خلاصة الأفكار یا استصحاب منظوم

    از ویکی‌نور
    خلاصة الأفكار یا استصحاب منظوم‏
    خلاصة الأفكار یا استصحاب منظوم
    پدیدآورانفالي، مير ابوالحسن (نويسنده) محسني اقليدي، محمود (نويسنده)
    عنوان‌های دیگرخلاصه الافکار. شرح استصحاب منظوم
    ناشرسيد محمد تقي کراماتي فالي
    مکان نشرايران - قم
    سال نشرمجلد1: 1371ش,
    موضوعاستصحاب

    استصحاب - شعر

    اصول فقه شيعه - شعر

    اصول فقه شيعه - قرن 14

    شعر

    شعر عربي - ايران - قرن 14 - ترجمه شده به فارسی

    فالي، مير ابو الحسن، ???? - ????ق. خلاصه الافکار - نقد و تفسير
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‏BP‎‏ ‎‏161‎‏/‎‏8‎‏ ‎‏/‎‏ف‎‏2‎‏ ‎‏خ‎‏8028

    خلاصة الأفكار یا استصحاب منظوم، اثر سید میر ابوالحسن رضوی موسوی (متوفی 1338ق) معروف به آقا میر فالی و به شرح شیخ محمود محسنی اقلیدی، کتابی است منظوم با موضوع اصول فقه و خاصه درباره مبحث استصحاب. نویسنده در این اثر به زبان عربی اشعاری را در توضیح مباحث مربوط به مبحث استصحاب در اصول فقه بیان کرده و شارح آن را به زبان فارسی شرح کرده است. کتاب شامل اشعار و نوشته‌های دیگری هم از نویسنده می‌باشد که موضوعشان اصول فقه و استصحاب نیست و در آخر آن ذکر شده است.

    ساختار

    این نوشتار، دارای مقدمه و محتوای مطالب درباره استصحاب و در پایان کشکولی از آثار و نوشته‌های نویسنده است.

    گزارش محتوا

    پیش از شروع متن کتاب و پس از تقریظ منظوم شیخ محمد سعید منصوری بر آن، تقریظ منثور آیت‌الله سید عبدالعلی آیة‌اللهی لاری(مدظله‌العالی) بر آن ذکر شده که اشاره به محتوا، موضوع و میزان ارزشمندی کتاب دارد. در این تقریظ ذکر شده: «کتاب مستطاب خلاصة الافکار که از آثار گرانقدر حضرت آیت‌الله العلامة المرحوم السید آقا میر ابوالحسن الموسوی الفالی رضوان‌الله‌تعالی‌علیه می‌باشد و یکی از مهم‌ترین مباحث اصول فقه (مبحث استصحاب) را به نظم عربی شیوا و روان سروده و پس از سالیان متوالی از لابه‌لای کتابخانه و نوشته‌های آن فقید سعید یافت شده حقا منظومه فصیح و بلیغ و باید گفت صحیفه از صفحه مکرمه است...».[۱]

    تاریخچه مختصری از «فال» و بزرگان آن و زندگی‌نامه مؤلف در مقدمه کتاب ذکر شده و سپس متن منظوم آقا میر فالی و شرح فارسی اقلیدی بر آن آمده است.[۲] در متن منظوم ابتدا علم اصول تعریف می‌شود، سپس استصحاب، پس‌ازآن اصل بودن استصحاب را توضیح داده می‌شود (چون برخی معتقدند استصحاب از امارات است) و سپس ادله حجیت آن را بیان می‌دارد.

    نمونه‌ای از متن و شرح در بخشی که اصل بودن استصحاب را بیان می‌کند، چنین است: در اینکه استصحاب اصلى از اصول است تقریباً مورد وفاق است و براى اینکه معلوم شود که از قواعد فقهیه نیست باید بگوییم که فرق‌هایی بین آن دو قائل شده‌اند و عمده اختلافى که بین قاعده فقهیه و مسئله اصولى است این است که مسئله اصولى عبارت است از یک حکم کلى که کبرى واقع می‌شود در طریق استنباط حکم شرعى یا بیان وظیفه نزد مجتهد بعد از مأیوس شدن از ظفر و دست یافتن به دلیل حکم شرعى که به آن منتهى شود و درصورتی‌که قاعدۀ فقهیه از اول با فروع سروکار دارد و می‌توان گفت که خودش یک فرع فقهى کلى است و مجتهد بیان موارد آن را می‌نماید و شخص عامى می‌تواند خودش آن را بر مورد منطبق نماید و معلوم است که استصحاب از نوع اول است و حکم کلى است که نتایج آن کلیات هستند در ابواب متفرقه فقه ولى اینکه بعضى از آن را از قواعد شمرده‌اند سببش آن است که در بعضى از موارد خود عامى می‌تواند آن را جارى سازد مانند استصحاب طهارت بعد از شک در آن و بعضى هم تفصیل قائل شده‌اند و در مواردى مانند استصحاب احکام آن را مسئله اصولى و در مواردى مانند موضوعات آن را قاعده فقهیه به‌حساب آورده‌اند.

    ولى از جهت فرق دیگرى که ما بین قواعد فقهیه و مسائل اصولیه مى‌باشد و آن جریان مسئله اصولى مى‌باشد در تمام ابواب فقه به خلاف قواعدى مانند قاعده لا ضرر که به بعضی از ابواب فقه دون بعضى اختصاص دارد و اما بحث از اینکه آیا ما بین قاعده یقین و قاعدۀ مقتضى و مانع و بین استصحاب جامع ماهوى موجود است یا نه باید بگوییم که بین آن‌ها تفاوت بسیارى است و ماهیتاً مختلف مى‌باشند زیرا زمان یقین و شک در استصحاب متّحد است و متعلق آن دو مختلف است چون‌که متعلق یقین عبارت از حدوث شىء و متعلق شک چون‌که بقاء آن شىء است درصورتی‌که در قاعده یقین شک و یقین متعلق به یک‌چیز است و زمان آن دو مختلف است.

    و اما قاعدۀ مقتضى و مانع با اینکه بعضى آن را بسیار تعمیم داده‌اند و در بیشتر مواضع فقه و اصول به آن تشبّث مى‌نمایند خیلى از قواعد را به آن ارجاع می‌دهند ولى به علت دقّتى که در بعضى از فروع این دو مى‌باشد و سبب اختلاف آن‌ها است کمتر کسى قائل به اتّحاد ماهوى این دو شده است و حق این است که این دو حقیقت باهم مختلف مى‌باشند و جامع موردى دارند.

    باعتبار ما به یقوّما***شکا و موردا دلیلا قسّما

    (خ ل)-و باعتبار الثّان انّه اذا***العدمى و الوجودى اخذا

    و باعتبار المورد فقسّم***الى وجودىّ و اصل عدمىّ

    و الثّان کالبرآئة الاصلیة***أو غیرها فرعیه لفظیه

    و باعتبار آنچه قیام استصحاب به آن است که همان شک لاحق مى‌باشد و این شک لاحق مورد استصحاب قرار گرفته؛ لذا استصحاب را از نظر دلیل بودنش تقسیم می‌نماییم و آن را بهمان اعتبار شک لاحق که حال تأخّر و ثانوى استصحاب است به وجودی و عدمى اخذ می‌نماییم.

    پس تقسیم استصحاب، به استصحاب امر وجودى و امر عدمى از جهت مورد است و مثال استصحاب امر عدمى مانند برائت اصلیه است و یا غیر برائت اصلیه که حکم فرعى وجودى یا عدمى بوده باشد که نظر ما بر لفظ و مفهوم لفظى مستصحب بوده باشد.

    و ایضا امّا هو حکم شرعى***و الحکم تکلیفى اما وضعى

    کذاک کلیا و جزئیا یجى***او لیس بالحکم بل امر خارجى

    تقابل الوضع مع التکلیف قد***قیل به و لم یک بالمعتمد

    اذ لیست الوضعیة مجعولة***لکونها ثانیة معقولة

    و تقسیم دیگر اینکه ممکن است که ما خود حکم شرعى را استصحاب کنیم و حکم شرعى دو قسم است یا حکم تکلیفى است یا حکم وضعى و هم‌چنین آن حکم شرعى را یا به نحو کلى استصحاب می‌نماییم یا به نحو جزئى که منطبق با موضوع جزئى و شخصى باشد یا اینکه خود حکم را استصحاب نمی‌نماییم بلکه امر خارجى را استصحاب می‌نماییم در این تقسیم که ما براى استصحاب کردیم و استصحاب حکم وضعى را مقابل استصحاب حکم تکلیفى قرار دادیم گرچه عده‌اى به آن قائل شده‌اند ولیکن نزد ما مورد اعتماد نیست.

    و سبب اعتماد نداشتن ما این است که حکم وضعى اصلاً مورد جعل شارع قرار نگرفته است چون‌که معقول ثانوى است زیرا شارع بعدازآنکه حکم تکلیفى را انشاء کرد ما از مجموعه چند حکم موضوعى را تعقل می‌نماییم.

    و حکم وضعى را براى آن قائل مى‌شویم که در حقیقت غیر از همان احکام تکلیفى اصالت و تحققى براى آن حکم وضعى نیست.

    شرح- در این ابیات مصنف تقسیم استصحاب را مورد نظر قرار داده است ...[۳]

    ادامه مطالب کتاب شامل مباحثی چون بودن استصحاب از احکام ظاهریه، اختصاص اجرای آن به مجتهد، عدم اعتبار ظن شخصی در استصحاب، تقسیمات استصحاب به اعتبار مستصحب، دلیل و شک، اینکه استصحاب از اصول محرزه است، استصحاب عدم ازلی، اصالت عدم تزکیه و... است.[۴]

    در ادامه مطالب کتاب، تعلیقاتی بر رسائل شیخ انصاری، مسائلی درباره ارث و آب کر، ذکر شده و پس‌ازآن قصایدی در منقبت ثامن‌الائمه(ع)، اشعاری درباره خنثی مشکل و دیگر اشعار متفرقه نویسنده ارائه شده است که البته این موارد ارتباطی با اصول فقه یا استصحاب ندارند ولی ظاهراً به خاطر اینکه این اشعار و نوشته هم متعلق به این نویسنده بوده است، در انتهای مطالب کتاب، ارائه شده است. لازم به ذکر است برخی از این نوشته‌ها همچون مسائل مرتبط با مباحث ارث و آب کر به زبان عربی و برخی از اشعار و سروده‌ها همچون سروده‌ای به مناسبت ورود امام حسین(ع) به کربلا و نوحه‌ای در وصف حضرت قاسم به زبان فارسی می‌باشد.[۵]

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در انتهای اثر آمده است. رونوشتی از خط مؤلف در آخر کتاب قبل از ارائه فهرست مطالب، ذکر شده است.[۶]

    شیخ محمد سعید منصوری از ادبای خوزستانی، درباره اشعار خلاصة الافکار از لحاظ حسن نظم و بلاغت شعری در 12 بیت سروده است که در چند بیت از آن می‌گوید

    فیها الی التلمیذ و الاستاذ***هدی و بل حتی الی الافذاذ

    لله درّ العالم الربّانی***جزاه ربّ العرش بالجنان

    عن حکمة تبقی مدی العصور***مجموعة للناس فی سطور

    لا تعجبوا منه فذا ابوالحسن***دیدنه فی الدهر القول الحسن.[۷]

    پانویس

    1. تقریظ دوم کتاب، ص11
    2. ر.ک: مقدمه کتاب، ص1-10
    3. متن کتاب، ص24-26
    4. ر.ک: متن کتاب، ص26-106
    5. ر.ک: متن کتاب، ص107-119
    6. ر.ک: کتاب، ص120
    7. ر.ک: تقریظ اول کتاب، ص10

    منبع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها