طیب، سید عبدالحسین
نام | طیب، عبدالحسین |
---|---|
نام های دیگر | طیب، سید عبدالحسین |
نام پدر | |
متولد | 1275 ش |
محل تولد | |
رحلت | 1370 ش یا 1412 ق |
اساتید | |
برخی آثار | اطیب البیان فی تفسیر القرآن
کلم الطیب در تقریر عقاید اسلام؛ عمل الصالح در بیان ایمان و تقوی |
کد مؤلف | AUTHORCODE01858AUTHORCODE |
زندگینامه مؤلف از زبان خودش: حقير (طیب، عبدالحسین) بعد از ظهر هفتم محرم سال 1312ق (برابر با 30 تير 1272ش و 21 ژوئيه 1893 م) در يكى از محلههاى مركز شهر اصفهان (معروف به محلۀ نور در ميان طايفهاى از سادات معروف به مير محمد صادقى) ديده به جهان گشودم.
من چهارمين فرزند خانواده و اولين پسر آن بودم، به اين لحاظ آن گونه كه نقل میكردند توجه مخصوص نزدیک ان به سوى من جلب شده بود.
با توجه به علاقه و اخلاص وافر پدرم نسبت به آستان مبارک حضرت ابى عبداللّه الحسين عليهالسّلام من را عبدالحسين ناميدند، اين نام از ابتدا براى من موجب بركات فراوان شده است و همواره نسبت به آن افتخار مىكنم.
هنگامى كه من سومين بهار زندگى خود را سپرى مىكردم، پدرم خانواده را براى سفر به كربلا و آستان بوسى مولا آماده مىكند، نزدیک ان با خود زمزمه داشتند كه او نذر داشته نام فرزند خود را عبدالحسين بگذارد و مىخواهد در اولين فرصت عبدرا به محضر مولا ببرد.
سفر به عتبات مقدسه با توجه به امكانات آن روز مشكلات زيادى داشت، به اين جهت پدر براى مراقبت از فرزند دلبند خويش، شخصى را اجير مىكند تا در طول مسافرت مراقب عبدالحسين باشد. آن مسافرت قريب دو ماه به طول مىانجامد، پس از بازگشت عبدالحسين، كودك چهار سالۀ آن روز، بسيارى از فقرات زيارت وارث و امين اللّه و بخشى از زيارت جامعۀ كبيره را بدون خطا از حفظ مىخواند.
اين امر را من طبيعى مىدانم چرا كه مولايى به مانند ابى عبداللّه الحسين عليهالسّلام عبدآستان بوس خود را بدون صله و انعام نمىگذارد، صله و انعامى كه نخستين بخش آن عشق و محبتى محكم و پيوند ناگسستنى است با مولا. من در تمام ايّام عمر خويش، از اين صله و انعام، بهرهها بردهام و خود را نسبت به آن ممنون و سپاسگزار مىدانم.
نزدیک ان، آن روز حفظ زيارات را به هوش و حافظه خوب كودك منتسب میكردند، اما حقير كه بعدها دعاى كميل، زيارت عاشورا، زيارت جامعۀ كبيره و زيارت چهارده معصوم را از حفظ مىخواندم و اكنون در اين 95 سال زندگى هنوز جزئيات آن سفر مقدس را به خوبى به ياد دارم، آن را جز عنايت الهى و تفضل مولا نمىدانم.
کسب علم و دانش
بعد از اين سفر مرا به مكتب خانه فرستادند و پس از فراگيرى خواندن و نوشتن، حساب، قرآن و نصاب الصبيان، راهى مدرسه علميه شدم.
در 12 سالگى طبق مشيت الهى از نعمت سرپرستى پدر محروم گرديدم، ولى از آنجا كه طرق فضل الهى و عنايت بارى محدود نيست، مادرم كه بانوى بسيار بزرگوار و مقدس و همچون پدر، از شجرۀ طيبۀ ولايت و از خاندان روحانیت بود، به تربيت من همّت مخصوص گمارد. او مصممتر و قوىتر از گذشته من را تشويق و تحريص به كسب علم و تحصيل معرفت مىكرد و در اين راه هيچ گاه از دعا و توسل فراموشم نمىكرد و به قول خودش هر شب هنگام سحر، از خدا مىخواست كه: حسين را اهلش كند. از رهگذر اين دعاهاى خالصانه و تشويقهاى مشفقانه در من عزمى پيدا شد كه توانستم ناملايمات پيش آمده از فقدان پدر را تحمل كرده و به طريق خود ادامه بدهم...
در ابتداى طلبگى، در مدرسۀ ميرزا مهدى حجرهاى گرفتم و آنجا مشغول درس و بحث شدم، از ابتداى مقدمات تا معالم را خدمت مرحوم حاج آقا آخوند زفرهاى بودم. معالم را خدمت مرحوم سید احمد خوانساری خواندم.
اساتید
مرحوم آقاى شيخ علوى يزدى كه بسيار در ادبيات مسلّط بود در مدرسۀ صدر شرح لمعه مىفرمود. اين درس، بسيار خوب و متين و با آهنگى بلند گفته مىشد، صداى خوب آن مرحوم در تمام مدرسه به گوش مىرسيد. شرح لمعه را من خدمت ايشان خواندم. نزد مرحوم آقاى شيخ حسن يزدى منطق را خواندم.
حكمت، حساب، جبر، مقابله، هيأت و نجوم را خدمت مرحوم اسد اللّه قمشهاى حكيم، فرا گرفتم، بعد از اتمام دروس مقدمات از مدرسۀ ميرزا مهدى به مدرسه جنب مسجد امام نقل مكان كردم و پس از آن به مدرسۀ چهارباغ (امام صادق عليهالسّلام) رفتم و آنجا رحل اقامت افكندم...
خدمت مرحوم آقا سيد مهدى درچهاى، كتاب قوانين و تقريرات كفايه را خواندم، نزد مرحوم آخوند ملا عبدالكريم گزى، متاجر شيخ را فراگرفتم. فوائد الاصول را خدمت آقا مير محمد صادقى مدرس و كفايه را خدمت مرحوم دزفولى خواندم، دروس خارج فقه و اصول را، درس خارج اصول مرحوم مير محمد صادقى مدرس و مرحوم محمدتقى مدرس شركت مىكردم و همچنين در درس خارج فقه مرحوم سيد ابوالقاسم دهكردى نيز شركت مىجستم، عمدۀ فقه و اصول را در اصفهان، خدمت مرحوم آيتاللّه آقا سيد محمدباقردرچهاى بودم، تقريبا مدت 11 سال مرتب درس اين بزرگوار مىرفتم.
درست است كه ثمره ظاهرى اين 11 سال تحصيل مداوم خدمت ايشان مرا به درجه اجتهاد رسانيد اما آنچه مهم بود، من از آن مرحوم، درس زندگى، اخلاق و شخصيت را فراگرفتم... گفت و گو با مجلۀ حوزه،ش 32/33
تفسير اطيب البيان از زبان مؤلف
نگارش تفسير را از سال 1341، به صورت مداوم شروع كردم. علت نگارش هم سفارش حضرت حجت-ارواحنا فداء-بود كه در عالم رؤيا به حقير داشتند و به بنده امر فرمودند كه اين تفسير را بنگارم (جريان اين خواب و چگونگى آن در پايان جلد 14 تفسير اطيب البيان نقل شده است) كه آن زمان من بدون وقفه، به نگارش آن مشغول شدم، با پايان گرفتن هر يك از جلدها همان را منتشر مىساختم، به اين ترتيب كار تأليف و انتشار، همزمان به پيش مىرفت.
آخرين جلد كتاب، يعنى جلد چهاردهم آن در سال 1359 منتشر گرديد كه به اين ترتيب تأليف اين دورۀ تفسير، 18 سال به طول انجاميد...همان42/