الطريق إلی الله
نام کتاب | الطریق إلی الله |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | بحرانی، حسین بن علی (نويسنده)
سماوی، مهدی (مقدمهنويس) |
زبان | عربی |
کد کنگره | BP 247/7 /ب3ت4 |
موضوع | اخلاق اسلامی
تقوا |
ناشر | منشورات الحرمين |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1404 هـ.ق |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE19991AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
«الطريق الى الله» اثر شيخ حسين بحرانى (متوفى 1302ق)، در بيان عوامل مؤثر در سلوك الى الله و وصول به حقيقت مىباشد كه به زبان عربى نوشته شده است.
انگيزه نويسنده از تأليف اين اثر، گردآورى پارهاى از نصايح و راهنمودهايى از اهل بيت(ع) بوده كه باعث زنده شدن دلها و روشنايى عقلها مىگردند؛ وى اين كار را به سفارش برخى از دوستان خويش انجام داده است.
آيتالله بهجت وقتى اين كتاب را ديدند، آن را كتابى نيكو شمرده و خواندن آن را به دوستان توصيه كردند.
علامه سيد حسن صدر درباره اين اثر گفته بود: «در زمينه مسائل اخلاقى، كلامى نيكوتر از كلام او (نويسنده) نيافتم، مگر گفتههاى سيد بن طاووس.»
ساختار
كتاب با دو مقدمه از شيخ مهدى سماوى و نويسنده در اشاره به خصائص دعوت به خدا و انگيزه تأليف، آغاز و مطالب در يازده باب، تنظيم شده است.
نويسنده به منظور اشاره به روايات اهل بيت(ع) پيرامون تهذيب نفس و تذكر به آنها، مضمون پارهاى از احاديث كه در كتب مختلف پراكنده بودهاند را بدون ذكر سند و با اكتفا به نقل عين الفاظ، گردآورى نموده؛ زيرا معتقد است محتواى آنها را، خرد و انديشه سالم، پس از مواجه و دريافت، تصديق نموده و فطرت راستين بر درستى آن، گواهى مىدهد.
وى در اين اثر از ذكر مطالب تكرارى اجتناب نموده، به بيان ناگفتهها پرداخته و امورى را تذكر داده كه با وجود اهميت آنها در سازندگى انسان، در كتابهاى اخلاقى كمتر به آنها توجه شده است.
ايشان با بيانى ساده و به دور از صناعتهاى لفظى و آرايههاى كلامى، اما صميمى و دلنشين، گوهرهايى را كه در طول عمر شريفش از درياى بيكران معارف اهل بيت(ع) برگرفته است، در طبق اخلاص نهاده و در اختيار پيروان آن خاندان پاك قرار داده است.
در اين رساله، راههايى كه ائمه هدى(ع) براى جلب محبت و رضاى الهى بيان كردهاند، به خوبى استخراج و تبيين گرديده است.
گزارش محتوا
باب اول، در مورد نياز به تهذيب اخلاق و آثار و اهميت آن مىباشد. نويسنده معتقد است با دقت در طريقه اهل بيت(ع) و تتبع در آثارشان، در مىيابيم كه آن بزرگواران تنها با اخلاق كريمه خويش مردم را هدايت نموده و مجذوب دين ساختهاند و پيروان خود را نيز به همين امر دعوت كرده و فرمودند: «مردم را با غير زبانهاى خود بخوانيد»؛ يعنى با اخلاق خوب و رفتار نيكوى خود براى آنها الگو و نمونه باشيد.
به باور وى، پس از اينكه با استفاده از روايات، آشكار شد كه امر دنيا و آخرت تنها با اخلاق كريمانه سامان مىيابد و به كمال رساندن اين اخلاق، هدف بعثتى است كه هستى جز با آن صلاح نيابد، روشن مىشود كه تهذيب اخلاق، بر هر واجبى مقدم و از هر امر لازمى مهمتر مىباشد؛ با اين وجود، كليد هر خير، منبع هر نيكى، موجب جلب هر ثمر و مبدأ تمام اهداف، تهذيب اخلاق است.
در باب دوم، اهميت فراگيرى علم اخلاق بيان شده است. در ابتداى اين باب، نويسنده شبهه زير را مطرح و به آن پاسخ داده است:
«ملاحظه پندها و نصيحتها و گفتگو، دقت و انديشيدن پيرامون آنها، كارى است كه نه تنها هيچ رجحانى در آن نيست؛ بلكه چون ما برخلاف دانستههاى خود عمل مىكنيم، بارى بر دوش و موجب افزونى حجت بر بنده خواهد بود. پس در چنين حالى سزاوارتر آن است كه خود را در غفلت و فراموشى باقى گذاريم، زيرا گناه عالِم بسان گناه عالَم است و هرچه آگاهى انسان از هشدارها و تهديدهاى گوناگون كمتر باشد، عذرش بيشتر خواهد بود، و آنكه نمىداند، هرگز مانند كسىكه مىداند نخواهد بود».
نويسنده در پاسخ به اين شبهه، به روايتى از شيخ حر عاملى، در جواهر السنيه با اين مضمون استمداد جسته است كه: « نگوئيد: از آن بيم داريم كه فراگيريم و عمل نكنيم؛ بگوئيد: مىآموزيم و اميد داريم [به آموختههاى خويش] عمل نمائيم. همانا من به شما [علم و دانش] عطا نكردم مگر براى آنكه شما را به واسطه آن مورد رحمت خويش قرار دهم». به اعتقاد نويسنده، اين خطاب الهى، بساط اين شبهه را برچيده است.
در باب سوم، هدف از آفرينش، سعادت ابدى انسان دانسته شده است. نويسنده با اشاره به اين نكته كه آدمى براى حيات دائم و زندگانى جاودان آفريده شده و پايانى براى عمر آخرت نيست و خداوند دنيا را كشتزار آخرت قرار داده، معتقد است كه انسان، با آنچه در دنيا انجام مىدهد، زمينه برخوردارى از خوشبختى هميشگى را براى خود فراهم مىسازد.
به باور وى، اين عمرهاى كوتاه و زمان اندك، ناچيزتر از آن است كه شايستگى مقابله و برابرى با سعادت ابدى را داشته باشد، حتى اگر تمام آن مصروف عبادت شود و لحظهاى از آن به گناه نگذرد و از اينرو خداوند به مقتضاى رأفت الهى و رحمت ربانى، درهايى از لطف و كرم خويش را به روى مردم گشوده تا آنان را بدين وسيله براى جزاى بىپايان و ابدى آماده سازد.
وى نخستين تفضّل خداوند بر بندگانش را آن دانسته كه به لطف و كرمش، دايره اعمال را فراتر از عمر انسانها قرار داده است؛ به گونهاى كه تمام عمر دنيا را فراگرفته و تا زمانىكه عمل و عملكنندهاى باقى است، استمرار مىيابد؛ به اين صورت كه مقرر فرموده است كه: « هركس سنت نيكويى را بنا نهد، از پاداش آن و پاداش تمام كسانى كه تا روز رستاخيز به آن عمل مىنمايند، بهرهمند خواهد شد؛ همانگونه كه اگر كسى سنت ناروا و گمراه كنندهاى را پايهگذارى كند، بار آن و بار تمام كسانى را كه تا روز قيامت از آن پيروى مىكنند، بر دوش خواهد كشيد.»
نويسنده معتقد است كه راههاى تقرب به خدا، به تعداد نفوس مردم بوده و از اين رو در باب چهارم، به برخى از راههاى تقرب به خداوند اشاره كرده است. به نظر وى، از همه راهها آسانتر و نتيجهبخشتر، حسن ظن به خداوند است؛ چرا كه رفتار خداوند با بندگانش، متناسب است با گمانهاى آنان نسبت به وى؛ اگر بنده حسن ظنّ به خداوند داشت، پاداش خير و نيك دريافت مىكند و اگر بدگمان بود، نتيجه شرّ و بدى نصيباش خواهد شد.
در باب پنجم، موقعيت انسان در نظام هستى، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. به اعتقاد نويسنده، آدمى داراى دو وجهه است:
اول: صرفنظر از ارتباطش با مبدأ اعلى؛ كه با توجه به اين وجه، موجودى است فانى، تباه، از بين رفتنى و بىمقدار.
دوم: انسان از آنجهت كه متعلق قدرت الهى و مظهر عظمت ربّانى و آفريده اين آفريدگار عظيم الشأن است؛ از اين بُعد، آدمى با همه هستى ارتباط دارد.
در باب ششم، راه آسان شدن سختىهايى كه در راه سلوك الى الله وجود دارد، بيان شده و از جمله مباحث مطرح شده در آن، عبارت است از: راه رهايى از عجب و غرور؛ اهميت اعمال مستحب؛ لزوم استفاده از رخصتهاى خداوند در جاى خود؛ سر تفاوت ظاهرى منش امامان(ع)؛ تأمل در نيت و تلاش در خالص كردن آن؛ اهميت تقويت بصريت و هوشمندى؛ ريشه جمود و خشكانديشى؛ تأثير فعاليتهاى اجتماعى در رشد بينش و انديشه؛ فوايد انديشه درباره دنيا و شئون آن.
در باب هفتم، به اين سؤال پاسخ داده شده است كه چگونه رهرو راه خدا باشيم. نويسنده در اين زمينه، به برخى از امور، توصيه نموده است كه از جمله آنها، عبارتند از: همواره به مردم بهره رسان اما به خير ايشان اميد مبند؛ بدى را با نيكى پاسخ ده كه به نيكى خواهى رسيد؛ همه وقت خويش را مصروف مردم مكن، زمانى را نيز براى خود بگذار؛ بر دوستان على(ع) آسان گير تا خداوند بر تو آسان گيرد.
باب هشتم، به توضيح سه خصلتى كه كمال ايمان، منوط به آنها مىباشد، اختصاص يافته است. اين سه خصلت، عبارتند از داشتن: 1- سنتى از خدا: رازدارى؛ 2- سنتى از پيامبر(ص): مدارا و سازگارى با مردم؛ 3- سنتى از امام(ع): شكيبايى در سختىها.
خشنودى از مقدرات خداوند، توكل، تفويض، تسليم و درجات اهل ايمان، عنوان فصول پايانى مىباشد.
در اين رساله، نكات و ظرايفى بيان شده است كه در راه تقرب به خداى سبحان، رسيدن به كعبه مقصود و دستيابى به سعادت دو جهان، چون كليدهايى است كه به راحتى درهاى بسته را مىگشايد.
وضعيت كتاب
كتاب فاقد هرگونه فهرست بوده و پاورقىها، بيشتر به ذكر منابع، اختصاص يافته است.
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.
وابستهها
سلوک عرفانی در سیره اهل بیت علیهم السلام