الواضح المنهاج فی نظم ما للتاج
الواضح المنهاج فی نظم ما للتاج | |
---|---|
پدیدآوران | بنیس، عبدالکریم بن عربی (نویسنده)
ابن عطاءالله اسکندری، احمد بن محمد (نویسنده) کیالی، عاصم ابراهیم (محقق) ابن عربی، محمد بن علی (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | الحکم العطائية
الحکمة الحاتمية و الإقتباسات الإلهامية؛ و يليهما رسالة نفائس العرفان الحکمة الحاتمية و الإقتباسات الإلهامية رسالة نفائس العرفان |
ناشر | دار الکتب العلمية |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
سال نشر | 1425ق. = 2004م. |
چاپ | چاپ يکم |
زبان | عربي |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | |
الواضح المنهاج فی نظم ما للتاج، اثر شیخ عبدالکریم بن عربی بنیس (1266ق - 1350ق) اثری است که در آن، «حکم العطائیه الکبری» احمد بن محمد بن عبدالکریم، معروف به ابن عطاءالله السکندری (متوفی 709ق/ 1309م)، به نظم درآمده است. این کتاب، با تحقیق عاصم ابراهیم کیالی، به چاپ رسیده است.
ازآنجاییکه تاکنون کتاب «حکم العطائیه» معرفی نگردیده، در این نوشتار، ابتدا به معرفی مختصر این کتاب پرداخته خواهد شد و سپس، نظم آن، معرفی میشود.
الحکم العطائیه
«الحکم العطائیة» مهمترین اثر ابن عطاءالله اسکندری است. تاریخ تألیف این کتاب دانسته نیست، اما از آنجا که مؤلف در کتب دیگر خویش بارها از آن یاد کرده، به یقین مىتوان گفت که از نخستین تألیفات او بوده است و نیز از آنجا که وی این کتاب را به استاد خویش ابوالعباس مرسى تقدیم داشته، قاعدتاً تاریخ تألیف آن باید پیش از 686ق/ 1287م، تاریخ درگذشت مرسى بوده باشد. برخى برآنند که این کتاب، خلاصه آراء و تعالیم ابن عطاءالله در تصوف است و آنچه پسازآن نوشته، در واقع جز شرح و تفصیل آن نیست. ازاینرو ابن عطاءالله به «صاحب الحکم» شهرت یافت و آوازه این کتاب به مغرب و اندلس نیز رسیده است. یکى از عوامل مهمى که «حکم» را در میان آثار ابن عطاءالله و سایر کتب عرفانى ممتاز ساخته، آن است که این کتاب آمیزهای است از احکام شرعى و آداب سلوک با فلسفه و حکمت و علم المعرفه که در قالب مواعظ و کلمات قصار و به شیوه صوفیان، با ایهام و استعاره و مجاز بیان شده است. ازاینرو این کتاب نهتنها در میان صوفیه، بلکه نزد فقها نیز اعتبار خاص حاصل کرد و در زمره کتابهایى درآمده که فقها به تدریس آن «اجازه» مىدادند. بىسبب نیست که مرسى آن را با «احیاءالعلوم» غزالى مقایسه کرده و گفته است که ابن عطاءالله مقاصد مؤلف احیاءالعلوم را نیکوتر از خود او بیان داشته. ابن عطاءالله در نوشتن این کتاب، نه به ترتیب منطقى موضوعات و فصلبندی کتاب توجه داشته و نه به هماهنگى و یکدست بودن اسلوب نگارش. اصولاً «حکم» به شیوه کتب دیگر آن عصر تألیف نشده است. شاید به همین سبب باشد که مطالب آن را حاصل احوالى دانستهاند که بر ابن عطاءالله عارض شده و او بىآنکه قصد تألیف داشته باشد، به ثبت آنها پرداخته است. در این کتاب گاهى یک معنى به چند صورت مختلف بیان شده است و گاهى از یک جمله آن مىتوان معانى مختلف استنباط کرد و همین امر سبب شده که بر این کتاب کوچک، تفاسیری مفصل و مختلف و گاه متضاد نوشته شود. در پارهای از موارد شیوه بیان مؤلف به شعر نزدیک مىشود و علاوه بر آوردن تشبیهات و استعارات، از سجع، جناس، مقابله و صنایع بدیعى دیگر بهره جسته است[۱].
این کتاب از همان آغاز، موردتوجه اهل عرفان و ادب بوده و تاکنون بیش از 24 شرح بر آن نوشته شده و چندین بار نیز به نظم درآمده و به زبانهای مختلف ترجمه شده است[۲] که اثر حاضر، از جمله یکی از نظمهای این کتاب میباشد.
الواضح المنهاج في نظم ما للتاج
کتاب با مقدمهای از محقق آغاز شده است که در آن، به شرححال ابن عطاء اسکندری[۳] و شیخ عبدالکریم بن عربی بنیس[۴] پرداخته شده است. پیشازاین دو شرححال، به اقدامات تحقیقی صورت گرفته در کتاب، اشاره شده است که از جمله آنها، عبارت است از مشخص کردن ابیاتی که بهصورت علیحده، به حکمتی از کتاب، اشاره دارد؛ زیرا در مواردی دیده میشود که ناظم، یک یا دو بیت به اشعار افزوده که در واقع، بهمثابه تفسیر برای حکمتی است که آن شعر به آن اشاره دارد. بهعنوانمثال، دو بیت:
الواردات التي تأتي الفتی تحف/ تأتی علی بغتة من دون ما حیل
صونا لها عن دعاوي العابدین الا/ ستعداد وهي علی ما شاء في الأزل
اشاره دارند به حکمتی که میگوید: «قلما تأتي الواردات الإلهیة إلا بغتة صیانة لها أن یدعیها العباد، بوجود الاستعداد». در کتاب ملاحظه میشود که ناظم، بیت سومی را بدین مضمون: هذا الکثیر وقد تأتی علی سبب/ فضلا تقدس فضل الله عن علل به این ابیات افزوده و در آن، به شرح موضوع پرداخته و محقق به این موارد، اشاره نموده است[۵].
از جمله ویژگیهای کتاب، شرح عبارات، الفاظ و واژگانی است که از لحاظ لغوی نیاز به شرح و توضیح داشته است. علاوه بر این، اصطلاحات صوفیهای که در «الحکم العطائیه» و نظم شعری آن آمده، تشریح و توضیح شده است و در واقع میتوان گفت که اثر حاضر، هم نظم و هم شرح و تعلیقی است موجز بر کتاب «الحکم العطائیه»[۶].
ویژگی دیگر کتاب، آن است که به دلیل متناسب بودن مطالب آن با دیدگاه عرفانی محیالدین ابن عربی، چهار رساله کوتاه و مختصر از وی، به شرح ذیل، در انتهای کتاب آورده شده است:
- «الحکم الحاتمیة»: که دربردارنده مجموعاً 156 حکمت، لطائف و کلمات قصار از ابن عربی میباشد؛ بهعنوانمثال: «من لم یمت حسه: لم یعرف نفسه»؛ «لا تأخذ العلم: إلا عمن یعمل به»؛ «من لم یمت عن هواه: لا یمکن أن یراه»؛ «ما دمت في طلب الحق: فلا تقف مع الخلق»؛ «السائر إلی الله: منقطع برؤیاه»؛ «من قنع بخالص الحلال: یرجی له الکمال» و...[۷].
- حدود هذه الأصول: که پاسخ به 16 سؤال میباشد؛ سؤالهای کوتاه (در حد یک کلمه) با پاسخهایی موجز و کوتاه (در حد یک سطر)؛ بهعنوانمثال: «الواصل: هو الذي اتصل غیبه بشهادته، حتی صارا شیئا واحدا»؛ «المشاهد: هو الذي شهر بعینه غیبه وشهادته»؛ «العارف: هو الذي عرف شهادته وغیبه، وأعطی کل ذي حق حقه» و...[۸].
- «الاقتباسات الإلهامیة»: دارای چهار نوع مطلب به شرح ذیل میباشد:
- کلمات قصار: مجموعاً 98 کلمه قصار درباره نتیجه اعمال، مانند: «من کتم: تم»؛ «من انفصل: اتصل»؛ «من امتلأ: ابتلي»؛ «من عرف: وصف»؛ «من باح: ناح» و...[۹].
- تعاریف مختلف برای «شریعت»، «طریقت» و «حقیقت»؛ مجموعاً بیست تعریف[۱۰].
- ذکر قواعد تربیت: که عبارتند از: «معرفة المعبود»؛ «الرضا بالموجود»؛ «الوقوف علی الحدود»؛ «الوفاء بالعهود» و «الصبر علی المفقود»[۱۱].
- کلمات قصار: مجموعاً 39 کلمه درباره یافتن چیزی در چیز دیگر، مانند: «رأیت العز: في الزهد و الغنی: في الفقر و القناعة: في الورع و الفرج: في الصبر و الرزق: في التوکل و الحق: في الصدق و الدین: في التقوی و الراحة: في العزلة و...»[۱۲].
- «نفائس العرفان»: تعریف برخی از اصطلاحات و عبارات صوفیه مانند: «الحائر»، «الجاهل»، «السالک من الله بالله لله» و...[۱۳].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در انتهای کتاب آمده و در پاورقیها، علاوه بر ذکر منابع[۱۴] و توضیح و تشریح برخی از لغات و واژگان سخت و دیریاب متن با استفاده از معاجم و فرهنگهای لغت معتبر مانند «قاموس المحیط»[۱۵]، به ذکر شماره و نص حکمتهایی که ناظم با ابیات به آنها اشاره دارد، پرداخته شده است[۱۶].
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- حفیظی، مینا، «دائرةالمعارف بزرگ اسلامی»، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.