بیدل دهلوی، میرزا عبدالقادر
نام | بيدل دهلوي، عبدالقادر بن عبدالخالق |
---|---|
نامهای دیگر | |
نام پدر | |
متولد | 1054ق / 1644م
|
محل تولد | |
رحلت | 1133ق |
اساتید | |
برخی آثار | |
کد مؤلف | AUTHORCODE48211AUTHORCODE |
ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی (1054-1133ق/1644-1720م)، متخلص به «بیدل»، شاعر پارسیسرای هند و صوفی و نماینده برجسته سبک هندی است.
تولد
ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی، شاعر و صوفی هندی، در سال 1054ق/ 1644م، در عظیمآباد هندوستان (پتنه کنونی)، متولد شد[۱].
نسب
پدرش میرزا عبدالخالق، از قبیله برلاس (و به روایتی ارلاس یا ارلات) ترکان جغتایی بود و درعینحال که در زمره سپاهیان بود، منشی صوفیانه داشت و به صوفیان «قادریه» هندوستان ارادت میورزید و به توصیه مرشدان خود بود که پسر خویش را همنام شیخ عبدالقادر گیلانی (صوفی مشهور سدههای 5 و6ق) گردانید[۲].
تحصیلات و شاعری
بیدل پیش از رسیدن به 5 سالگی، پدر خویش را از دست داد و نزد مادر به آموختن قرآن و الفبای فارسی پرداخت. پس از یک سالونیم، مادرش نیز از دنیا رفت و سرپرستی او را عمویش، میرزا قلندر که چون برادر فردی سپاهی با خوی درویشی بود، برعهده گرفت. بیدل به سفارش عموی خود به آموختن ادبیات عرب پرداخت، اما چون به 10 سالگی رسید، میرزا قلندر او را از مدرسه بازداشت و برای رهنمونی وی به معرفت حق، او را با خود به حلقه درویشان برد[۳].
میرزا قلندر شاعری درس ناخوانده بود که نکتهسنجیهای او در شکلگیری شخصیت شاعری بیدل بیتأثیر نبوده است؛ چنانکه او همواره ذوق شاعرانه خود را از عموی خویش میدانست. سپاهیگری میرزا قلندر باعث شد که بیدل در 1069ق، در 17 سالگی به سپاهیان میرزا عبداللطیف، از امرای شاهزاده شجاع (فرزند شاه جهان)، بپیوندند، اما در جریان جنگ قدرت میان فرزندان شاه شجاع، بیدل آنان را رها ساخت و همراه میرزا ظریف دایی خود به شهر «کَتَک» (در استان اریسه در شمال هند) رفت و 4 سال نزد او به سر برد[۴].
میرزا ظریف مردی فاضل بود و فقه، حدیث و عرفان تدریس میکرد و برخی از شاعران و صوفیان برزگ هند، مانند شاه قاسم هواللهی که در تحولات روحی بیدل تأثیر داشتند، به مجلس او رفتوآمد میکردند. بیدل که از مدتی پیش مطالعه آثار منظوم را شروع کرده و به سرودن شعر پرداخته بود، در این زمان با تخلص «رمزی» حضور خود را در جمع شاعران اعلام کرد. او سرانجام تخلص «بیدل» را برگزید[۵].
میرزا ظریف در 1075ق/1664م، درگذشت و بیدل روانه دهلی شد و در آنجا به حلقه ارادتمندان صوفی دیگری به نام «شاهکابلی» پیوست[۶].
کمکم بیدل توجه حکمرانان هندوستان را به خود جلب کرد. در آغاز امیر کامگار خان (فرزند جعفر خان، دایی و وزیر اورنگزیب)، از بیدل حمایت کرد و چون وی به دکن رفت، بیدل به دربار عاقل خان رازی پیوست[۷].
بیدل در 1080ق، ازدواج کرد، اما صاحب فرزندی نشد و ناگزیر «خاطر از وسوسه انتظار توالد و تناسل پرداخت»[۸].
خانه بیدل در دهلی، محل تجمع یاران شاعر او بود و از «سر شام» تا «نیمهشب» ابتدا بیدل و سپس دیگران اشعار خود را میخواندند. گفتهاند که بزرگان شهر نیز در این مجلس حضور مییافتند و بیدل اشعار خود را با صلابت و مهابت میخوانده است. همچنین در شعرخوانیهای این مجلس نسبت به اقتفا و انتقاد دیگران از اشعار خود تعصب میورزید. ظاهراً این مجلس نخستین هسته مجالس «بیدلخوانی» را تشکیل میدهد. بیدل تا پایان عمر در آن خانه بهرفاه میزیست و سرگرم فراهم آوردن آثار منظوم و منثور خود بود. او در همین ایام درخواست بهادرشاه را برای سرودن «شاهنامه گورکانی» نپذیرفت؛ چه، این امر را با روحیه درویشی خود ناسازگار میدید[۹].
بیدل در اواخر عمر به هنگام قتل محمدفرخ سیر (1131ق) که از حکمرانان حامی او بود، شعری سرود و سپس از بیم آزار دشمنان حاکم مقتول به لاهور گریخت و نزدیک به دو سال در آن شهر زیست و پس از پایان حکومت شورشیان به دهلی بازگشت[۱۰].
وفات
سرانجام، بیدل در چهارم صفر 1333ق/24 نوامبر 1720م، در دهلی درگذشت و در خانهاش به خاک سپرده شد، اما اکنون آثاری از آرامگاه وی در آنجا نیست و این موضوع باعث شد تا تصور شود که بعداً جنازه بیدل را به محله جغتاییهای قریه «خواجه رواش» (در شمال کابل) انتقال دادهاند[۱۱].
مهارتها
بیدل در الهیات، ریاضیات، طبیعیات، طب، نجوم، رمل، جفر، تاریخ و موسیقی دست داشت و از علوم ظاهر نیز بیبهره نبود و بهجز بنگالی که زبان مادری او بود، به زبانهای فارسی، اردو و سنسکریت نیز تسلط داشته است[۱۲].
آراء و اندیشهها
بااینکه پدر و عموی بیدل اهل سنت بودهاند، اما در آثار وی دلبستگی خاصی به مذهب پدران دیده نمیشود و در منظومههای او از جانشینان پیامبر(ص) سخنی به میان نمیآید. در یک اثر منثور او از «جناب ولایتمآب علی مرتضی» یاد میشود و قصیدهای نیز «در منقبت اسدالله الغالب... كرم الله وجهه» دارد [۱۳].
شعر
بیدل در بیشتر قالبهای شعر فارسی طبع سخنوری خود را آزموده، بهنحوی که در کنار 35 هزار بیت غزل، 22 هزار بیت مثنوی سروده است و شمار ابیات قصاید، ترکیببندها، قطعات و رباعیات او نیز به 11 هزار بیت میرسد، اما آنچه باعث اهمیت شعر بیدل شده است و جلوهگاه هنر شعری او را تشکیل میدهد، غزلهای اوست[۱۴].
آثار منظوم
الف)- غزلیات: شمار غزلیات دیوان بیدل 2800 و بالغ بر 35 هزار بیت است و جلد اول کلیات آثار او را تشکیل میدهد.
ب)- مثنویها: بیدل 4 مثنوی معروف و 3 مثنوی کوتاه غیر معروف دارد که شمار ابیات مجموع آنها به حدود 24 هزار بیت میرسد و جلد سوم کلیات آثار او را تشکیل میدهد.
- «محیط اعظم»؛
- «طلسم حیرت»؛
- «طور معرفت» یا «گلگشت حقیقت»؛
- «عرفان»؛
- «تنبيه المهوسين».
ج)- قصاید و دیگر قالبهای شعری: جلد دوم کلیات بیدل شامل قصاید، ترکیببندها، ترجیعبندها، مخمسها، قطعات و رباعیات است که حدود 11هزار بیت را در بر میگیرد. در این مجموعه 20 قصیده دیده میشود که برخی از آنها در نعت پیامبر(ص) و یک قصیده در ستایش حضرت علی(ع) است[۱۵].
آثار منثور
- «چهار عنصر»؛
- «رقعات»؛
- «نکات»[۱۶].
پانویس
منابع مقاله
جلالی پندری، یدالله، «دائرةالمعارف بزرگ اسلامی»، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، 1383.