الموازنة لختم الولایة المحمدیة
الموازنة لختم الولایة المحمدیة، نوشته محییالدین بن عربی (متوفی 638ق)، رسالهای عربی پیرامون اندیشه ختم الاولیاء است. در این کتاب همچنین شش رساله دیگر از ابن عربی و شرح سیوطی بر الرسالة الوجودیة فی بیان «من عرف نفسه فقد عرف ربه» ابن عربی آمده است. تحقیق و مقدمه کتاب توسط سعید عبدالفتاح انجام شده است.
الموازنة لختم الولایة المحمدیة | |
---|---|
پدیدآوران | ابن عربی، محمد بن علی (نویسنده) عبدالفتاح، سعيد (محقق) |
عنوانهای دیگر | عناوین داخلی:
|
ناشر | مکتبة الثقافة الدينية |
مکان نشر | مصر - قاهره |
سال نشر | 1430ق. = 2009م. |
چاپ | یکم |
شابک | 977-342-729-3 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | /الف2م8 / 283 BP |
ساختار
کتاب مشتمل بر مقدمه محقق و هشت رساله عربی است.
گزارش محتوا
محقق کتاب در مقدمهاش، شرححال مفصلی از ابن عربی ذکر کرده است؛ که در انتهای آن لیست هفتاد اثر او ذکر شده است.[۱] در بخشی از آن چنین میخوانیم: و اما کتب و نوشتههای ابن عربی دریای سرشاری است که گوهرهای آن پایانی ندارد و کسی مانند آن ننوشته است. از خواص کتب او آن است که کسی که بر مطالعه و تفکر در آن مواظبت کند و در مبانی آن تأمل نماید، سینهاش برای حل مشکلات و معضلاتش گشاده میشود؛ و این تنها برای نفوسی که خداوند او را مورد عنایت قرار داده میباشد.[۲]
- الموازنة لختم الولایة الصوفیة، این رساله با مقدمه از محقق کتاب پیرامون اندیشه ختم الاولیاء و مفهوم ختم از دیدگاه صوفیه آغاز شده است. منظور ابن عربی از موازنه در این کتاب مشابهت بین عالم کبیر و عالم صغیر است. عالم کبیر دنیا با تمام تفاصیلش و منظور از عالم صغیر انسان کامل است. ابن عربی این اندیشه را در برخی دیگر از کتب و رسائلش مانند: فتوحات مکیه، التدبیرات الالهیه، انشاء الدوائر و عقلة المستوفز مطرح کرده است.[۳]
البته اولین کسی که اندیشه «ختم الولایة» یا «خاتم الاولیاء» را مطرح کرد حکیم ترمذی در کتاب معروفش به همین نام است. او در این کتاب مجموعه سؤالاتی (157 سؤال) مطرح کرد و گفت کسی که به این سؤالات پاسخ گوید خاتم الاولیاء است، این سؤالات تا زمان ابن عربی باقی ماند و ایشان به آنها پاسخ داد و بدین سبب تفکر ختم ولایت را احیا و نشر داد.[۴]
- کتاب التوحید، در این رساله نیز ابتدا مقدمهای پیرامون عقیده ابن عربی که از او در برابر سخنان بیمنطق گزافهگویان و کسانی که ارزش بزرگان را نمیدانند دفاع میکند. این رساله بخشی از یکی از ابواب فتوحات مکیه است و مشتمل بر ملاحق و مقامات و منازل خاص توحید بوده و از مهمترین رسائل مستقل در موضوع توحید از دیدگاه ابن عربی است[۵]
- کتاب کنه ما لابد للمرید منه، این رساله همانطور که از نامش پیداست به موضوع احتیاج مرید در پیمودن طریق الی الله پرداخته است. هدف ابن عربی از نگارش این رساله این است که توضیح دهد که ورود به راه خدا از غیر شرع و بدون انبیاء که برگزیده خداوند متعال هستند، ممکن نیست. پس کسی که از شرع اهمال کند و ادعا کند صوفی است رستگار نمیشود. طریق الهی اولش و اساسش شرع است. از دیدگاه ابن عربی شرع متسع است و متوقف بر شخص یا فرقه یا گروهی نیست. آنگونه که پیامبر(ص) فرمود: «بر سر هر قرن، کسی خواهد آمد كه دین این امت را تجدید كند».[۶]
- کتاب التنبیهات فی علو الحقیقة المحمدیة، موضوع این رساله نیز از عنوانش پیداست؛ البته توجه به بعضی نکات لازم است و آن اینکه این رساله از تألیفات محییالدین بن عربی نیست و نوشته یکی از دوستان یا اهتمامکنندگان به کتب ابن عربی است؛ همانگونه که در اثنای تحقیق در پاورقیهای رساله روشن میشود. در این نوع از تألیف نویسنده به کلام ابن عربی تکیه کرده و سپس کتاب را از ابن عربی میداند.[۷]
- کتاب ما لا یعول علیه، رساله کوچکی با نام مذکور یا «النصائح» یا «النصائح القدسیة و المواعظ العرفانیة» یا «رسالة فی احوال تقع لاهل طریق الله» است. این رساله نیز آنگونه که از بعضی عناوینش پیداست مشتمل بر نصایح ابن عربی در ترک اعتماد و اهمیت فراوان به بعضی احوالی که چهبسا ماندگار یا منتج به علمی نشود یا اثر با معنایی نزد صاحبش ایجاد نکند.[۸]
- کتاب الرسالة الوجودیة فی بیان «من عرف نفسه فقد عرف ربه». این رساله به همراه رساله سیوطی ارائه شده است. در بخشی از این رساله چنین میخوانیم: «بیشتر عارفان معرفت الله را به فنای وجود و فنای فناء اضافه میکنند که غلط و سهو واضح است؛ چراکه معرفت الله تعالی نیاز به فنای وجود و فنای فنا ندارد؛ زیرا لاشیء وجودی ندارد و آنچه وجود ندارد فنا نیز ندارد. چراکه فنا بعد از اثبات وجود است پس اگر برای نفس خود وجود و فنایی نیافتی خدا را شناختهای و در غیر این صورت خدا را نشناختهای».[۹]
- «القول الاشبه فی حدیث من عرف نفسه فقد عرف ربه» شرح سیوطی بر رساله پیشین است. سیوطی در ابتدای این رساله از حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه» در دو مقام بحث کرده است. در مقام اول از صحت حدیث سخن گفته و آن را از دیدگاه نووی و ابن تیمیه و زرکشی سقیم دانسته است؛ چراکه یحیی بن معاذ رازی راوی روایت است. در مقام دوم نیز معنای حدیث را این دانسته که کسی که خود را به ضعف و نیاز به خداوند و به عبودیت خداوند بشناسد، خداوند را به قوت و ربوبیت و کمال مطلق و صفات والا خواهد شناخت. سپس اقوال دیگری چون کلام ابوطالب مکی در قوت القلوب را در مفهوم آن متذکر و وجوه مختلفی را مورد بررسی قرار میدهد. در نهایت چنین نتیجه میگیرد که راهی به شناخت خداوند نیست؛ چراکه آدمی خودش را آنگونه که هست نمیتواند بشناسد، پس چگونه خداوند را آنگونه که هست خواهد شناخت؛ گوییکه در این حدیث مستحیل بر مستحیل مترتب شده است؛ زیرا مستحیل است که خودت را با کیفیات و کمیات بشناسی، پس وقتیکه توانایی شناسایی نفست را نداری، چگونه پروردگارت را خواهی شناخت که منزه از هر وصفی است.[۱۰]
- کتاب الصلوات علی سیدنا النبی(ص)، در این رساله دو صلوات ذکر شده است:
- صلوات فیضیه که شیخ عبدالغنی نابلسی در کتاب «ورد الورود و البحر المورود» و دیگران آن را شرح کردهاند؛ این صلوات با این عبارت آغاز شده است: «اللهم افض صلة صلواتک و سلامة تسلیماتک، علی اول التعینات المفاضة من العماء الربانی و آخر التنزلات المفاضة الی النوع الانسانی».[۱۱]
- صلوات اکبریه یا صلاة النور یا صلاة القطب؛ که منظور از اکبریه و نور و قطب همان شیخ اکبر یا ابن عربی است. [۱۲]
و در ادامه صلاة فواتح الحقیقة، صلاة الفتح الازلی، الصلوات الذاتیة، الصلوات الناریة، و هشت صلوات دیگر با نام صلوات مبارکه ذکر شده است[۱۳]
وضعیت کتاب
در پاورقیهای کتاب، اختلاف نسخ و توضیح برخی الفاظ، عبارات، اصطلاحات، اعلام و کتابها ذکر شده است.
فهرست مطالب در انتهای کتاب آمده است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.