ابن اعرابی، ابوعبدالله محمد بن زیاد

ابن اَعْرابى، ابوعبدالله محمد بن زياد، اديب و شاعر سده 2 و 3ق است

ابن اعرابى، محمد بن زیاد
نام ابن اعرابى، محمد بن زیاد
نام‌های دیگر ابن اعرابى، ابوعبدالله محمد بن زیاد
نام پدر
متولد
محل تولد
رحلت 231 ق
اساتید
برخی آثار
کد مؤلف AUTHORCODE00588AUTHORCODE

تولد

او در سال 150ق، در شهر كوفه به دنيا آمد.

دودمان

برخى پدر او را برده‌اى از اهل سند دانسته‌اند. قفطى به نقل از جاحظ نيز اشاره مى‌كند كه او عرب اصيل نبوده است. وى در كودكى پدر خود را از دست داد و مادرش به همسرى مفضل ضبى راوى بزرگ اشعار عرب درآمد.

اساتید

وى نزد مفضل نخستين مايه‌هاى شعر، لغت عربى و آيين روايت آن‌ها را كسب كرد و به گفته فرّاء كه خود، او را نزد مفضل ديده بود، از رشته‌هاى ادب، به شعر، معانى شعر، نوادر و غريب علاقه بيشترى نشان مى‌داد.

ابن اعرابى، مانند ديگر راویان و دانشمندان زمان، برای كسب علم دو منبع در اختيار داشت: یکى علماى بزرگ و ديگرى اعراب باديه. مى‌دانيم كه وى از میان دانشمندان معاصر، علاوه بر مفضل، با كسايى نيز همنشينى داشت و از او نوادر و نحو آموخت. از استادان او، بجز كسايى كه بزرگ‌ترين پايه‌گذار مكتب نحو كوفه بود، به دو تن ديگر يعنى قاسم بن مَعْن مسعودى و ابومعاویه ضرير نيز اشاره كرده‌اند كه بى‌گمان، پيرو مكتب كوفيان بودند.

وى از استادان مكتب بصره به شدت روى برمى‌تافت و با بزرگ‌ترين آنان، اصمعى و ابوعبيده، دشمنى مى‌ورزيد، گرچه منازعات میان پيروان دو مكتب، بيشتر سياسى- اجتماعى بود تا علمى، زيرا بسيارى از بزرگان مكتب كوفه (مثلاً كسايى)، نزد استادان بصره درس خوانده‌اند. ابن اعرابى نيز با واسطه از ابوزيد انصارى استاد مكتب بصره، علم مى‌آموخت و تصريح شده است كه وى «علم بصريان» را اخذ كرد و روايت هيچ كس به اندازه روايت او به بصريان شبيه نبود. در مورد منبع دوم، يعنى اعراب باديه، وى رنجى برخود هموار نساخت و به گروه‌هایى از اعراب بنى اسد و بنى عقيل كه در حاشيه كوفه جاى گزيده بودند، اكتفا كرد. اما اشكال بزرگ این اعراب، آن بود كه دانشمندان بصره به روايات آنان و يا به فصاحت زبان‌شان اعتماد نداشتند و از این رو برخى از آنان، ابن اعرابى را نيز مورد انتقاد قرار داده‌اند. در سند ديگرى كه مؤيد روايت بالاست، از قول محمد بن فضل بن سعيد بن سلم كه پدرش شاگرد ابن اعرابى بوده، چنين آمده است كه وى از حيث دانش، تنك مايه بود تا اين‌كه جماعتى از اعراب يمامه بيامدند و او از آنان دانش بسيار اخذ كرد.

شاگردان

احتمالاً وى از جوانى به كار تدريس پرداخت و كار او اندك اندك بالا گرفت و مجلس درس پرابهتى تشكيل داد. به گفته منابع متأخرتر، حقوق او هر ماه هزار درهم بوده است. این مجلس ساليان دراز برپا بود و بنا به روايتى كه گویا از ابن نديم سرچشمه گرفته- هرچند كه آن را از قول ثعلب نقل كرده‌اند- و در تمام کتاب‌هاى ديگر تكرار شده، 100 تن در آن درس حاضر مى‌شدند و شخصيت معروفى چون ثعلب بيش از 10 سال در آن مجلس درس خواند.

وى به رغم شهرتى كه كسب كرد، هرگز نتوانست به دستگاه خلافت يا امیران بزرگ روزگار راه يابد. از ديگر روابط اجتماعى او نيز چندان اطلاعى به دست نيست و چند روايت موجود هم بسيار پراكنده و نامرتبطند: یک بار به دربار مأمون رفت و خليفه آداب دانى او را ستود و یک بار در محفل الواثق حاضر شد، اما روابط او با دو تن ديگر از بزرگ‌ترين راویان زمان، يعنى اصمعى و ابوعبيدة معمر بن مثنى شگفت است. اصمعى نيز به خانه سعيد بن سلم كه پسرش فضل، شاگرد ابن اعرابى بود، رفت و آمد داشت و گویى رقابت میان دو مدرس به كدورت انجامید؛ زيرا وى در وهله اول اصمعى و سپس ابوعبيده را از دانش بى‌بهره مى‌خواند.

اما ابن اعرابى خود نيز از گزند انتقادهاى تند در امان نماند و هرچند كه همه به تقليد از ازهرى وى را پارسا و راستگو خوانده‌اند و برخى چون ابن انبارى وى را ثقه نيز دانسته‌اند، در عوض ابونصر باهلى او را كذاب مى‌خواند و به او نسبت «تزيّد» (افزودن جعليات به روايات) مى‌داد.

دو روايت ديگر درباره او نقل شده كه گویا متناقضند: در روايت زبيدى آمده است كه وى به کتاب‌هایش علاقه بسيار داشت و غالباً در میان آن‌ها به خلوت مى‌نشست. روايت دوم كه از خطيب بغدادى آغاز شده، چنين است كه چون خواستند کتاب‌هاى او را پس از مرگ خريدارى كنند، چيزى جز اوراقى پراكنده نيافتند. علاوه بر اين، ثعلب نيز در روايتى كه از مجلس درس او نقل كرده، اشاره مى‌كند كه طى 10 و اندى سال درس در خدمت او، هرگز کتابى به دستش نديده است. يعنى وى نيز مانند بسيارى ديگر بر حافظه اتكاء داشته است نه کتاب.

روش كار ابن اعرابى را غالباً روش فقيهان و محدثان دانسته‌اند. اما در صحت این سخن ترديد است، و ظاهراً برخلاف آنان كه به قياس پاى بند بودند، وى- مانند پيروان مكتب كوفه- به سماع توجه داشت.

آثار

از مجموعه آثارى كه ابن اعرابى خود نوشته يا ديگران از «امالى» او گردآورده‌اند نام بيش از 15 کتاب در منابع كهن مذكور است، به این قرار:

1-النوادر؛

2-صفة الزرع؛

3-نسب الخيل؛

4-النبات؛

5-الالفاظ؛

6-الذباب؛

7-الانواء؛

8-الخيل؛

9-تاريخ القبائل؛

10-معانى الشعر؛

11-نوادر الزبيريين؛

12.نوادر بنى فقعس؛

13-صفة النخل؛

14-النبت و البقل؛

15-تفسير الامثال؛

16-صفة الدرع و...؛

احتمالاً کتاب صفة الدرع، تصحيفى از صفة الزرع، و کتاب النبت و البقل، همان النبّات است و ظاهراً به همین جهت صفدى، قفطى و ابن خلكان، از ذكر آن خوددارى كرده‌اند. نيز بعيد نيست تكرارها و تحريف‌هاى ديگرى هم در فهرست بالا رخ داده باشد. مثلاً شايد کتاب الخيل و نسب الخيل یکى باشند، يا ملاحظه مى‌كنيم كه الذباب را گاه الديات نوشته‌اند.

علاوه بر این کتاب‌ها در منابع موجود، به کتاب‌هاى ديگرى نيز اشاره شده است: الفاضل في الادب، مقطعات مراث لبعض العرب، کتاب البئر، ديوان العاشقين، کتاب المعجم و نيز کتاب من نُسِب في الشعر الى اُمّه.

وى در سال 231ق، در سامره وفات يافت[۱].


پانویس

  1. آذرنوش، آذرتاش، ج3، ص27


منابع مقاله

دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374

وابسته‌ها


أسماء خيل العرب و فرسانها

کتابان في الخيل؛ نسب الخيل، اسماء خيل العرب و فرسانها