الأخلاق الإسلامية
الاخلاق الاسلامیة | |
---|---|
پدیدآوران | حسینی شیرازی، محمد (نویسنده) |
ناشر | ياس الزهراء (سلاماللهعلیها) |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1427 ق |
چاپ | 4 |
موضوع | اخلاق اسلامی |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 247/8 /ح5الف3 |
الأخلاق الإسلامية، اثر سيد محمدحسینى شيرازى از مراجع تقليد و نويسندگان معاصر است. وى این کتاب را به زبان عربى، پيرامون نظافت و طهارت، آداب عبادت، حسن خلق و برخى ديگر از مسائل اخلاقى نوشته است.
ساختار
کتاب، شامل 5 فصل است و نگارش آن به عربى سليس و روان صورت گرفته و مطالب آن، مستند به آيات و روايات مىباشد.
گزارش محتوا
مؤلف، در هر فصلى پيرامون بخشى از مسائل اخلاقى سخن رانده است؛ مثلاًدر فصل اول به موضوعاتى چون نظافت، طهارت جوارح، استحمام و مسواك پرداخته، در فصل دوم به چند موضوع از فروع دين اشاره نموده، در فصل سوم به چند موضوع غير مرتبط به هم، مانند كسالت، تكبر و علم پرداخته، در فصل چهارم به برخى از روابط بين افراد، مانند پدر و فرزند، زوجين و ارحام اشاره نموده و در فصل پنجم به الفت و وحدت، راه كسب الفت و چندين مسئله اخلاقى ديگر اشاره نموده است.
مؤلف، در فصل اول، طهارت را از اولیات شرع اسلامى معرفى كرده است. وى خاطرنشان مىكند كه منظور از طهارت، طهارت ظاهرى نيست، بلكه طهارت باطنى است كه در مقابل قذارت و خبث باطنى مطرح مىشود. همچنين بيان مىدارد كه قذارت بر دو قسم است: معنوى و ظاهرى.
اين هر دو، از نقائصند و شخص را منفور افراد قرار مىدهند و او را از كمال ساقط مىكنند و به مرحله دنائت و پستى مىرسانند؛ اگرچه، قذارت و آلودگى معنوى، پستكنندهتر و ساقطكنندهتر است. وى اشاره مىكند كه بعضى بين این دو تفاوت قائل شدهاند و گفتهاند آلودگى ظاهرى، با چشم ديده مىشود، لذا صاحب آن، سريعتر جلوى آن را مىگيرد و از آن خلاصى مىيابد، اما باطنى، جز با تجربه كشف نمىشود.
ايشان در همين فصل اول، به انواع طهارت مثل طهارت چشم، جسم، دهان و دندان و... مىپردازد؛ مثلاًدر باب طهارت چشم بيان مىدارد كه یکى از صفات حميده انسان، طهارت چشم است از خيانت و این پاکى با اجتناب از محرمات الهى، حاصل مىگردد، همچنين با اجتناب و اعراض از اموال مردم و آنچه كه در دست مردم است، لذا خداوند متعال، رسول مكرم اسلام را از این رذيله نهى فرموده و در سوره طه آيه 131 مىفرمايد: «چشمت را به آنچه كه به آنها داديم نينداز كه آنچه كه به آنها داديم، بهجت و شادى برای زندگى دنياست».
در ذيل این آيه به تفسير آن و ذكر مثالهایى مىپردازد و احاديثى را در توضيح آن ذكر مىنمايد.
در ادامه این فصل، به مباحثى پيرامون نظافت جسم، دندان، نظافت لباس و... اشاره مىكند.
فصل دوم به امور عبادى، مثل نماز و معراج بودن آن برای مؤمن مربوط مىشود. در این فصل بيان مىشود كه یکى از اهداف مهم تشريع نماز، تطهير قلب و تهذيب نفس و يادآورى فضيلتها و اجتناب از رذائل است.
مؤلف، اشاره مىكند كه این نماز همچنين، تذكر به نعمتهاى خالق است؛ پروردگار عالميان كه به دست او ملكوت هر چيزى است. هركه به این امر توجه داشته باشد و هر روز در نمازهایش تكرار كند، بدون شك از كدورات خلاصى خواهد يافت و به راه راست هدايت شده است و از فحشا و منكر به دور خواهد ماند، لذا خداند در قرآن مىفرمايد: «ان الصلاة تنهى عن الفحشاء و المنكر».
درباره روزه نيز اشاره مىكند كه باعث تطهير باطن و تقرب به خداست كه انسان در خلال روزه، از رذائل اخلاقى دور شده و به غايت عظمى كه رضايت الهى است واصل مىشود؛ همانطور كه در حديث قدسى است: «الصوم لى...».
در ادامه این باب، از طهارتى كه توسط حج، اداى حقوق مالى، امر به معروف و نهى از منكر حاصل مىشود، بحث نموده و از تولى و تبرى سخن مىگويد و آن را از امور مهمى مىداند كه انسان را در تطهير از رذائل اخلاقى مساعدت مىكند و به خصال نیکو و محمود زينت مىدهد.
در فصل سوم، درباره خلق فرد سخن مىگويد و بيان مىدارد كه اگر اخلاق هر فرد در اجتماع اصلاح شود، اخلاق جامعه اصلاح يافته است. در ادامه از كسالت و آفات آن سخن گفته كه انسان را ملحق به اموات مىكند و نشاط و شادابى را از آدمى مىستاند. از طمع و حرص بهعنوان دو برادر نام مىبرد كه از پستى و انحطاط نفس شير خوردهاند. انسان طماع، فقير است؛ هرچند كه مال زيادى داشته باشد، لذا پيامبر خدا فرمودند: فقيرترين مردم، انسان طماع است.[۱]
در ادامه از حب خودنمايى و ظهور پيدا كردن، سخن گفته كه در نفوس مريض رشد مىكند. وى این رذيله را مفتاح هر رذيله و مظلمتى دانسته و مىگويد اگر به هریک از رؤساى حكومتهاى ظالم نگاه كنيم، مىبينيم كه هر فسادى كه از آنها صادر مىشود، مثل قتل، زندان كردن مردم به ناحق، خيانت به قبائل، جمع اموال حرام و غيره، همه از آثار حب خودنمايى و شهوت كرسى حكومت است.
از اكبار نفس سخن گفته و بيان مىدارد كه این رذيلهاى است كه انسان از آن طريق، خويش را بزرگ مىپندارد و این بهترين دليل بر كوچك بودن نفس او و ضعف روحى شخص مىباشد. در ادامه این فصل به فضيلت علم و رذيلت جهل اشاره مىكند.
فصل چهارم، درباره ارتباط افراد جامعه و اخلاق عائله و خانواده سخن مىگويد. در این راستا از رابطه پدر و فرزند و اهميت آن و آيات و رواياتى كه در اهتمام به این امر وارد شده، مىپردازد. همچنين از رابطه زوجين و اينكه این دو، لباس برای یکديگرند، سخن مىگويد. وى محبت به زنان و علاقه به آنها را طبق احاديث ائمه، از ايمان دانسته و از پيامبر(ص) و امام صادق(ع) احاديثى را در این مضمون ذكر مىكند، مانند: «هركس به ما بيشتر علاقه داشته باشد، به زنان بيشتر علاقه خواهد داشت» يا «دوست داشتن زنان از اخلاق انبياست» يا «هر زمان، بنده، محبتش به زنان بيشتر گردد، ايمان او زياد مىشود».
در آخر این فصل هم در زمينه رابطه با ارحام و فضائل صله رحم، احاديثى را ياد مىكند.
در فصل آخر، به چند نمونه از رذائل و فضائل اخلاقى اشاره مىكند و راههاى درمان رذائل اخلاقى و كسب فضائل اخلاقى را بيان مىنمايد؛ فضائل و رذائلى از قبيل الفت و وحدت، حسن خلق، كذب، نفاق، عدل، غيبت، بهتان، سخريه، تواضع و...
وضعيت کتاب
در پایان کتاب، فهرست آن ذكر شده است. پاورقىها، مربوط به اسانيد مطالب کتاب مىباشد.
پانويس
- ↑ متن کتاب، ص36
منابع مقاله
متن و مقدمه کتاب.