مجموعة من رسائل جابر بن حيان

    از ویکی‌نور
    ‏مجموعة من رسائل جابر بن حیان
    مجموعة من رسائل جابر بن حيان
    پدیدآورانجابر بن حیان (نویسنده)

    کراوس، پل (گردآورنده و محقق)

    بدوي، عبدالرحمن (مقدمه‎نويس)
    ناشردار بيبليون
    مکان نشرفرانسه - پاريس
    سال نشرمجلد1: 2009م ,
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    مجموعة من رسائل جابر بن حیان، همان ‎گونه که از نام آن پیداست، مشتمل بر رساله‎هایی منسوب به جابر بن حیان در موضات فلسفه، کیمیا و طب است که توسط پل کراوس (متوفای 1944ق) گردآوری شده است. عبدالرحمن بدوی بر این کتاب مقدمه نوشته است.

    ساختار

    کتاب با مقدمه‌ای در رابطه با جابر بن حیان و آثار او و شرح حال کراوس آغاز شده است. این مجموعه که شامل ۱۷ کتاب یا رساله از آثار جابر بن حیان است، بدون نظم و دسته‎بندی خاصی ارائه شده است. برخی از نوشته‎های این مجموعه، به‎صورت کامل و برخی به‎صورت ناقص و تنها بخشی از رساله ذکر شده است.

    گزارش محتوا

    برای نخستین بار در سده ششم هجری/ دوازدهم میلادی، آثار جابر (به نام‎ گبر‎) به‎ زبان لاتین ترجمه شد. سپس در قرن 11 و 12ق/17 و 18م، مستشرقان شروع به نوشتن مطالبی درباره جابر کردند. پل کراوس به‎ مدت‎ چهارده سال‎ (1944‎-1930‎م)، تحقیقاتی در مورد جابر‎ بن حیان به انجام رساند. تحقیقات وی در مورد جابر به «مسئله جابری» مشهور شد‎. فؤاد‎ سزگین در اثر خود تاريخ‎ التراث‎ العربي در‎ مورد‎ جابر بن حیان‎ گفتگو‎ کرد و نظریات پاول کراوس را زیر سؤال برد. ماکس مایرهوف، هاپکینز و دکتر سید حسین نصر نیز‎ به‎ تحقیق‎ مجموعه جابری پرداخته و بسیاری از گوشه‎های تاریک‎ زندگی‎ و آثار‎ وی‎ را‎ روشن‎ کرده‌اند. اهمیت این موضوع بدین‎ سبب است که نتایج به‎دست‎آمده از سوی کراوس نه فقط در معنای محدودتر آن برای تاریخ علم، بلکه برای‎ تحقیقات اسلام‎شناسی اهمیت داشته است[۱].

    «كتاب الماجد»، اولین رساله مطرح‎شده در این مجموعه است. نویسنده در ابتدای این رساله به توصیه استادش درباره تألیف و ترتیب آثار اشاره کرده است. او چنین می‌نویسد که استاد ترتیب خاصی را در نگارش آثارش به او تأکید کرده که اگرچه بخشی از اهدافش را می‎دانسته، اما بر تمام اهداف ایشان واقف نبوده و نمی‎توانسته با نظر ایشان مخالفت کند[۲].

    او در رابطه با عنوان کتاب، «ماجد» را در نزد مردم کسی می‎داند که به‎لحاظ فعل و کردار ممدوح و به‎لحاظ سجایا و صفات، کریم و بخشنده باشد و در باطن نیز همین‎گونه باشد[۳].

    به گفته هانری کربن، جابر بن حیان، کیمیاگری اسماعیلی‎‎مذهب است، ولذا در این کتاب رمزی، طرح‎های ادواری شدن در حکمت تاریخ اسماعیلیه بر مبنای سه حرف «میم، عین و سین» [محمد(ص)، علی(ع) و سلمان‎] شکل گرفته است‎ و با‎ ماجد تکمیل شده است[۴].

    همچنین اعتقاد افراطی مبنی بر تقدم و برتری حروف (برگرفته از نام بزرگان دین) بر یکدیگر، مثل عین (در علی) بر میم (در محمد) در این کتاب مشاهده می‌شود[۵].

    «كتاب الراهب»، درباره اعمال کیمیاوی (تصعید، تقطیر و تعفین) است. در بخشی از این رساله چنین می‌خوانیم که استاد جابر او را به یک راهب راهنمایی می‌کند. به او می‌گویند که این راهب در منطقه‌ای از شام است؛ لذا برای دیدن او به شام رفته و موفق به دیدن او می‌شود و به گفته خودش تنها مطلبی را که در علم کیمیا می‎آموزد در این کتاب ذکر می‌کند[۶].

    «كتاب الحدود»، از جمله رساله‎های ارزشمند این مجموعه است که به ذکر حدود و طبقه‎بندی علوم اختصاص دارد. به‎ نظر می‌رسد طبقه‎بندی جابر بن حیان در زمره اولین طبقه‎بندی‎ها‎ از‎ علوم‎ در جهان اسلام است که بر اساس تقسیم‎بندی دوتایی شکل گرفته است. جابر بن حیان بر اساس‎ نگرش‎ خود‎ از نظام طبیعت و ظاهراً با توجه به نظریه توازن خود، به طبقه‎بندی‎ متفاوتی‎ از علوم دست یازیده است. «كتاب الحدود»، رساله‌ای است حاوی مجموعه‌ای از تعاریف از علوم و دیگر‎ مفاهیم‎ علمی که جابر خود اهمیت و ارزش آن را خاطرنشان می‎سازد. در واقع‎ وی‎ نه‎تنها این مطلب را در مقدمه این‎ رساله‎ به‎ خواننده گوشزد می‌کند، بلکه در چندین جای‎ دیگر‎ این مجموعه نیز به آن تصریح می‌نماید[۷].

    تعیین حدود‎ علوم‎ دنیوی‎ ظاهراً‎ آسان‎ است. این علم‎ مربوط‎ به صوری است که به‎وسیله عقل و نفس به‎ جهت جلب منفعت و دفع ضرر قبل از مرگ حاصل‎ می‌گردد‎. جابر‎ تصریح می‌کند که عقل و نفس به این دلیل در کنار هم ذکر شده‌اند که این تعریف، علم‎ به امور شهوانی را که به‎تنهایی مربوط به نفس است، از دسته‎بندی خارج می‌کند. به همین ترتیب رأی را نیز که خاص عقل در حالت استقلال از نفس است، در بر‎ نمی‌گیرد‎. سایر علوم دنیوی که در واقع مرتبط به وجوه مختلف ممکن فعالیت کیمیایی هستند، صرف‎ نظر از تمامی علوم دیگر بر اساس معیار کفایت طبقه‎بندی شده‌اند. علوم شریف، علومی هستند که‎ انسان‎ را در قوام یک زندگانی پررونق به‎طور کامل کفایت کرده و از تمامی مردم بی‌نیاز می‌گرداند. این علوم عبارتند از معارف ضروری برای کیمیاگری‎ که‎ جابر تحت این جداول، مجموعه‌ای‎ از‎ صنایع نسبتاً پیچیده و مؤثر را ذکر می‌کند که بر اساس همان معیار طبقه‎بندی شده‌اند[۸].

    اما علوم وضیع ظاهراً شاخه‎های فعالیت آزمایشگاهی هستند که در‎ مقابل‎ کیمیا که شریف‎ترین حرفه‎ است‎، با نوعی تحقیر، «صنایع» خوانده شده است. در مجموع دون‎‎مرتبه بودن آنها به این جهت است که صرفاً منافع دنیوی محدود به این دنیای دنی را بر اساس فرایندهای معمولی تأمین‎ می‌کند‎ که با ثمره کیمیا فاصله زیادی دارد. اما علوم دینی در انتزاعی‎ترین مرتبه آنها به‎مثابه «صور فراهم‎آمده برای عقل ظاهر می‌شود (یتحلی بها العقل) که به‎کارگیری آنها، دستیابی به منفعت‎هایی‎ را‎ که پس‎ از مرگ به آنها چشم امید هست، میسر می‌گرداند». این عبارتی است که جابر به‎وسیله آن، اهمیت‎ اساسی علم دینی را متذکر می‌شود. وی سپس این علوم را‎ به‎ دو‎ حوزه علوم شرعی و علوم عقلی دسته‎بندی می‌کند. گروه اول در ظاهر دسته‌ای شناخته‎شده است، اما تعریفی که كتاب‎ الحدود به ‎دست می‎دهد، بسیار انتزاعی است که صریحاً به اسلام اشاره نمی‌کند: «این‎ علمی‎ است‎ که امکان می‎دهد که نافع‎ترین رفتارهای دینی و دنیوی شناخته شوند، به این جهت که یک‎ منفعت دنیوی می‎تواند پس از مرگ سودمند باشد». اما جابر در علوم شرعی،‎ تمایز معناداری قائل است‎ و دو‎ وجه ظاهر و باطن را در مقابل هم قرار می‎دهد. علم ظاهر، علم به قواعد عمومی امر کلی است که با طبیعت، عقول و نفوس طبیعی سازگار است. درحالی‎که وجه دوم علم، علل وجود این قواعد و اهداف خاص آنهاست که با عقول الهی سازگار می‎باشد[۹].

    اما تعریف علوم عقلی، صرفاً فلسفی است‎ و جابر‎ اصلاً به جایگاه، نقش و پیوند آن با دیگر حوزه‎های علوم دینی و علوم دنیوی تصریح نمی‌نماید و به تعریف آنها به‎مثابه علم احوالی که حواس از درک آن عاجز و عقل جزئی نمی‎تواند آن‎ را‎ کسب نماید، کفایت می‌کند؛ احوال منبعث از علت‎ الاولی و احوال خود عقل، احوال عقل کلی، نفس کلی و نفس جزئی که اکتساب فضیلت در عالم کون را تسریع می‌نماید و نیل به‎ عالم‎ بقا را میسر می‌گرداند. بر اساس این تعریف، عقل بشر می‎تواند با قلمرو الوهی تماس برقرار کند[۱۰].

    کتاب اخراج، از آثار فلسفی - پزشکی است با موضوع حرکت قوه به فعل. طبایع کواکب سبعه، خواص نجوم و تأثیرات آنها در بلاد، سباعیه (علوم هفت‎گانه طب، طلسمات، صنعت، خواص، میزان، استخدام علویات و صور) و... از جمله مباحث این کتاب است[۱۱].

    در کتاب میزان صغیر درباره عناصر اربعه و مراحل خلقت عناصر و ارکان طبیعی بحث شده است. طبیعت در خود چهار رکن حرارت، یبوست، رطوبت و برودت دارد. این ارکان در تمام اجسام طبیعی وجود دارند و استوارکننده اجسامند[۱۲].

    جابر در این رساله تلاش می‌کند علوم‎ مختلف‎ را به کمک علم‎ موازین‎ تبیین‎ کند. موازین، همان روابط ریاضی به‎وجودآورنده هر موجود از قبیل‎ کانی، گیاه، حیوان و... است. بنابراین به کمک این‎ موازین‎، او قاطعانه اظهار می‌کند‎ که‎‎ شدت طبایع را می‎داند و مثلاً اینکه یک کانی خاص، دقیقاً این شدت سرما، خشکی، گرمی و تری را دارد[۱۳].

    «كتاب ميدان العقل»، تتمه کتاب میزان است؛ لذا نویسنده متذکر شده که شایسته است پیش از مطالعه آن، کتاب میزان فراگرفته شود[۱۴]. جابر در این کتاب، طبایع چهارگانه سنتی را مورد مداقه قرار داده است.

    «كتاب البحث»، در آداب تعلیم و تعلم نوشته شده است. در ابتدای این کتاب چنین می‌خوانیم: بر دانش‎آموز واجب است که نرم‎خو باشد و تمامی گفته‎های استادش را از همه جهات بپذیرد و در هیچ امری بر او اعتراض نکند..[۱۵].

    «الخمسين»، رساله‌ای در تبیین اعتقادات فرقه اسماعیلیه است. جابر در ابتدای این رساله از 55 شخصیت نام برده که به اعتقاد او همه آنها از علم امام مطلع هستند؛ لذا می‎توانند امام باشند. تنها تفاوت امام با این افراد این است که امام، علم کاملی دارد که به آن عمل می‌کند، اما باقی آنها به علمشان عمل نمی‌کنند[۱۶].

    السبعين و الخواص الكبير، نیز از جمله آثاری هستند که جابر در آنها همانند دیگر آثار به علم موازین پرداخته است.

    كتاب الأحجار علی رأي بليناس»، نیز از دیگر آثار جابر در علم موازین است که جابر با ذکر سخنان بلیناس حکیم رومی به بررسی کلام او پرداخته است. به گفته جابر، بلیناس معتقد است که برای هریک از حیوان و نبات و حجر و دیگر اشیاء میزانی وجود دارد و هریک را به‌اجمال در چهار کتاب شرح داده است. این آثار به‎قدری مجمل و مبتنی بر هم هستند که جابر معتقد است کسی که کتاب خودش را پیش از آنها مطالعه نکند، هیچ انتفاعی نخواهد برد[۱۷].

    «كتاب الحاصل»، از جمله آثاری است که نام امام جعفر صادق(ع) زینت‎بخش ابتدای آن است. جابر در ابتدای کتابش می‌نویسد: مولای من جعفر بن‎ محمد(ع) روزی به من فرمود: بعد از این کتاب‌ها که در موازین نوشتی، چه حاصلی را انتظار داری؟ و من‎ «كتاب‎ الحاصل» را نوشتم و مولای من نام آن را «الحاصل» نهاد[۱۸].

    «كتاب القديم»، رساله دیگری است که موضوع قدیم یا حادث بودن عالم را مورد بررسی قرار داده است. نویسنده در ابتدای رساله این موضوع را از دشوارترین موضوعات نزد قدمای فلاسفه دانسته است و تأکید می‌کند که: «اگر بگویم که بیشتر فلاسفه در حسرت حل این مسئله از دنیا رفتند، صادق بوده‌ام»[۱۹].

    سه کتاب سر مکنون، تجمیع و تصریف در موضوع علم موازین و کیمیا، پایان‎بخش رسائل این مجموعه‌اند.

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در انتهای کتاب ذکر شده است. در پاورقی‎های کتاب، اختلاف نسخ، تصحیح و توضیح برخی الفاظ و عبارات ذکر شده است.

    پانویس

    1. ر.ک: محدث، سیده فاطمه؛ عظیم‎زاده تهرانی، طاهره، ص32-30
    2. ر.ک: متن کتاب، ص‎20
    3. ر.ک: همان، ص‎21
    4. ر.ک: کربن، هانری، ص64، پاورقی 10
    5. ر.ک: متن کتاب، ص28
    6. ر.ک: متن کتاب، ص‎51-50
    7. ر.ک: خزائیلی نجف‎آبادی، محمدباقر، ص77
    8. رک: همان، ص79-78
    9. ر.ک: همان، ص80-79
    10. ر.ک: همان، ص80
    11. ر.ک: متن کتاب، ص‎164-72
    12. ر.ک: همان، ص‎174
    13. ر.ک: همان، ص170؛ لری، پی یر، ص‎58-57
    14. ر.ک: متن کتاب، ص‎33
    15. ر.ک: همان، ص202
    16. ر.ک: همان، ص230
    17. ر.ک: همان، ص382
    18. ر.ک: همان، ص459؛ غضبان، سید جعفر، ص51
    19. ر.ک: متن کتاب، ص468

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. هانری کربن، «اعیاد و عبادات حکیمان»، ترجمه انشاء‎الله رحمتی، پایگاه مجلات تخصصی نور، اطلاعات حکمت و معرفت، آبان 1388، ‎شماره 44، صفحه 60 تا 64.
    3. غضبان، سید جعفر، «جابر بن حیان کیست؟»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله کانون، سال نهم، آذر 1344، شماره 9، صفحه 47 تا 51.
    4. محدث، سیده فاطمه؛ عظیم‎زاده تهرانی، طاهره، «جایگاه جابر بن حیان در اندیشه کراوس و سزگین»، پایگاه مجلات تخصصی نور، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، پاییز 1394، سال ششم، شماره 20، صفحه 29 تا 48.
    5. خزائیلی نجف‎آبادی، محمدباقر، «جابر بن حیان و طبقه‎بندی علوم»، پایگاه مجلات تخصصی نور، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، پاییز 1391، سال سوم، شماره 8، صفحه 73 تا 82.
    6. لری، پی یر، «کیمیا در آثار جابر بن حیان»، پایگاه مجلات تخصصی نور، تاریخ علم، تابستان 1384، شماره 3، صفحه 55 تا 62.


    وابسته‌ها