المناظر الإلهیة
المناظر الإلهیة | |
---|---|
پدیدآوران | جیلانی، عبدالکریم بن ابراهیم (نویسنده)
ابن عربی، محمد بن علی (نویسنده) کیالی، عاصم ابراهیم (مصحح) |
ناشر | دار الکتب العلمية |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
سال نشر | 1425ق. = 2004م. |
چاپ | چاپ يکم |
موضوع | اخلاق عرفاني
عرفان تصوف |
زبان | عربي |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | /ج9م8 / 283/3 BP |
المناظر الإلهیة، اثر شیخ عبدالکریم بن ابراهیم بن عبدالکریم جیلی (متوفی 832ق) کتابی است در بیان مراحل سیر و سلوک عبد به سمت پروردگار خویش که به اهتمام عاصم ابراهیم کیالی حسینی شاذلی درقاوی به چاپ رسیده است.
در انتهای کتاب، «شرح مشکلات الفتوحات المکیة لإبن عربي» نوشته عبدالکریم جیلی آمده است.
ساختار
کتاب با مقدمه عاصم ابراهیم آغاز شده و مطالب دربردارنده مجموعاً صد و یک منظر در بیان مراتب سیروسلوک الهی، میباشد.
گزارش محتوا
در مقدمه، ابتدا به شرححال جیلی پرداخته شده[۱] و سپس، به موضوع و برخی از ویژگیهای کتاب، اشاره شده است[۲].
جیلی در این کتاب، صد و یک منظر را که عبد در سلوک بهسوی پروردگار با آن مواجه میشود را ذکر کرده است. ازجمله این مناظر: «منظر وجود» و «منظر شهود» است و باید دانست که در استفاده از واژه «مناظر» بهجای «منازل» در این کتاب، عنایت خاصی شده است: در منازل، همانند «منازل السائرین»، سیر سالکان موردتوجه بوده است، اما در این کتاب، نمایشها یا محضرهای الهی مدنظر است؛ یعنی به مواضعی که خداوند سالک را برای نظاره به آنجا رهنمون میکند. بههرحال، واژه «منظر» بیانگر اهتمام به جنبه شناختی سلوک و «منزل» بیانگر جنبه عملی است. ازاینجهت مضمون «المناظر الالهیة» با «مواقف» نفری و مخاطبات آن، شباهت بیشتری دارد[۳].
در تعریف خود جیلی، «مناظر الهی» محضرهایی است که در آنها علوم لدنی بهاجمال وجود دارد. تفصیل این علوم به شکل موهبتی الهی نظیر وحی الهی یا اتصاف به صفت علم پروردگار نصیب عبد میشود. در این صورت، سالک آنچه را که شایسته آداب حال و گفتار در هر محضر (منظر) است، ادا میکند، اما اگر علم متأخر از منظر باشد، در این صورت باید با ارشاد شیخ صاحب مکاشفه، ادب خاص هر وقت و منظر را فراگیرد، تا ادب لازم در هر محضر از او فوت نشود، «زیرا یک تجلی در دو زمان رخ نمیدهد، بلکه هر وقت و زمان، تجلی خاص خود را دارد»[۴].
در هر منظر، آفتی وجود دارد که اگر از وجود آن آفت مطلع شود، به منظر بالاتر صعود میکند. در منظر «شهود» که پس از منظر «تجلی علی الإطلاق» و پیش از منظر «وجود» است، عبد به ساحتی وارد میشود که در آن تصور و بطلان راه ندارد، زیرا این منظر، نخستین منظر از مناظر حقیقت است و در آن به شهود حق در دیگر موجودات نائل میشود، اما در منظر بعدی که منظر وجود نام دارد، حق را عین ظاهر و عین مظهر میبیند. بر اثر تجلی صفت واحدیت، در جنب حق، هیچ وجودی برای اشیاء باقی نمیماند. قیامت عرصه ظهور واحدیت و ملک و سلطنت الهی است[۵].
جیلی معتقد است که قیامت صغری پیمودنی است و در «منظر وجود»، در اثر تقارنی که میان وجود حادث عبد و وجود قدیم حق رخ میدهد، دیگر نشانی از عبد نمیماند. جیلی به سخن جنید استناد کرده است که: «و من ثم قال الجنید رحمةاللهتعالی: «المحدث اذا قورن بالقدیم لم یبق له اثر»». از دیدگاه او، صیغه مجهول «قورن» بیانگر آن است که فعل مقارنه محصول جذبات الهی است و «عبد» در این منظر اختیاری ندارد. ازاینرو عبد، تنها نظارهگر اموری خواهد بود که هیچ در آن دخل و تصرفی ندارد و علومی برای او حاصل خواهد شد که از جمله آنها، علم تحول حق در صور وجود و علم توحید وجود و علم مقادیر است. ازآنجاکه این علوم از مقارنه محدَث با قدیم حاصل شده است، میتوان آنها را علوم فطری دانست؛ یعنی علومی که با رجوع به خود حقیقی، به نحو حضوری برای نفس عاید میشود[۶].
در منظر «فنای از فنا» (الفناء عن الفناء)، ابتدا از ذات و آنچه به او نسبت داده میشود، فانی میگردد. سپس به ذات واجبالوجود راه مییابد و شهود او در خدا با شهود خدا در او یکسان میشود. پس از محو و انعدام کلی، به حالت آغازین خود بازمیگردد که هیچ تعین وجود نداشت[۷].
بازگشت به حالت آغازین، یعنی نگریستن به عالم از همان زاویهای که خداوند بدان مینگرد. این نگرش خاص و شهود عرفانی که در «منظر وجود» عاید سالک میشود، او را از سر قدر آگاه میکند. در نتیجه، همهچیز را آنگونه ک هست میپذیرد. از جمله امور مقدور، شرک و بتپرستی و تفرقه در دین است. عارف به مقدرات الهی که خود در حالت نخستین است و همهچیز را بدانگونه که در ازل مقدر شده شهود میکند، هیچکس را در بندگی و اظهار عبودیت به خطا منسوب نمیگرداند، هرچند که در صورت شرک و بتپرستی باشد، زیرا تخطئه اینان، مستلزم جهل نسبت به تنوع تجلیات الهی است که در صور متعدد نمایان میشود، یک از این صورتها، شرک و بتپرستی است. چنین کشفی در «منظر وجود» کاملاً طبیعی است، زیرا «وجود» در عین تکثر، واحد است، نظرگاههای متعدد نیز در عین اختلاف و تنوع به یک حقیقت میرسد. این موضوع، با بررسی رابطه «الوهیت» و «وجود» بهخوبی معلوم میشود[۸].
از دیدگاه جیلی، ایمان کامل برتر از شهود است و این مطلب را از تقدیم و تأخر ایمان و شهود در کتاب میتوان استنباط کرد. در این کتاب، «منظر شهود» چهارمین منظر و «منظر ایمان»، چهل و هشتمین منظر است. منظر شهود نخستین منظر از مناظر حقیقت است که در آن هیچ التباس و تخیل و تصور و بطلانی راه ندارد. ازاینرو حقتعالی را در سایر موجودات شهود میکند. این منظر سه درجه یا به تعبیر خود جیلی، سه «غرفه» دارد: در غرفه اول، پس از نگریستن به شیء، خدای تعالی را در هر شیء شهود میکند؛ در غرفه دوم، همزمان با نظر به شیء، بدون وقفهای شهود خدا دست میدهد و در غرفه سوم، خدای تعالی را پیش از آنکه به شیء بنگرد، شهود میکند. جیلی یادآوری میکند که این شهود، عاری از هرگونه اعتقاد به حلول یا ممازجت یا تماس یا تجسیم و تشبیه است، بلکه از روی تجلی الهی با حفظ تنزیه و کمال و تعالی خداوند است. وی دراینباره، تجلی خداوند را برای موسی(ع) از قرآن شاهد میآورد که چگونه در آتش محسوس و مخلوق، در کنار درخت بر او تجلی کرد و ندای «أنه لا اله الا أنا» (طه: 14) را از آن شنید و بدان ایمان آورد و تصدیق کرد، اما این منظر، آفتی نیز دارد: حق تنها در مظاهرش شهود میشود و با شهود حق، همواره خلق نیز شهود میگردد. کمال این است که مظهر بهطور مجزا شهود شود[۹].
اما ایمان منظری است که چون خدای تعالی در این منظر بر عبد تجلی کند، با این تجلی، او را از سایر علوم و اسرار آگاه میگرداند و به دیگر مقامات والا میرساند و در دمی، تمام منازل را طی میکند. این منظر بهمنزله هیولای دیگر مظاهر است و نسبت به سایر مناظر هیمنه و احاطه دارد: هرکس که در این منظر بر او تجلی شود و کمال ایمان برای او حاصل گردد، نه سری از او پوشیده میشود و نه اثری از او باقی میماند. او همان «انسان کامل» است که به اواخر و اوائل احاطه دارد. جیلی برای تأکید بر خواص ایمان، از کلام پیامبر(ص) شاهد میآورد که فرمود: «اتقوا فراسة المؤمن». «فراست» نوعی ادراک باطنی است که منحصراً به ایمان مربوط میشود. ازاینجهت، در ادامه فرمود: «فأنه ینظر بنور الله»، زیرا ایمان «نورالله» است. با همه فضایلی که جیلی برای منظر ایمان برشمرده، از ذکر نقصانی که در این منظر متصور است، غفلت ورزیده است و گوید: «آفة هذا المنظر: هو أن الإیمان متعلق بالغائب، و الغائب محجوب عمن غاب عنه»[۱۰].
جیلی واپسین منظر از مناظر الهی (صد و یکمین منظر) را تحت عنوان «العجز عن درک الأدراک: ادراک» آورده است. در این منظر، از جنید درباره نهایت پرسیده میشود و او در پاسخ «رجوع به ابدیت» را مطرح میکند. جیلی در تفسیر این عبارت، بدایت را عدم دانسته که عبد از عدم خلق شده است و عجز هم به عدم ملحق میشود. پس عبد چون به عجز و عدم بازگردد، بهطرف نهایت سیر کرده است، اما این عدم پس از تحصیل کمالات الهی است که از طریق تجلی نصیب عبد میگردد و در طی آن، از مقام احدیت شامهای به او عطا میشود که با آن، از کمالات دیگری که بدان متصف نشده است، آگاه میشود، زیرا ادراک نامتناهی ناممکن است[۱۱].
در انتهای کتاب، «شرح مشکلات الفتوحات المکیة» نوشته عبدالکریم جیلی، در ده باب، آورده شده است.
جیلی مینویسد: چون ابن عربی در باب 559 «فتوحات مکیه» تمام مطالب فتوحات را بهطور خلاصه و رمزی آورده، بر پیچیدگی آن افزوده است لذا درک آن برای دیگران با مشکلاتی همراه است، بدینجهت به شرح این باب پرداختم که شرح تمام مطالب فتوحات خواهد بود.[۱۲].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب، در انتهای کتاب آمده و در پاورقیها، علاوه بر ذکر منابع[۱۳]، به توضیح برخی از مطالب متن، پرداخته شده است[۱۴].
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- اشرفی امامی، علی، «مقایسه دیدگاههای عرفانی عبدالکریم جیلی و ابنعربی»، تهران، انتشارات بصیرت، 1389.