ابن رشد «الشعاع الأخير»
ابن رشد «الشعاع الأخير»، اثر شرفالدین، خلیل، عنوان کتابی است یک جلدی به زبان عربی با موضوع شخصیتها و فلسفه اسلامی. نویسنده در این اثر، نگاهی به زندگانی و آرای ابن رشد حفید انداخته است. این کتاب، پنجمین شماره از «في سبيل موسوعة فلسفية» است که زیر نظر مصطفی غالب به چاپ رسیده است.
ابن رشد «الشعاع الأخير» | |
---|---|
پدیدآوران | غالب، مصطفی(زير نظر) شرفالدین، خلیل (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | إبن رشد «الشعاع الأخير» ابن رشد |
ناشر | دار و مکتبة الهلال |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
سال نشر | 1995م. |
چاپ | چاپ اول |
موضوع | فيلسوفان فيلسوفان - سرگذشت نامه |
زبان | عربي |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | /ش?الف? / 749 B |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
کتاب، حاوی مقدمه نویسنده و متن مطالب در بخشهای مختلف است.
گزارش محتوا
نویسنده در مقدمه از ابن رشد و تأثیر او در فرهنگ عقلانی اسلامی و تقابلش با اندیشههای انحرافی کلامی و همچنین تقابلش با آرای اشتباه غزالی صحبت به میان میآورد. او همچنین از تأثیر او و بوعلی در فلسفه اروپایی نیز ذکری به میان میآورد و از برخی شخصیتهای فلسفی جدید که تحت تأثیر اندیشههای او بودهاند نیز یاد میکند[۱].
در بخشی از کتاب درباره سبب اهتمام ابن رشد به آثار ارسطو چنین میخوانیم: مراکشی مینویسد: ابابکر بن طفیل از ابن رشد درخواستی کرد و به او گفت: خلیفه از سختی عبارات ارسطو (یا عبارات مترجمان وی) شکایت دارد و سختی منظور او را یادآور میشود. او آرزو دارد که کسی باشد تا این کتابها را خلاصه کند و پس از آنکه آنها را بهخوبی فهمید، منظور ارسطو را بهتر بیان کند تا دستیابی به منظور وی برای مردم آسانتر شود. حال که تو فضل و قدرت این کار را داری، آن را انجام بده و من امیدوارم با توجه به خوبی ذهن تو، صفای قریحهات و گیرایی بالایت در این علم، به این مقصود دست یابی... خود ابن رشد هم از این امر بهعنوان انگیزهاش برای ترجمه آثار ارسطو یاد میکند. نویسنده کتاب، از نقل مزبور برداشت میکند که جایگاه ابن رشد در نظر ابن طفیل که این درخواست را از وی کرده، چقدر بالا بوده است؛ هرچند ابن طفیل در جایگاه استاد ابن رشد قرار داشته و شاید اگر این درخواست ابن طفیل از ابن رشد نبود، ابن رشد هیچگاه از طب و قضا، به فلسفه روی نمیآورد و بهترین شارح علیالاطلاق ارسطو در میان فلاسفه مسلمان نمیشد[۲].
مؤلفات ابن رشد در موضوعات مختلفی ارائه شده است. مورخان عرب آثار او را حدود 50 کتاب دانستهاند، ولی مستشرق فرانسوی، رنان، تعداد این آثار را 78 کتاب دانسته است. البته کتابهای چاپشده از میان این آثار، کم است و کتابهای خطی جز از طریق ترجمههای عبری و لاتینی، به دست ما نرسیده؛ چراکه اصل عربی این کتابها گم شده یا از بین رفته است. اما شهرت وی در میان این کتابها، به کتابهای فلسفی است که نوشته و از اهم این کتابها، تلخیص برخی کتابهای ارسطو است. از میان این تلخیصها میتوان تلخیص مابعدالطبیعه یا متافیزیک ارسطو و تلخیص کتابهای برهان یا ارغنون، مقولات یا قاطیقوریاس، کتاب الأخلاق، سماع طبیعی، کون و فساد و... را نام برد. او علاوه بر این تلخیصها، شروحی نیز بر کتابهای ارسطو دارد که به شروح کبری و جوامع تقسیم میشوند و جوامع وی نیز یا شروح وسطی هستند و یا شروح صغری که تلاخیص نام دارند. شرح کتابهای مابعدالطبیعه، کتاب القیاس، کتاب النفس، کتاب البرهان و مقاله اسکندر در عقل، از جمله شروح کبرای ابن رشد هستند و جوامع کتابهای ارسطو در طبیعیات و الهیات، جوامع در فلسفه، جوامع خطابه و شعر، جوامع سیاسی افلاطون (که اصل عربی آن مفقود شده است) و جوامع حس و محسوس، ذکر و تذکر، نوم و یقظه، احلام، تعبیر رؤیا و... از جوامع یا شروح وسطای ابن رشد به حساب میآیند[۳].
نویسنده در لابهلای مطالب کتاب، نظریات ابن رشد را در زمینههای مختلف بیان کرده است. از جمله آنها، نگاه ابن رشد به زن است. در آرای ابن رشد و نظریات وی عقلانیت و واقعیت و نگاه جدیدی به حیات و احیا است. نگاه وی به زن بسیار روشن و شبیه دیدگاههای جدید است. این نگاه، بسیار صادقانه است. ابن رشد بهلحاظ تکوین جسدی زن به وی نگاه میکند و او را موجودی عاقل و دارای مواهب متعددی مانند مردان میداند. او زن و مرد را بهلحاظ طبیعت و قوا، در یک حد میداند. البته هرچند، زن بهلحاظ کمیت در برخی قوا در مرتبه پایینتر از مرد است، ولی در بعضی دیگر از قوا، چه بهلحاظ کمی و چه بهلحاظ کیفی بر او برتری دارد؛ مثلا زن در موسیقی و تربیت و خدمات اجتماعی و مباحث دوخت و بافت و تحمل درد و سختی، بالاتر از مرد است. همچنین برای زن هم مانند مرد، امکان اتصال به حکمت و فیلسوف شدن، وجود دارد. از نظر وی، آنچه مهم است این است که ما بالهای زنان را آزاد بگذاریم و زنجیرهایی را که او را به جامعهای بسته که در آن مردان نادان یا غیر فاضل و غیر عادل و بیانصاف حاکمند، بگسلیم. ابن رشد میگوید: شرایط اجتماعی ما این حق را به ما نمیدهد که متوجه همه مزایای زنان شویم. از لحاظ ظاهری، زن فقط برای بارداری و حضانت کودک مناسب است و این فقط به این دلیل است که حالت بردگیای که زنان خود را بر آن تثبیت کردهایم، استعدادهای بزرگ و قدرت عقلانی آنها را از بین میبرد؛ ازاینروست که ما در میان خودمان یک زن با فضایل یا شخصیت عالی نمیبینیم. زندگی آنها مانند زندگی گیاهان میگذرد؛ چون به شوهرانشان بستگی دارند و عائله شوهر هستند. باعث بدبختی و هلاکت شهرها این بوده است؛ زیرا تعداد زنان بیش از دو برابر مردان است؛ چرا که آنها دوسوم کل جمعیت هستند، اما بهخاطر ناتوانی در به دست آوردن قدرت لازم، مانند انگل و یک حیوان طفیلی بر روی بدن یکسومِ باقیمانده، زندگی میکنند[۴].
این حرفها همان اندیشههای اصلاحی معاصر است که سردمداران اصلاح اجتماعی در جهان سوم، فریاد میزنند. گویا انسان با شنیدن و خواندن این سخنان، حرفهای پطرس بستانی و قاسم امین و جبران خلیل جبران را مرور میکند[۵].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در انتهای اثر آمده است. پاورقیهای کتاب، علاوه بر ذکر ارجاعات، گاه حاوی مطالب مفیدی در توضیح محتوای مطالب است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.