ابن ابیاصبع مصری، عبدالعظیم بن عبدالواحد
نام | ابنابیاصبع مصری، عبدالعظیم بن عبدالواحد |
---|---|
نامهای دیگر | ابنابیالاصبع، ابومحمد زکیالدین عبدالعظیم بن عبدالواحد
عبدالعظیم بن ابیالاصبع |
نام پدر | عبدالواحد |
متولد | 585ق |
محل تولد | مصر |
رحلت | 654 ق یا 1256 م |
اساتید | |
برخی آثار | بدیع القرآن |
کد مؤلف | AUTHORCODE05062AUTHORCODE |
ابن ابیاصبع، زكىّالدين ابومحمد عبدالعظيم بن عبدالواحد ابن ظافر(585 یا 595 ق-654 ق)، اديب و شاعر مصرى.
ولادت
ابن صابونى مىنویسد كه ابن ابیاصبع به خط خود برای وى نوشته است كه تولدش در اول محرم 595 ق [3 نوامبر 1198 م] بوده است.
تحصیلات
وى بر خلاف معمول آن زمان به تحصيل در یک مدرسۀ بخصوص و شاگردى نزد استاد يا استادانى معيّن نپرداخت، بلكه از همان اوان جوانى زندگانى پر تلاش علمى و مطالعات و تحقيقات شبانه روزيش را با بررسى و گزينش آثار گذشتگان و طبقه بندى تأليفات آنان و نقد آگاهانۀ ديدگاههاى معاصران و نشست و برخاست با برگزيدگان ايشان سامان داد و به این وسيله توانست از دانش علما و صاحبنظران گذشته و دانشمندان و ادباى معاصر خود در مناطق مختلف برخوردار گردد.
مصر، زادگاه و اقامتگاه وى در طول زندگیش، در آن روزگار، با آنكه از نظر اقتصادى وضع مطلوبى داشت، به سبب رقابتها و كشمكشهاى امیران و جنگهاى داخلى آنان با یکديگر و نيز تأثير جنگهاى صليبى از آرامش و امنيت چندانى برخوردار نبود.
از سوى ديگر، علما و ادبا مورد توجه و حمايت زمامداران قرار داشتند و از مزاياى استثنايى بهرهمند بودند، از این رو، شعراى آن سامان غالباً در اطراف امیران گرد مىآمدند و با پاداشها و مستمريهاى آنان زندگى را مىگذراندند، اما ابن ابىاصبع، با آنكه شعر نیک مىسرود و در بيشتر زمینههاى شعرى، حتى مدح و هجاء، هنر خود را نشان داده، غالباً خویشتن را از اشتغالات دربارى بر كنار مىداشت و بيشتر به تحقيق و تأليف مىپرداخت.شايد به همین سبب است كه در آثار بر جاى مانده از او، مديحه سرايى زيادى ديده نمىشود.
ابن ابیاصبع اساسا شعر را برای به كارگيرى صنايع شعرى مىسرود و شايد شهرت يافتن وى به شاعرى بدان سبب باشد كه ابن شعّار تذكره نویس معاصر وى، در کتاب عقود الجمان في شعراء هذا الزمان نام او را در رديف شعراى آن زمان آورده است و گرنه عنوان اديب برای او مناسبتر است.
ابن ابیاصبع ابتدا به علوم بلاغت پرداخت و تا حد امكان كتب و رسائل مربوط به این فنون را گرد آورى و دسته بندى كرد، آنگاه به نقادى دقيق آنها همت گماشت، تا آنجا كه به تعبير خود او، كمتر کتابى از تير رس نقد موشكافانۀ او در امان ماند. وى انواع صناعات بديعى را در آثار گذشتگان و تأليفات معاصران استقصا كرد و همه را پيراسته گردانيد و در 90 يا 93 يا 95 باب تنظيم كرد و با افزودن 31 باب كه استنباط خود وى بود.
تعداد ابواب را به 120 يا 121 يا 123 يا 126 رسانيد. اختلاف ارقام ظاهرا ناشى از افزايش يا كاهش ابواب از سوى مؤلف در طول زمان است كه در نسخههاى خطى گوناگون منعكس شده است. به هر حال نسخۀ چاپى این کتاب كه نام كامل آن تحرير التحبير است، شامل 125 باب است.
آثار
تحرير التحبير كه قلقشندى آن را به اختصار التحبير ذكر كرده است، نخستين کتاب مفصل و مبسوطى بود كه در علم بديع نوشته مىشد. این کتاب در دورانهاى بعد سخت مورد توجه ادبا قرار گرفت و از جمله مآخذ اصلى دائرةالمعارفهاى بزرگ ادبى مانند صبح الاعشى قلقشندى (د 821 ق)، خزانة الادب ابن حجۀ حموى (د 837 ق)، معاهد التنصيص على بن ابراهیم عباسى (د 963 ق) و خزانة الادب بغدادى (د 1093 ق) به شمار مىآيد.
ابن ابیاصبع پس از فراغت از تأليف تحرير به نوشتن کتاب ديگرى زير عنوان البرهان في اعجاز القرآن كه گاه به نام بيان البرهان في اعجاز القرآن نيز خوانده مىشود، پرداخت و به عنوان بخش پایانى آن، ابواب بديع ویژۀ قرآن كريم را از کتاب تحرير التحبير جدا ساخت و با افزودن مطالبى، عنوان مستقل بديع القرآن را بر آن نهاد.در این کتاب 22 باب از ابواب تحرير نيامده، ولى 7 باب كه در تحرير از آنها سخنى نرفته بود، افزوده شده است. از کتاب البرهان في اعجاز القرآن ظاهرا تنها یک نسخه خطى باقى است، اما نسخ خطى بديع القرآن بسيار است.اين کتاب چند بار چاپ شده و به فارسی نيز ترجمه گرديده است.
برخى از نسخههاى خطى بديع القرآن عنوان البرهان في اعجاز القرآن را بر خود دارد.
با تأليف بديع القرآن و چند اثر ديگر در پى آن، ابن ابیاصبع در رديف صاحبنظران علوم قرآنى جاى گرفت و آراء وى به كتب تخصصى علوم قرآنى راه يافت. ابن ابیاصبع برای نخستين بار به تأليف جداگانه در باب فواتح سور قرآن مجيد نيز دست زد و کتابش را الخواطر السوانح في كشف سرائر الفواتح نام نهاد.سيوطى در کتاب اتقان، نوع شصتم از علوم قرآنى،يعنى فواتح سور را عمدتاً به نقل خلاصهاى از این کتاب اختصاص داده است.
ديوان ابن ابیاصبع به نام صحاح المدائح به اشعار وى در مدح پيامبر اكرم(ص) و خلفاى راشدين و قطعاتى از آن به مدح اهلبيت(ع) اختصاص دارد.از تعبيرات خود وى دربارۀ این کتاب مىتوان دريافت كه مؤلّف در نحوۀ تدوین و نامگذارى این کتاب نكات دقيقى را در نظر داشته است. از این کتاب یک نسخۀ عكسى در دار الكتب المصريّه به شمارۀ 4931 ادب موجود است.
ديگر آثار ابن ابیاصبع عبارتند از:درر الامثال كه وى در آنجا كه چگونگى گردآورى و تدوین این کتاب را توضيح مىدهد، از آن به عنوان کتاب كبير ياد مىكند؛ الكافلة بتأویل تلك عشرة كاملة که زركشى (د 794 ق) نسخهاى از این رساله را در اختيار داشته و در کتاب خود، البرهان، قسمتى از آن را نقل كرده است؛ الشافية في علم القافية؛ المیزان في الترجيح بين كلام قدامة و خصومه، ابن ابیاصبع این دو کتاب را در اثبات شعر نبودن قرآن مجيد تأليف كرده و کتاب اخير ظاهرا ناتمام مانده است. توصيههاى ابن ابیاصبع به كاتبان و شاعران نيز كه به صورت خاتمۀ «باب التهذيب و التأديب» در کتاب تحرير التحبير آمده است و قسمتى از آن در صبح الاعشى و مختصرى از آن در خزانة الادب و برگزيدهاى از آن در انوار الربيع آمده، شايسته است كه به عنوان یک رسالۀ جداگانه مورد تحقيق و تجزيه و تحليل قرار گيرد.ابن ابیاصبع در این توصيهها بر اصالت معانى نسبت به الفاظ تكيه مىكند و شاعران و نثر نویسان را از صنايع لفظى تهى از محسنات معنوى برحذر مىدارد و پيروى از شيوۀ سخنورى امام على(ع) و یکّه تازان میدانهاى فصاحت و بلاغت مانند ابن مقفّع، سهل بن هارون و جاحظ را كه پيروان آن حضرت هستند، توصيه مىكند.
کتابها و رسالههاى ياد شده تنها يادگارهاى بر جاى مانده از ابن ابى اصبح است، و روايت درستى حاكى از اينكه وى شاگرد يا شاگردانى را مشخّصا تربيت كرده باشد در دست نيست، جز آن كه ابن صابونى نوشته كه دستخط اجازۀ كاملى از او داشته است.همچنين، بر اثر یکى بودن لقب ابن أبى اصبع(زكىالدين) با فقيه و محدّث معروف مصرى زكىّالدين عبدالعظيم منذرى (د 656 ق)، ذهبى در کتاب المشتبه آورده است كه دمیاطى از ابن ابیاصبع روايت كرده است.البته این اشتباه در فوات الوفيات و نيز در شذرات الذهب عملا تصحيح شده است. نيز بر اثر تشابه اسمى وى با شيخ عبدالعظيم مصرى (زنده در 1309 ق)کتاب الكواكب الدّرية في نظم القواعدالدينيّة وى را كه در زمان حيات خود او در قاهره به چاپ رسيده است، اشتباها به ابن ابیاصبع نسبت دادهاند. حتّى بعضى، به موجب همان تشابه اسمى با عبدالعظيم منذرى، ابن ابیاصبع را «فقيه شافعى» دانستهاند؛ در صورتى كه با توجّه به طرز تعبير وى از خلفاى راشدين و پيشوايان مذاهب چهار گانۀ اهل سنت ملاحظه مىشود كه ابن ابیاصبع خود را پيرو هيچ یک از این مذاهب معرفى نكرده است.چه بسا بتوان با ملاحظۀ تعبير ویژهاش از على(ع) به عنوان «امام علی عليهالسلام» و نيز آوردن حديث منزلت در تحرير و عبارات بخصوصى كه از خطبۀ شقشقيّه نقل كرده و مطلبى كه در باب تحویل عمامه و شمشير پيغمبر اكرم(ص) به حضرت على(ع) توسط ابوبكر صدّيق آورده، و انتقاد و تفسير جانانهاى كه راجع به دو بيت شعر سيّد حمیرى (د ح 225 ق) در مدح آن حضرت دارد و نيز با ملاحظۀ پرهيز وى از زمامداران ايّوبى و ايادى حكومتى آنان كه برای از میان بردن آثار تشيّع فاطمى در مصر سختتعصّب داشتند، و همچنين گمنام ماندن خاندان و تبار وى در تاريخ روشن مصر آن زمان، وى را شيعى به حساب آورد.
بر اساس شرح حال مختصرى كه بر یکى از نسخههاى کتاب بديع القرآن آمده است، بعضى احتمال دادهاند كه نسب ابن ابیاصبع به شاعر معروف جاهلى،ذو الاصبع عدوانى برسد، اما با توجه به اينكه خود وى شاعر نامبرده را فقط با عنوان معروف ذو الاصبع عدوانى ياد مىكند و اشارهاى به نسبت داشتن با او ندارد، نمىتوان این احتمال را پذيرفت[۱].
پانویس
- ↑ لسانی فشارکی، محمدعلی، ج2، ص625-627
منابع مقاله
لسانی فشارکی، محمدعلی، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374