شرح الكنوز و بحر الرموز
شرح الكنوز و بحر الرموز | |
---|---|
پدیدآوران | جمالی اردستانی، جمالالدین محمد (شاعر) سروري، اميد (محقق) |
عنوانهای دیگر | الکنوز و بحر الرموز. شرح شرح الكنوز و بحر الرموز |
ناشر | مجلس شوراي اسلامي، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | مجلد1: 1388ش , |
شابک | 978-600-5594-11-9 |
موضوع | شعر عرفاني - قرن 9ق. - تاريخ و نقد شعر فارسی - قرن 9ق. - تاريخ و نقد |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | PIR 5713 /ش4س4 |
شرح الكنوز و بحر الرموز، سروده جمالالدین محمد پیرجمال اردستانی (درگذشت 879ق)، به زبان پارسی است که به تحقیق امید سروری رسیده و توسط کتابخانه موزره و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی چاپ شده است.
«پیرجمال قسم سوم این کتاب را روح القدس نامیده است و نکته جالب اینکه اکثر شرححالنویسان و برخى از کاتبان نسخ نام این قسم را با کل کتاب شرح الكنوز خلط کردهاند و کل کتاب شرح الكنوز را روح القدس نامیدهاند؛ حتى برخى از نسخهنویسان براى یکدست کردن کتاب و تبدیلش به یک قسم تحت عنوان روح القدس، دستاندازیهاى فراوان و عجیبى در برخى نسخهها کردهاند... شرححالنویسان نیز این قسم سوم را کتابى مجزا دانسته و در معرفى آثار او، هم شرح الکنوز را برشمردهاند و هم روح القدس را جدا معرفى کردهاند. قسم اول این کتاب در سال 864 و قسم سوم آن در ابتداى ربیعالاول سال 865 شروع شده و چهل روز بعد در دهم ربیعالثانى به پایان رسیده است»[۱].
ساختار
کتاب، دارای مقدمه ناشر (به قلم رسول جعفریان)، پیشگفتار، مقدمه مصحح و محتوای مطالب در سه قسم میباشد.
گزارش محتوا
ناشر در مقدمه خویش آورده است: در همین اثر، شاهد آن هستیم که بهرغم آنکه پیرجمال دو بار عزیمت سفر حج مىکند، هر بار چهرهاى ناآشنا، او را از حج منصرف مىکند. این قبیل رفتارها، آشکارا اهل شریعت را برابر اهل طریقت قرار مىدهد[۲].
در پیشگفتار آمده است: یکى از طرایق چهاردهگانه منشعب از طریقه سهروردیه تحت عنوان طریقه پیرجمالیه به نام پیرجمال اردستانی شناخته مىشود[۳].
در این تحقیق سعى شده با بررسى همه آثار پیرجمال اردستانی (که بیشترشان تصحیح و چاپ نشده و بهصورت دستنویس موجودند) و همچنین با نگاه به اشاراتى که معاصرانش و تذکرهنویسان به او و آثارش کردهاند، شخصیت، افکار و عقاید وى و طریقتش بهتر نمایان شود و در مرحله دوم سعى شده با ارائه یک متن تصحیحشده از یکى از مهمترین آثار او (تحت عنوان مثنوى شرح الكنوز و بحر الرموز)، بررسى و تحقیق درباره او و طریقتش و نیز آشنایى با سبک وى در دسترسى علاقهمندان قرار گیرد. رساله شرح الكنوز از آثار مهم این عارف و همچنین از آثار عرفانى بهجامانده از سده 9ق، است و تاکنون مورد توجه هیچ مصححى قرار نگرفته و کمتر محققى به آن توجه کرده است[۴].
مصحح، در مقدمهای مفصل به شرح زندگی و عقاید جمالالدین محمد اردستانی و سپس به تصحیح مثنوی شرح الكنوز و بحر الرموز پرداخته تا از این طریق بتواند عقاید و آرای او را روشنتر سازد. وی پیرامون کتاب شرح الكنوز و بحر الرموز نوشته است: «این مثنوى که بنا بر تاریخ اتمام، دومین مثنوى بلند پیرجمال، پس از کنز الدقائق است، همانند مثنوىهاى دیگر او هم به نظم و هم به نثر تألیف شده است. این رساله شامل سه قسم بزرگ است: قسم اول در شریعت، قسم دوم در طریقت و قسم سوم در حقیقت... این کتاب از مهمترین کتابهاى عرفانى قرن نهم هجرى است. در سراسر این مثنوى، پیرجمال به بسط و شرح نگرش خود به هر سه قسم شریعت، طریقت و حقیقت در عرفان پرداخته و توضیح داده که وى و اهل طریقتش به این اصول چگونه مىنگرند و در تبیین این اصول و در نگرش به عرفان بهعنوان یک مفهوم کلى چه عقایدى دارند و از چه رسومى پیروى مىکنند. جمالى در این راه گاهگاه از ابیات مولانا جلالالدین رومى بهره برده؛ از جمله در قسم سوم (روح القدس)، در شرح و تفسیر بیت اول مثنوى معنوى، مطالب فراوانى آورده که بسیار باارزش و قابل استناد است.
اهمیت دیگر این کتاب آن است که مطالبى در شرح احوال عبدالسلام کامویى، شیخ امامالدین محمد (حسین) کامویى و پیرمرتضىعلى اردستانى و خود پیرجمال در آن وجود دارد، که از لحاظ تاریخى، ادبى و عرفانى داراى اهمیت فراوانى است؛ چون در سایر منابع و تذکرهها اشاره به احوال ایشان بسیار کم و ناچیز است. از دیگر مضامین این مثنوى، داستانها، قصص قرآنى و حکایات متنوع و نیز تأویل و تفسیر برخى از آیات، احادیث و گفتهها و اشعار بزرگان متصوفه و نیز تعلیمات و تذکرات اخلاقى، دینى و عرفانى است که پیرجمال آنها را بنا به تناسب وقت و موضوع آورده است. علاوه بر آنچه گفته شد، پیرجمال در این رساله اشارات تاریخى مهمى به وقایع و رویدادهاى روزگار خود کرده، که لشگرکشى بابر به شیراز و مقابله به مثل جهانشاه قراقویونلو و پسرش ابوالفتح پیربوداق خان با او که در سالهاى 857-5858ق، رخ داده و نابودى شاهرخ تیمورى، از مهمترین آنهاست»[۵].
ویژگیهاى سبکى
زبان
«قسمتهاى منظوم این کتاب به زبان کهنهترى، نسبت به مثنوىهاى دیگر جمالى سروده شده و برخى واژهها آنقدر قدیمىاند که نمونه آنها را مىتوان در آثار دوره سامانى و غزنوى دید؛ مثل: یکایک، ازینسان، استم (ستم)، شاندهام (نشاندهام)، سخون (سخن)، نارى (نیارى)، تاند (تواند)، یارد (در معناى تواند)، ناید (نیاید)، استیز (ستیز)، بو (بود)، اسپرده (سپرده)، وانگفتم (بازنگفتم)، ستاده (ایستاده)، استد (بایستد)، اوفکند (افکند)، اوفتاد (افتاد)، کجا به معناى جایى که و که و... و همچنین حروف اضافه و ربط: ابر، ابا، ابى، ار، اندر، ازیرا، همى، ایدون و همىدون، از بسامد بالایى در این مثنوى برخوردارند. اما این واژهها بهخوبى در بحر متقارب، که این منظومه در آن سروده شده، جا افتادهاند و جالب اینکه در سایر مثنوىهاى پیرجمال، بهخصوص آنهایى که هموزن مثنوى شرح الكنوز هستند، این لغات بسیار کمترند و زبان کهنه این منظومه در آنها وجود ندارد. شاید پیرجمال نامأنوس بودن زبانش را فهمیده و در سایر آثار خود آن را بهکار نبرده است. اما در بخش منثور این کتاب سبک جمالى همانند قسمتهاى منثور مثنوىهاى دیگر او و کتاب مرآة الأفراد است؛ یعنى نثرش آمیخته به ترکیبات و لغات عربى و تضمین آیات و احادیث است و اگرچه در بعضى مواقع دشوار و دیریاب مىشود، اما کلا ساده و روان است و با قدرى تأمل مىتوان مطالب آن را فهمید»[۶].
برخى ویژگیهاى دستورى
- «استفاده از دو حرف اضافه براى یک متمم، مثل: به سر بر، به خاک اندر، به خود در، به جنگ اندر، به آیینه در، به جام اندر، به تاب اندر و...
- آوردن پیشوند «مى» استمرارى قبل از پیشوندهاى «ب» التزامى و «ن» نفى و...، مثل: مىدرآید، مىنسوزم، مىنیفکند، مىبسوخت، مىنگویم، مىنگذارند، مىنبردى و...
- بهکار بردن پیشوند منفىساز «م» بهجاى «ن» در فعلهاى امر منفى، مثل: مگوى، مپوى، مپرس، مخسب، مباش، مجنب، مهل، میا، میار، میفزاى، مرم و...
- کاربرد پیشوند «در» قبل از فعلهاى امر، ماضى و مضارع، مثل: درآ، درنگر، درباست، درگذارند، دررباى، درشدم، دربدیدم، درمیا و...
- استفاده از پسوندهایى مثل ناک، وار، وش، انه، گه، گى، آسا بعد از کلمات و ترکیبات مختلف به شیوهاى منحصربهفرد و نامعمول بهمنظور ساختن قید حالت و کیفیت، مثل: گرهناک، طربناک، فرحناک، سعدناک، غفلتناک، خوابناک، آبناک، هوسناک، استیزهناک، زخمناک، بویناک، سلمانوار، ستونوار، گداوش، غلامانه، لئیمانه، حکیمانه، گدایانه، یتیمانه، خبیثانه، فقیرانه، خلیلانه، خموشانه، خاکسارانه، شهیدانه، نامرادانه، بىقدرتانه، پلیدانه، لانگه، بهیکبارگى، بهغمخوارگى، برومندگى، نرگسآسا و...
- استفاده از پسوند «ک» تحقیر بر سر کلمات، مثل: دستکزنان، کلبکى، رقیبکان، زنکان، غافلکان و...»[۷]
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در ا بتدای اثر آمده است. در تصحیح متن، «نسخه اصل بهعنوان متن اصلى در نظر گرفته شده و سپس نسخههاى دیگر با آن مطابقت داده شدهاند و همه تفاوتها در پایین صفحه آورده شده تا شبیهترین نسخه نسبت به آنچه مؤلف عرضه داشته به دست آید و علاوه بر آن خواننده بتواند همانند یک منتقد تفاوت نسخهها را ببیند و بتواند گزینش اصلى را در محک داورى قرار دهد»[۸]. «علاوه بر این در هرجا نسخه اصل، داراى جاافتادگى، ناخوانایى، اغلاط املایى و دورى از روابط منطقى بین کلمات بوده و یا در مواردى کاتب اشتباهاتى داشته؛ مثلا مطلبى را جابهجا یا مکرر نوشته، ضمن اشاره به آنها همه نسخههاى دیگر حتى کماعتبارترین آنها در نظر گرفته شده تا گزینش نهایى به صحیحترین شکل ممکن صورت بگیرد»[۹].
پانویس
منابع مقاله
مقدمههای کتاب.