎‏ / 55/78 ‏BBR‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    مقام عقل، تألیف محمدرضا حکیمی (1314-1400ش)، شامل بیشتر آثار مولف درباره عقل و جایگاه آن است. کتاب، فراهم آمده از نوشتارهای ایشان درباره عقل است و هدف از انتشار آن به جبران اثری است که مولف در نظر داشته ذیل همین عنوان منتشر کند و ممکن نشد. مطالب گردآمده در این کتاب از موضوعات مرتبط با اندیشه تفکیکی مولف است. این اثر با مقدمه‌ای درباره تعریف و جایگاه عقل آغاز می‌شود و درون آن ۱۲ گفتار و یک خاتمه، به همت سید محمد کاظم حیدری و محمد اسفندیاری گردآوری شده است[۱].


    دغدغۀ علمی حکیمی در این کـتاب‌ آنـ‌ استتا‌ پارادایم یکسانی عقل و فلسفه را که به نظر او نزدمتفکران مسئله‌ای تاریخی است،بـی‌اعتبار کـند‌:«اکـنون‌ آیا هیچ متفکر منصفی می‌تواند گفت:عقل،عین فلسفه است،و فلسفه عین‌ عقل؟پس ریاضی‌دانانبزرگ‌،کـه‌ بـویی از فلسفه‌های اصطلاحی به مشامشاننرسیده است فاقد عقل‌اند؟پس مخترعان سترگ کهاهل فلسفه نبوده‌اند بی‌خرداند؟پس ادیبان بـلندآوازهکه‌ هـیچ‌ کـاری‌ به فلسفه و تفلسف نداشته‌اند بی‌بهره‌وریاز عقل،آن همه آثار ادبی جهان را‌ پدید‌ آورده‌اند؟حتیموسیقی‌دانان مشهور و سازندگان سمفونی‌هایعظیم،و دیـگر دسـتگاه‌ها و گوشه‌های موسیقی از عقلبی‌نصیب بوده‌اند چون فلسفه نمی‌دانسته‌اند؟».

    او برای پی‌گیری و اثبات‌ این‌ سخن،فـلسفۀ مـشاء،اشـراق و حکمت متعالیه را به اختصار تمام بررسیمی‌کند و نشان‌ می‌دهد‌ که هیچ کدام از این فلسفه‌هارا نمی‌توان‌ عـین‌ عـقل‌ شـمرد.او به نقل از ابن سینا‌ درکتاب‌«التعلیقات»می‌گوید:ما با این فلسفه بـه حـقیقتهیچ‌چیز نمی‌رسیم حتی حقیقت اعراض.

    این‌ کتاب‌ که مجموعۀ مقالات حکیمی استکه‌ به‌ نظر می‌رسد‌ برخی‌ از‌ آنـها قـبلا نیز چاپ شدهاست شامل‌ 12‌ مقاله است که همه دربارۀ عقل سخنمی‌گویند و مـی‌کوشند تـا مراد حکیمی از‌ عقل‌ را کهتعقل قرآنی است بـیان کـنند‌.

    او بـرای تبیین نظریه‌اش‌ می‌گوید‌ که اسلام با ایـنهمه تـأکید‌ بر‌ عقل‌گرایی و تعقل،نمی‌تواند فلسفۀیونان را مورد نظر داشته باشد«به روشنی دانستهمی‌شود کـه‌ قـرآن‌ کریم خود روشی برای تـعقل‌ دارد‌»،امـام‌ خمینی-بـا هـمۀ‌ اطـلاع‌ و علاقۀ خاص به فلسفه‌-درست‌ مـی‌گویند:اشـخاصی که قبل از اسلام بودند،در عین حالی که اشخاص بزرگی بودند‌،مثل‌ ارسـطوو امـثال او،مع ذلک وقتی‌ که‌ کتاب‌های آنها‌ را‌ مـلاحظهمی‌کنیم‌ بویی از آن چیزی‌ که در قـرآن کـریم است،درآنها نیست...آری در مکتب اهـل بـیت(ع)و بنیان‌هایفراوالای آن،«العقل‌ ما‌ عبد به الرحمن»گفته شدهاست،و در‌ همین‌ مکتب‌«و لیثیروا‌ لهم‌ دفـائن العـقول»آمده‌ است‌.و کجایند عقل‌گرایان و دم از عـقل‌زنان عـالم،تـا این دو سخن وحـی‌گونه را در مـقام شناخت راستینعقل‌ دریابند‌ و بـه‌ درسـتی و ژرفی توضیح دهند.

    سپس برای اینکه‌ مکتب‌ تفکیک‌ ضدفلسفه‌ وضدعقل‌ معرفی‌ نشود،می‌گوید:«بـه روشـنی معلوممی‌شود که عقل با تمام مـسائل و مـباحث خاصیکه بـرای آن مـتصور اسـت،در منظومۀ تفکیک وشناخت‌های تـفکیک،حضوری بنیادین دارد وجایگاهی ویژه و مبتنی‌ بر تحلیل را به خود اختصاصداده است.فعّال‌سازی عقل در این مـکتب،اصـلیریشه‌ای است و بلکه اصلی تکلیفی است و اسـاساجتهاد در هـمه چـیز اسـت نـه تنها در اجتهاد فـقهی.ونـتیجه می‌گیرد‌«باری‌،در«مکتب تفکیک»به حکممستندات وحیانی خود(قرآن کریم و سنت و تاریخقرآن)،عقل‌گراترین جریان تفکر و شـناخت در تـاریخانسان اسـت».

    او در مقالۀ«استفاده از عقل»در تعریف عقلمی‌گوید:عقل نـیرویی‌ اسـت‌ الهـی در انـسان کـه بـاید ازآن استفاده شود.و این استفاده راه دارد،راه درستکه به نتایج درست می‌رسد،و راه نادرست که به نتایجنادرست‌ می‌رسد‌.و به یقین راه درست آن‌ در‌ قرآن وتعالیم مفسّران راستین قرآن آمده است.و آن راهیاست کـه با تحولات افکار و پیدایش علوم مختلف،درعصرها و زمان‌ها و سرزمینها-مثلا منطق ریاضی-مخدوش نخواهد‌ شد‌،و متروک نخواهد گشت.

    حکیمی‌ در‌ مقالۀ«ساختار فلسفه»با مخدوشدانستن تعریف‌هایی که از فلسفه ارائه شده خود بـهتعریف فـلسفه می‌پردازد.او مهم‌ترین نقص تعاریففلسفه را انحصار فهم حقایق در فلسفه می‌داند و معتقداست علم،دربارۀ حقایق‌ اشیا‌ برای بشر از طریق عقلیا تجربه هیچ‌گاه حاصل نمی‌شود.او خود در تعریففلسفه می‌گوید:فلسفه،یک نظام-یـا شـبه‌نظام-فکریو نظری است که یک یا چند متفکر و صاحب‌نظر،آن راتنظیم‌ و تدوین‌ کرده عرضه‌ داشته‌اند،به منظور تبیینیک سلسله موضوعات و پاسخ دادن به شماری از مـسائلعالیه در انـسجامی واحد.و به این‌ معنی،مـا فـلسفه‌ها وشبه‌فلسفه‌های چندی داریم،از قدیم و جدید و شرقیو غربی‌،و اسلامی‌ و غیراسلامی‌،که البته کامل‌ترینفلسفه‌ها-در الهیات-فلسفۀ اسلامی است.

    او پس از این تعریف در تبیین«عقل خودبنیاددینی‌»‌‌بیان‌ می‌دارد کـه ایـن عقل عقلی است کـه پسـاز ایمان اجمالی و ابتدایی به وحی‌،به‌ دست‌ وحی واوصیاء(ع)پرورده شود.در نظر حکیمی مربی واقعیعقل،معصوم و تعالیم معصوم است.عقل بالاتر‌ از آناست که به دست انسان عادی داده شود،بلکه بایددر شـعاع تـعالیم‌«انسان هادی»پرورش یابد‌،تا‌ بهمرتبۀ«سلمان منّا اهل البیت»برسد.

    عقل فلسفی-که ابن سینا و خواجۀ طوسی ومیرفندرسکی و صدرالمتألهین تصریح کرده‌اند کهبه حقایق نمی‌رسد«عقل ابزاری»است،و«عقلیونانی بنیاد التـقاطی».سـپس با نـتیجه‌گیری اخلاقیمی‌گوید،ما‌ زیر بار این ننگ تربیتی و فرهنگینمی‌رویم که در دین اسلام عقل خودبنیاد(یعنیعقلی که بنیاد بـالیندش بر تعالیم وحیانی و معالماوصیائی گذاشته باشد)وعقلانیت مستقل وجودندارد،و مسلمین بـاید در عـقلیات کـاسۀ گدایی‌ به‌ آتنو اسکندریه و...ببرند،و تازه به عقل ابزاری برسند،و فیثاغورس ساموسی چیزی بگوید،طالس ملطیچیزی،افـلاطون ‌ ‌سـیراکوزی آتنی مؤسس«آکادمیا»چیزی،ارسطو استاگیرائی،شاگرد افلاطون،و معلماسکندر مقدونی،و مدون منطق یـونانی،و مـؤسسنحلۀ‌ مـشائی‌،در«لوکیون»آتن،چیزی،زنون رواقی،چیزی،و فلوطین یونانی اسکندرانی،چیزی،تا برسیمبه ساحل رود«گنگ»و وحـدت وجودی‌های کناره‌هایرود«جهلوم»و...و...

    حکیمی برای سره کردن عقل از اضافات فیلسوفان،به‌ متفکران‌ مـستقل‌اندیش روی کرده است.متفکرانمستقل‌اندیشی کـه بـه روش علمی«تفکیک»توجه واعتقاد دارند،به جدا کردن علمی تعالیم وحیانی-وحفظ سطح والای معارف قرآنی و اوصیایی-معتقدند.و این خود نوعی‌ متعالی‌ از‌ تعقّل و عقل‌گرایی است.از این‌رو‌ که‌ متفکران‌ تفکیکی به مرتبه‌ای از تـعقلفرامی‌خوانند،بالاتر از تعقل فلسفی-از فلسفه‌هایمختلف-یعنی تعقل در مدار باز[۲].

    پانویس

    1. اسفندیاری، محمد، ص؟؟؟
    2. محمدی، علی، ص21

    منابع مقاله

    1. اسفندیاری، محمد، راه خورشیدی، نگاه معاصر، تهران، پنجم، 1401ش.
    2. محمدی، علی، «مقام عقل/محمدرضا حکیمی» ضمیمه خردنامه همشهری، اول تیر 1384، شماره 54.

    وابسته‌ها