درآمدی به نظام حکمت صدرایی
درآمدی به نظام حکمت صدرایی، اثر عبدالرسول عبودیت (معاصر) درباره ویژگیهای حکمت متعالیه و روششناسی فلسفه ملاصدرا به زبان فارسی نوشته شده است. این کتاب برای دانشجویان رشته فلسفه بهعنوان کتاب مبنایی در حکمت متعالیه تدوین شده است.
درآمدی به نظام حکمت صدرایی | |
---|---|
پدیدآوران | عبودیت، عبدالرسول (نويسنده) |
ناشر | سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاه ها (سمت). مرکز تحقيق و توسعه علوم انساني مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خمینی (ره). مرکز انتشارات |
مکان نشر | ايران - تهران ايران - قم |
سال نشر | مجلد1: 1388ش,
مجلد2: 1388ش, مجلد3: 1392ش, |
موضوع | حکمت متعاليه
صدر الدين شيرازي، محمد بن ابراهيم، ??? - ????ق. - نقد و تفسير فلسفه اسلامي |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 3 |
کد کنگره | BBR 1121 /ع2د4 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
این کتاب سهجلدی مشتمل بر پیشگفتار، پنج بخش و بیستوشش فصل است. بخش اول هستیشناسی، بخش دوم جهانشناسی، بخش سوم معرفتشناسی، بخش چهارم خداشناسی و بخش پنجم انسانشناسی است. چون این کتاب برای معرفی حکمت متعالیه به فیلسوفان غرب نیز در نظر گرفته شده است، از نظر بخشبندی کلی و انتخاب عناوین آنها، شبیه کتابهای غرب در معرفی فیلسوفان است و گرنه از دیدگاه فلاسفه مسلمان همه این کتاب هستیشناسی است، نه فقط بخش اول آن[۱].
گزارش محتوا
نویسنده در ابتدای کتاب سبب نگارش اثر را اینگونه توضیح میدهد: اکنون مجموعه نظام حکمت صدرایی که بخش تشکیک در وجود آن به طبع رسیده است، برای معرفی دقیق نظام صدرایی در نظر گرفته شده است اما این مجموعه مشروح است و محتمل است توفیق اتمام آن دست ندهد و اگر هم دست دهد، مسلماً نگارش آن به درازا میکشد، بهعلاوه ممکن است طالبان حکمت متعالیه فرصت نیابند چنین مجموعه مشروحی را مطالعه کنند و یا اگر فرصت یابند نتوانند آن را به ذهن بسپارند؛ بنابراین نگارنده بر آن شد که ابتدا خلاصه این مجموعه را تحت عنوان «درآمدی به نظام حکمت صدرایی» ارائه کند و...[۲].
در ابتدای اثر در ضمن دو فصل، احوال، شخصیت و موقعیت علمی صدرالدین شیرازی و آثار فلسفی وی معرفی شده است؛ سپس درباره موقعیت حکمت متعالیه و نوآوریهای ملاصدرا در فلسفه و وجوه تمایز این حکمت با حکمت مشاء و حکمت اشراق بحث شده است[۳].
عبودیت پس از دو فصل مقدماتی مذکور، در دو بخش اصلی با عناوین هستیشناسی و جهانشناسی، به معرفی حکمت متعالیه همت گماشته است. در رابطه با هستیشناسی در ضمن پنج فصل مباحثی مانند اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، اتصاف ماهیت به وجود، تشکیک در وجود و نسبت بین وجود و ماهیت بررسی شده است. در ادامه نیز مباحث مربوط به علت و معلول و وحدت یا کثرت وجود، تجزیه و تحلیل گشته و دیدگاههای ملاصدرا دراینباره ذکر شده است. در بخش جهانشناسی نیز مباحثی مانند قوانین فلسفی حرکت و حرکت جوهری از دیدگاه صدرالمتألهین تبیین و تشریح شده است.
جلد دوم کتاب، فصلهای هشتم تا پانزدهم را دربر دارد که در دو بخش معرفتشناسی (هستیشناسی ادراک) و خداشناسی تدوین شده است. عناوین فصلهای مختلف این کتاب به ترتیب عبارتند از: علم حضوری، علم حصولی، وجود ذهنی، اثبات ذات، توحید و علم خداوند به اشیا.
جلد سوم کتاب درباره علم النفس یا انسانشناسی حکمت متعالیه بوده و فصول شانزدهم تا آخر را به خود اختصاص داده است. ویژگی مهم علم النفس این است که در آن افزون بر قوانین فلسفی با تجربه درونی نیز سروکار داریم؛ تجربهای که از خویش داریم؛ تجربهای از سنخ حضور و شهود[۴].
در این اثر هر مبحثی با رأی ابنسینا آغاز میشود و با رأی صدرالمتألهین انجام میپذیرد. با مراعات این روش، رابطه بین اندیشههای صدرالمتألهین و فیلسوفان پیشین و بهبیاندیگر، سیر اندیشه فیلسوفان در مسئلهای خاص روشن میشود. افزون بر این، رابطه بین آرای صدرالمتألهین و در انسانشناسی با آرای او در بخشهای دیگر حکمت متعالیه نیز معلوم میشود، اما رابطه بین آرای صدرالمتألهین در خود انسانشناسی تا حدی در ابهام میماند. روشن نمیشود که در این باب، کدام اندیشه صدرالمتألهین برخاسته از کدام اندیشه دیگر اوست و چه مسئلهای پایه است و چه مسئلهای غیرپایه و لازمه آن است. برای رفع این نقص، در پایان کتاب در ضمن فصل 25 و 26 بر اساس مباحثی که در کتاب آمده دورنمایی از انسانشناسی فلسفه اسلامی عرضه شده است. در فصل 25 به خلاصه اهم مباحث نفس در نظام سینوی و در فصل 26 به خلاصه آرای صدرالمتألهین در مقایسه با آرای ابنسینا پرداخته شده است؛ بهگونهای که پس از درک مباحث تفصیلی نفس، تصویری مرتبط و جامع از آن در ذهن خواننده نقش بندد تا بتواند جایگاه انسانشناسی حکمت متعالیه و رابطه آنها را با یکدیگر دریابد و در درک ارتباط آنها سردرگم نشود[۵].
ویژگیها
- اثری با این گستردگی در خصوص تحلیل مسائل نفس کمسابقه است. البته، مقالات پراکنده در ابعاد مختلف نفس به نگارش درآمده، اما تمرکز بر نظر صدرالمتألهین، با نگاه مقایسهای با پیشینیان بهویژه ابنسینا که قهرمان پیشگام است، ویژه این کتاب است و از روش کلی صدرالمتألهین پیروی میکند که «مماشات با قوم در بدایات و افتراق در نهایات» را در آثار مختلف خود بهویژه در کتاب شریف اسفار در معرفت نفسی گرفته است.
- قلم متین و نکتهسنج در این اثر، گرهگشای بسیاری از مشکلات و پاسخگوی بسیاری از پرسشهای فلسفی است که آن را در آثار دیگر نمیتوان یافت؛ زیرا یا بهطورکلی اثر مشابهی در این زمینه وجود ندارد یا با پاسخهای سطحی بر ابهام افزودهاند؛ اما نگارنده با نگاه اجتهادی سعی کرده است، پاسخ متین را بر اساس اصول حکمت متعالیه استنباط کند و با تحلیل و توجیه درست در اختیار بگذارد.
- افزون بر اینکه نگارنده همهجا از وی با عنوان ستایشآمیز «صدرالمتألهین» یاد میکند، سعی دارد پیشاپیش با طرح نظریه پیشینیان، هم زمینه را برای طرح دیدگاه حکمت متعالیه فراهم سازد، هم برجستگی و نوآوری صدرالمتألهین را در آن مسئله نمایان سازد.
- نگاه شامل به همه آثار صدرالمتألهین و آگاهی فراگیر از اصول لازم درباره معرفت نفس از قبیل اصول هستیشناخت و جهانشناخت و در یک کلام وقوف فراگیر بر مبانی الهیات صدرالمتألهین در این اثر، به مخاطب اطمینان میدهد که در مطالعه این اثر ارزشمند با فردی خبره مواجه است. این نکته با توجه به فهرست منابع کتاب و مفصلتر از آن، با نگاه به ارجاعات هر بخش یا هر مطلب به آثار مختلف صدرالمتألهین، نمایان است[۶].
کمبودها و ضعفها
- جای برخی مسائل معرفت نفس مانند جاودانگی، مسئله مرگ، تناسخ و جز اینها در این اثر خالی است. البته، حجم زیاد کتاب شاید اجازه ندهد که مباحث معرفت نفس در یک مجلد گردآوری شود[۷]. وعده طرح مباحث معاد را در بخش دوم باب علم النفس داده و گفته است: باب علم النفس شامل دو بخش کلی است: بخش نفس و بخش معاد... و در بخش معاد که عمدتاً به مباحث مربوط به نفس پس از مرگ اختصاص دارد به سبب حقیقی مرگ، جاودانگی نفس، بطلان تناسخ، عالم برزخ، حقیقت قبر و عذاب آن، اثبات معاد و نحوه آن، حقیقت حشر، حقیقت میزان و حساب، حقیقت صراط، حقیقت بهشت و جهنم و حقیقت سعادت و شقاوت میپردازد...[۸]؛ اما در جلد سوم کتاب تنها مباحث بخش اول این باب ارائه شده است.
- بسیاری از عناوین و فصول این کتاب میطلبد بهعنوان جلد مستقلی طرح گردد تا با تحلیل غنی و ارائه مبانی مستدل، نتایج مفید آن برجسته گردد و رفعت و تعالی حکمت متعالیه و پویایی آن توسط اندیشمندان معاصر بسان مؤلف، نمایان گردد و ناآشنایان را از تعرض به حکمت متعالیه و معارضه با آن ناکام بگذارد. این مطلب تنگناهای شدیدی را بر بیان مطالب وارد ساخته و در بسیاری از فصول حق مطلب ادا نشده و حجم عظیمی از مطالب معرکهآرا و نیازمند بسط و تفصیل، مندمج و مبهم و به اشاره گذرا طرح شده است[۹].
- عبارتهای مکرر و طولانی هم فهم مقاصد را پیچیده میسازد، هم اثر را منحصر به استفاده متخصصان زبان و فلسفه میکند. نمونههایی از پیچیدگی عبارات مغلق که جز مراجعه چندباره و دقت بسیار و هجی کردن عبارات نمیتوان مقصود را کامل فهمید، از این قبیل است: «صِرف یک حقیقت با غیر صِرف از آن، به منزله مرتبهای نازل از صِرف، سازگار است و به منزله امری مباین آن، سازگار نیست؛ بهبیاندیگر، صِرف یک حقیقت در صورتی غیر صِرف از آن را برمیتابد که حمل مفاهیم کمالی حاکی از آن حقیقت بر غیر صِرفْ خودْ همان حمل آنها بر صرف باشد بهحسب فعل آن نه بهحسب ذاتش و در صورتی غیر صِرف از آن حقیقت را برنمیتابد که حمل مفاهیم مزبور بر غیر صِرف به معنای حمل آنها بر صِرف نباشد. بهاختصار ...»[۱۰]. همانطور که دیده میشود کاربرد سه بیان برای یک مطلب نهتنها به رفع ابهام کمک نکرده که بیشتر آن را پیچیده ساخته است و مخاطب را سرگردان میکند. نگارنده چون بیان اصلی را نارسا میبیند به «بیان دیگر» روی میآورد اما چون باز هم آن را وافی به مقصود نمیبیند به بیان «اختصار» نیز اعتنا دارد و در این زمینه جملات طولانی و پیچیدهای به کار میگیرد که مخاطب برای فهم مطالب دشوار فلسفی در پیچوخم جملات و دقت در ربط آنها با یکدیگر گرفتار میشود. این شیوه بهوفور در متن کتاب بهکاررفته است که نویسنده چون بیان اصلی را وافی به مقصود ندیده به تعبیرات موازی با عنوان «بهبیاندیگر» یا «به بیان روشنتر» روی آورده است، اما این بیانها نهتنها روشنتر نیست که پیچیدهتر و طولانیتر شده است[۱۱].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب هر جلد در ابتدای آن ذکر شده است. در انتهای جلد سوم فهرست منابع و نمایه موضوعات، کتابها و نامها ذکر شده است.