ابن بابشاذ، طاهر بن احمد
نام | ابن بابشاذ، طاهر بن احمد |
---|---|
نام های دیگر | |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | |
اساتید | |
برخی آثار | |
کد مولف | AUTHORCODE14962AUTHORCODE |
«اِبْن بابْشاذ، ابوالحسن طاهر بن احمد» (د 469ق 1076/م)، از بزرگترين علماى نحو در مصر بود. اصل او را از ديلم دانستهاند. نام نياى وى اين انتساب را تأييد مىكند، زيرا بابشاذ از نامهاى كهن فارسى است. خاندان وى كه گويا تجارت مرواريد مىكردند، به مصر رفتند و در آنجا اقامت گزيدند. ابن بابشاذ خود نيز به عنوان تاجر مرواريد از مصر به بغداد رفت، از اين رو به جوهرى نيز شهرت يافته است. وى در بغداد كسب علم كرد، اما از سبب روى آوردن او به علم در كتابهاى تراجم سخنى نيامده است. شايد در بغداد، آوازه نظاميه (تأسيس در نيمه دوم سده 5ق) اين تاجر جوان را مجذوب خويش ساخته باشد.
ابن بابشاذ پس از چندى به مصر بازگشت و در دوران خلافت المستنصر فاطمى (420-487ق)در ديوان انشاء عهدهدار تصحيح مراسلات ديوانى گرديد، به گونهاى كه تا نامهاى از نظر او نمىگذشت، فرستاده نمىشد. وى در اين سمت، مستمرى خوبى دريافت مىكرد و علاوه بر اين، از سرپرستى امرا اقراء (آموزش قرآن و زبان عربى) در مسجد عمرو بن عاص نيز مقررى داشت و اوقات فراغت خويش را به عبادت و مطالعه مىگذرانيد. گويا در همين اوقات بود كه به نوشتن تعليقه خود در نحو پرداخت كه گويند اگر بازنويسى مىشد، به 15 مجلد بالغ مىگرديد.
اين تعليقه كه گويى از لوازم شغل تصحيح مراسلات در ديوان شده بود، پس از او تا سه چهار نسل به جانشينانش واگذار شد؛ ابتدا به شاگردش ابوعبدالله محمد بن بركات سعيدى، سپس به ابومحمد عبدالله بن برى و بعد از وى به شيخ ابوالحسين نحوى رسيد. هر يك از ايشان، اين تعليقه را به جانشين خويش مىبخشيد و او را بر حفظ و نگاهدارى آن سفارش مىكرد. قفطى گويد: آنگاه كه من در حلب بودم و خبر فوت شيخ ابوالحسين نحوى به من رسيد، يكى از افراد مورد اعتماد خويش را به قاهره فرستادم و از او خواستم تا اين تعليقه را به هر قيمتى كه باشد و نيز كتاب تذكره ابوعلى را، براى من تهيه كند. وى چون بازآمد، خبر داد كه اين دو كتاب به تصرف پادشاه مصر الملك الكامل ناصرالدين (576 - 635ق) در آمده است.
گويند ابن بابشاذ نزد ابويعقوب يوسف نجيرمى (345-423ق) درس خواند، اما گويا بيش از همه، از قاسم بن محمد واسطى كسب علم كرده است. ياقوت گويد چون واسطى در مصر مسكن گزيد، ابن بابشاذ خواهر او را به زنى گرفت و كمر به خدمت استاد بست و از او ادب آموخت و نيز آنگاه كه خطيب تبريزى (421-502ق) به مصر رفت، ابن بابشاذ چندى نزد او به آموختن لغت پرداخت. در اينكه خطيب تبريزى در عنفوان جوانى به مصر سفر كرده است، جاى ترديد نيست، اما نكته قابل تأمل اينجاست كه ابن بابشاذ در آن زمان، خود عهدهدار شغل حساسى در ديوان انشا و نيز مسئول اقراء در مسجد عمروبن عاص بود.
از جمله شاگردان ابن بابشاذ مىتوان از محمد بن بركات سعيدى (420-520ق) و نيز ابوالقاسم بن فحام نام برد. وى در اواخر عمر زهد پيشه كرد، از كار تصحيح كناره جست و دار و ندار خويش را فروخت و با كمترين مايه7 در حجرهاى كه در مسجد عمرو بن عاص قرار داشت، عزلت گزيد. در سبب تزهد وى داستانى نقل كردهاند كه در منابع به گونهاى مفصل، مضبوط است. مرگ او نيز به صورت غريبى اتفاق افتاد و گويا بر اثر سقوط از پشت بام مسجد جامع درگذشته است. ابن خلكان نقل مىكند كه خود قبر او را زيارت كرده و تاريخ وفات وى را از روى سنگ قبرى كه بالاى سر او قرار داشت، خوانده است.
از او جز آثارى در نحو بر جاى نمانده است. گويا بزرگترين اثر وى، تعليقهاى است كه پيش از اين بدان اشاره شد. اين تعليقه را نحويان بعد از وى «تعليق الغرفة» يا «الغرفة» ناميدهاند.
از جمله كتابهايى كه براى وى برمىشمارند، «المقدمة» و شرح آن، «شرح الجمل زجاجى»، «شرح النخبة» و «شرح كتاب الاصول» ابن سراج است، اما آنچه اينك در دست است، عبارت است از:
1. مقدمه ابن بابشاذ يا المقدمة المُحْسِبة (يا المُحَسّبة) فى فن العربية در نحو؛
2. الجمل الهادية فى شرح المقدمة الكافية؛
3. شرح الجمل الكبيرة
منابع:
دايرة المعارف بزرگ اسلامى ج3، ص56.
وابستهها
مقدمة في أصول التصريف / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده