ابن ابیداود، عبدالله بن سلیمان
نام | ابن ابیداود، عبدالله بن سلیمان |
---|---|
نامهای دیگر | ابن ابیداود سجستانی، عبدالله بن سلیمان
ابن اشعث، عبدالله بن سلیمان سجستانی، عبدالله بن سلیمان ابوبکر بن ابیداوود سجستانی |
نام پدر | سلیمان |
متولد | 230ق-844 م |
محل تولد | اطراف کابل یا دهى در بصره |
رحلت | 316 ق یا 928 م |
اساتید | احمد بن منیع
محمد بن بشار احمد بن صالح طبرى |
برخی آثار | كتاب المصاحف |
کد مؤلف | AUTHORCODE01969AUTHORCODE |
ابن ابىداوود، ابوبکر عبداللّه بن سلیمان بن اشعث بن اسحاق ابن بشیر بن شداد بن عمرو(یحیى) بن عمران ازدى سجستانى (230-316 ق)، قارى، فقیه و از حافظان بنام حدیث در قرن سوم هجری.
زندگینامه
در سیستان یا شهرى در اطراف کابل یا دهى در بصره زاده شد و در کودکى همراه پدرش ابوداوود سلیمان (202-275 ق)، نویسندۀ سنن، از زادگاه خویش کوچ کرد و به گفتۀ ابن عماد در نیشابور و دیگر شهرها بالید و از شیوخ پدرش در مصر و شام سود جست.
تحصیلات و فعالیتها
با اینکه ابن ابىداوود زمانى دراز زیسته است، اطلاع زیادى از احوال او در دست نیست.
همین اندازه گفته شده که وى به شهرهاى بسیارى در شرق و غرب سفر کرده و از محدّثان و دانشمندان در این سرزمینها دانش و حدیث آموخته است: در بغداد از احمد بن منیع، در بصره از محمد بن بشار، در مصر از احمد بن صالح طبرى، در شام از محمد عون حمصى، در نیشابور از محمد بن یحیى ذهلى و در مرو از ابوداوود سلیمان بن معبد سنجى. افزون بر این، ابن ابىداوود به خراسان، جبال، اصفهان، فارس، بصره، کوفه، مدینه، مکه، جزیره و ثغور سفر کرده و از این محدّثان و فقیهان نیز حدیث آموخته و نقل کرده است:عیسى بن حمّاد، ابوطاهر بن سرح، محمد بن اسلم، على بن خشرم مروزى، مسیب بن واضح، ابوسعید اشجّ، سلمة ابن شبیب، احمد بن ازهر نیشابورى، اسحاق بن منصور کوسج، محمد بن مثنى، عمرو بن على بصرى، نصر بن على بصرى، اسحاق بن ابراهیم نهشلى، زیاد بن ایوب، محمد بن عبدالله مخرمى، یعقوب دورقى، یوسف بن موسى قطّان، محمد بن عبدالرحیم صاعقه، محمد بن سلمۀ مرادى، عیسى [بن] زغبه، سلیمان خلاد، حسن ابن ابح، ابوزید عمر بن شبه، یونس بن حبیب اصفهانى، موسى بن حزام ترمذى، یعقوب بن سفیان فسوى.عباد بن یعقوب رواجنى، محمد بن مصفى حمصى، على بن حرب موصلى و پدرش ابوداوود سجستانى.
ابن ابىداوود روزگارى در اصفهان اقامت گزید.به گفتۀ ابن بدران برخى از عالمان این شهر بدو رشک بردند و نزد فرمانرواى شهر از وى سعایت کردند و او را به دشمنى با امام على(ع) و وابستگى به ناصبیان و خوارج متهم ساختند، فرمانروا قصد جان او کرد، اما او به یارى یکى از بزرگان به نام محمد بن عبدالله بن حسن از مرگ نجات یافت و اصفهان را ترک گفت.عبدالله در بغداد نیز جایگاهى ممتاز یافت.خلیفه منبرى در مسجد به وى اختصاص داد که او از آن به مثابۀ کرسى تدریس و نقل حدیث بهره مىگرفت.وى در روزگار خویش پیشواى محدّثان شمرده مىشد و بیشتر راویان حدیث آن سامان در سدۀ 3 ق/ 9م و نخستین دهۀ سدۀ 4ق از او حدیث آموختهاند.
این گروه اینانند: عبدالرحمن بن ابى حاتم، ابوبکر بن مجاهد، دعلج بن احمد، محمد بن مظفر ورّاق، دارقطنى، ابوعمر بن حیّویه، ابوحفص بن شاهین، ابوبکر وراق، ابوحسین بن سمعون، ابواحمد حاکم، ابوطاهر مخلّص، عیسى ابن جراح، محمد بن زنبور، ابومسلم کاتب، عبدالباقى ابن قانع، ابوبکر شافعى، ابوالقاسم بن حبّابه، ابوعبدالله بطّه، عیسى بن وزیر، نقاش، عبدالواحد بن عمر، محمد بن احمد بن على بغدادى، زید بن ابى بلال، محمد بن عبداللّه بن شخیّر و ابوبکر بن شاذان. از مؤلفین صحاح، حافظ نیشابورى و ابن حمزۀ اصفهانى، به او استناد کردهاند.
چنانکه از احوال ابن ابىداوود بر مىآید او را حافظهاى نیرومند بود و بیش از پدرش حدیث از حفظ داشت. ابن شاهین، یکى از شاگردانش، مىگوید که هرگز در دست او کتابى ندیدم، همۀ احادیث را از حفظ املاء مىکرد. گویند که در اصفهان بى آنکه کتابى در دست داشته باشد،000،30 حدیث بر خواند. خود نیز ادعا کرده است که 30000 حدیث به یاد دارد.همچنین خود گفته:هر چه ابراهیم حربى از حفظ داشت، من نیز از حفظ دارم.وى افزون بر حدیث و فقه در ستاره شناسى نیز دستى داشت که ابراهیم حربى از آن بى بهره بود.
وثاقت ابن ابىداوود در نقل و حدیث محل تردید است.بیش تر رجال شناسان و تاریخ نگاران وى را پارسا و موثق دانستهاند، ولى پدرش او را کذّاب خوانده و از اینکه فرزندش بر مسند قضا نشیند، ابراز ناخشنودى کرده است. این شهادت پدر در مورد فرزند سبب شده است که کسانى چون ابن صاعد، عبداللّه را غیر قابل اعتماد بدانند.
ولى ذهبى به دلیل دشمنى ابن صاعد با ابن ابىداوود این سخن را بىاعتبار شمرده است و خود، او را موثق مىداند و بر این باور است که نسبت کذب از سوى پدر بدو در زمینههاى دیگر جز حدیث بوده است. این سخن ذهبى با این شهادت دار قطنى، شاگرد ابن ابىداوود، که مىگوید: «او ثقه است ولى در بیان حدیث بسیار خطا مىکند» با روایتى دیگر از ابىداوود که در آن فقط از تمایل فرزندش به پذیرفتن مقام قضا اظهار ناخشنودى کرده، سازگار است.
با اینکه از برخى از روایات تاریخى بر مىآید که ابن ابىداوود چندان دلبستگى به کتاب و کتابت نداشته، در عین حال قطعى است که چند کتاب و رساله در تفسیر، کلام، حدیث و علوم قرآنى نوشته است.
آثار
تا آنجا که مىدانیم دو کتاب از وى در سالهاى اخیر چاپ شده است: المصاحف، قاهره،1355 ق1936/ م؛ البعث و النشور، قاهره،1374 ق1954/ م.اثر دیگرى نیز از او به نام رسالة فی متشابه التعبیر باللفظ فى آیات القرآن، به صورت خطى در دمشق موجود است.نوشتههاى دیگر ابن ابىداوود که در حال حاضر جز نام، اطلاعى از آنها در دست نیست، اینهاست: المسند و السنن، هر دو در حدیث؛ الناسخ و المنسوخ؛فضائل القرآن؛ شریعة القارى؛ شریعة التفسیر؛ نظم القرآن؛ المصابیح، در حدیث؛ القراءات و التفسیر. مذهب ابن ابىداوود چندان روشن نیست.نیاى بزرگ او عمرو- ابن عمران از یاران امام على(ع) بود و در پیکار صفین شهید شد، اما ابن ابىداوود خود در اصفهان و بغداد به ناصبىبودن متهم گردید که از آن تبرّى جسته و تبرئه شده است.با آنکه روایاتى نیز حاکى است که وى در فضایل على(ع)سخن مىگفته است، شیعى بودن او غیر محتمل است؛ به ویژه آنکه طبرى تجلیل وى از على(ع) را ناشى از ترس دانسته است. از سوى دیگر، نام وى هم در سلسلۀ فقیهان و محدّثان حنبلى آمده و هم در طبقات فقیهان شافعى، اما احتمال حنبلى بودن او بیشتر است.ابن بدران تصریح مىکند که ابن ابىداوود پس از تبرئه شدن از انتساب به ناصبیان در بغداد به نقل فضایل على(ع)پرداخت، سپس مذهب حنبلى گزید و از مشایخ آنان شد. از سخنان اوست؛همۀ مردمان از من بهلند، مگر آنان که مرا به بغض على رضىاللهعنه متهم داشتهاند.
وفات
گفتهاند که ابن ابىداوود در اواخر زندگى نابینا گشت، ولى همچنان به تدریس و ترویج حدیث ادامه داد.هنگامى که در گذشت، مردم بغداد از وى تجلیل بسیار کردند و آوردهاند که 80 بار بر او نماز گزاردند و عدۀ نمازگزاران از 300000 تن گذشت.سرانجام وى را در گورستان باب بستان بغداد به خاک سپردند.[۱]
پانویس
منابع مقاله