تاریخ برمکیان

    از ویکی‌نور
    تاریخ برمکیان
    تاریخ برمکیان
    پدیدآورانسجادی‏، محمدصادق (نویسنده)
    ناشربنياد موقوفات دکتر محمود افشار
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1385 ش
    چاپ1
    شابک964-6053-23-8
    موضوعبرمکیان (خاندان) برمکیان (خاندان) - داستان
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏DSR‎‏ ‎‏569‎‏ ‎‏/‎‏س‎‏3‎‏ت‎‏2

    تاریخ برمکیان نوشته دكتر سيد صادق سجادى دربردارنده تاريخ برمكيان در دولت عباسى و عوامل ظهور قدرتمندى و زوال آن مى‌باشد كه با استفاده از منابع مختلف تاريخى گردآورى شده است.

    ويژگى كتاب

    اين كتاب در سال 1384 به رشته تحرير درآمده و در سال 1386 به عنوان كتاب سال جمهورى اسلامى ایران، از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامى معرفى و برگزيده شده است.دكتر سجادى درباره تاريخ برمكيان چنين توضيح مى‌دهد:

    خانه‌اى مشهور و كهن ديوان سالار ایرانى است كه از منطقه خراسان وارد دستگاه خلافت اموى شدند و در برابر آن فعاليت كردند و بعد در دوره عباسى مشاغل بسيار مهمى؛ از جمله حكومت بعضى از ايالت‌هاى ایران و وزارت خليفه هارون الرشيد را به دست گرفتند. يكى از مهم‌ترين نقش‌هاى اين خاندان انتقال دستگاه ادارى ایران به قلمرو خلافت اسلامى است. در حقيقت سازمان ديوان سالارى ایران كهن به وسيله برمكيان وارد عصر اسلامى شد. علاوه بر اين، خاندان برمكى از دانشمندان، مترجمان و ادبيان قرن دوم هجرى بودند و در نهضت ترجمه و سپس تألیف در قلمرو اسلام نقش مهمى ايفا كرده‌اند.

    ساختار اجمالى

    اين كتاب مشتمل بر شش فصل مى‌باشد كه در دو بخش و يك ضميمه تنظيم گرديده است. بخش اول، تحقيقى است درباره تاريخ زندگى برمكيان؛ همانند خاستگاه، ظهور در صحنه سياسى، فعاليت فرهنگى، دين و مذهب، تأثيرات اجتماعى و ادبى و علمى، انقراض آن‌ها و علل آن با استناد به معتبرترين منابع، همراه با تحليل‌هایى از جنبه‌هاى مختلف حيات اين خاندان است. در اين بخش، كوشيده شده است تا با تكيه بر گزارش‌هاى مختلف مورخان و نويسندگان كهن در كنار تحقيقات جديدتر و مقايسه انواع روايات، تصويرى از برمكيان عرضه شود. بخش دوم، متن كتاب اَخبار برمكيان و تصحيح انتقادى اين اثر است.

    گزارش محتوا

    نویسنده در فصل اول مختصرى از تاريخ بلخ و سرگذشت خاندان برمكيان كه به عنوان ناظر عالى و متولى آتشكده نوبهار بلخ بوده‌اند، را آورده است. خاندانى كه جد آن‌ها (برمك) بر طبق نقل‌هاى تاريخى، فرمانروايان (چين) و (هند) و (سند) و غيره كه براى عبادت بت‌ها به بلخ مى‌رفتند، او را معزز و محترم مى‌داشتند و در داورى‌ها به او رجوع می‌كردند.

    در فصل دوم، مؤلف كتاب به تاريخ تولد خالد برمكى و نحوه اتصال او به دعوت عباسى مى‌پردازد. و اينكه برمك چون محمد بن على بن عبدالله بن عباس از نوادگان عبدالله بن عباس، پسر عموى پيامبر(ص)- را ديد و شناخت، پيش‌بينى كرد كه خلافت به خاندان او مى‌رسد و خالد، فرزند خود را تشويق كرد كه به او به پيوندد و خالد نيز چنين كرده و در زمره نزدیک ان امام عباسى و پس از آن؛ از جمله داعيان ايشان درآمد و نامش در (كتاب الدعوه) يا فهرست داعيان عباسى ثبت گرديد.

    وى در پيكارهاى قحطبه در قم و اصفهان و خراسان، مسؤليت خزانه‌دارى و گردآورى و ثبت غنايم و اموال را برعهده گرفته بود، كه بعد از استقرار حكومت عباسى وظيفه ديوانسالارى را برعهده گرفت. تا آنكه كارش آنچنان بالا گرفت كه از نزدیک ان خاص سفاح عباسى شده و در امور مهم مملكت‌دارى مشاور خليفه وقت گرديد. و در زمانى كه منصور عباسى به خلافت نشست، موقعيت خالد را تغيير نداد و او را بر رياست ديوان خراج ابقا كرد.

    سپس نویسنده به وزارت يحيى بن خالد برمكى و اتفاقات آن دوران مى‌پردازد. شخصى كه به عنوان نيرومندترين و نامدارترين وزير در سراسر عصر خلافت عباسى است و زير نظر پدر از تعليم و تربيتى عالى برخوردار شد. وى از جوانى با امور سياسى و ملكدارى آشنا گشت و سپس مستقيما متولى بعضى از مناصب و مشاغل بلندپايه گرديد، چنانكه در سال (158 ق) كه آخرين سال حيات منصور عباسى است، حكومت آذربايجان را بر عهده داشت. در عصر حكومت مهدى عباسى، وى عهده‌دار تربيت هارون بود و در زمان خلافت او بر مسند وزارت نشست.

    در خاتمه، اين فصل با وزارت فضل بن يحيى برمكى و برادر وى جعفر بن يحيى و خدمات آن‌ها به دستگاه عباسى پايان مى‌يابد.

    فصل سوم كتاب به علل و عوامل سقوط برمكيان مى‌پردازد، و با اينكه از علت اصلى دگرگون شدن نظر هارون نسبت به برمكيان اطلاع دقيقى در دست نيست؛ اما نویسنده، مباحث گوناگونى؛ همچون:

    قتل جعفر، زندانى كردن يحيى و قتل او، چيرگى برمكيان بر امور خلافت و داستان جعفر وعباسه (خواهر هارون) را بيان مى‌دارد.

    نویسنده در بخش اول فصل چهارم كتاب به واكاوى عقايد برمكيان مى‌پردازد و اينكه اين خاندان با اينكه نياكان آن‌ها متولى معبدنوبهار بوده‌اند؛ اما بر مسلمانى خود پافشارى كرده و اسلام را دين خود به حساب مى‌آورده‌اند و از گذشته جاهلى خود رويگردان بودند.

    در بخش دوم اين فصل نویسنده، رابطه برمكيان و علويان را مورد بررسى قرار مى‌دهد و اينكه درباره اين رابطه دو دسته روايات متناقض در دست است. دسته‌اى از روايات حاكى از گرايش وزير و خاندان او به علويان بوده و آن را مهم‌ترين عامل ((نكبت)) برامكه شمرده‌اند. مانند اينكه برخى از نويسندگان تصريح كرده‌اند كه پس از واقعه فخ، فضل برمكى، يحيى بن عبدالله علوى را كه به دنبال پناهگاهى بود، به ديلم فرستاد.

    به رغم اين دسته از روايات، گزارش‌هایى نيز در دست است كه نشان از معارضه برمكيان و علويان دارد. مثلاًگفته‌اند كه عبدالله افطس را كه در واقعه فخ اسير شده و نزد جعفر حبس بود، هارون گفته بود كه بر او سخت نگيرند؛ ولى جعفر او را در نوروز بكشت و سرش را به خليفه هديه كرد.

    در بخش سوم اين فصل، نویسنده به بررسى جنبه‌هاى مختلف حيات اجتماعى و سياسى برمكيان از ديدگاه‌هاى مختلف پرداخته، و در بخش چهارم اين فصل به اهتمام اين خاندان به نشر علوم و دانش‌هاى مختلف؛ مانند:

    ترجمه كتاب‌ها، علوم پزشکى، نجوم و غيره اشاره مى‌كند.

    نویسنده در فصل پنجم كتاب به مباحث مختلفى؛ همانند:

    فضايل و اخلاق و سلوك برمكيان، خدمات آن‌ها به لغت و ادب فارسی و عربى، عمران و آبادانى در دوران آن‌ها، استمرار ديوانسالارى پس از برمكيان، تاريخ و سرگذشت ديگر برمكيان و سكه‌هایى كه برمكيان آن‌ها را ضرب نموده‌اند، پرداخته است.

    فصل ششم كتاب دربردارنده رساله اخبار برمكيان است كه حاوى حكايت‌هاى گوناگونى از زمان صدارت آن‌ها مى‌باشد، كه با ذكر اين رساله، كتاب نيز به پايان مى‌رسد.

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.