موسوعة الفلسفة
موسوعة الفلسفة | |
---|---|
پدیدآوران | بدوي، عبدالرحمن (نويسنده) |
ناشر | ذوي القربي |
مکان نشر | ايران - قم |
سال نشر | مجلد1: 1429ق , |
چاپ | 2 |
شابک | 964-518-116-X |
موضوع | فلسفه - دایرةالمعارفها فيلسوفان - دایرةالمعارفها |
تعداد جلد | 3 |
کد کنگره | B 51 /ب4م8 1387 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
موسوعة الفلسفة، نوشته عبدالرحمن بدوی، کتابی است سه جلدی، به زبان عربی و با موضوع فلسفه. نویسنده در این اثر دایرةالمعارفی فلسفی ارائه کرده است.
این اثر بین سالهای 1979 تا 1981م، نوشته شده است[۱].
ساختار
کتاب، دارای سه جلد است؛ جلد اول آن دارای مقدمهای کوتاه است و سپس محتوای مطالب بهترتیب حروف الفبای عربی (جلد اول از الف تا سین، جلد دوم از شین تا یاء و جلد سوم ملحقات) ذکر شده است. نویسنده در انتهای هر مدخل منبع مربوط به آن را ذکر کرده است.
گزارش محتوا
این اثر یک دانشنامه فلسفی است که در راستای رفع نیاز خوانندگان عرب نوشته شده و مخاطب آن، تنها متخصصان در فلسفه نیستند، بلکه افراد تحصیلکرده را نیز شامل میشود. در این اثر اطلاعات مختصری (در حد معرفی) درباره فلاسفه و معانی و مکاتب فلسفی ارائه میشود. همچنین، اطلاعات متنوعی درباره این شاخه اصلی از دانش بشری، یعنی فلسفه ارائه میگردد. فلسفه، ما را برای شکلگیری آزاد عقلانی آماده میکند و افق اندیشه را گسترش میدهد. این علم روح انتقاد را در ما بیدار میکند و میتواند دیدگاهی از زندگی و هستی را منجر شود و ذهن را به مسائل انسان و هستی معطوف کند. در کل، فلسفه موجب رشد جنبه انسانی در آدمی است[۲].
عبدالرحمن بدوی در مقدمه بیان میدارد که در این اثر، دو چیز را بررسی میکند: نخست، هر امری که در طول تاریخ فلسفه دارای شأن و اهمیت است، خواه صاحبان مکاتب باشند یا مورخین آن یا مشارکتکنندگان در توسعه آن؛ دوم، امهات مذاهب فلسفی و موضوعات اصلی که در این زمینه هست. او بر مراقبتش در بیان روشن و جامع تمام جنبههای فیلسوف، اعم از زندگی و دکترین و نوشتهها و... در مورد اول و تبیین کامل و واضح معانی اصلی و شناسایی دقیق و بیان تطور و تکامل مفهوم در مورد دوم، تأکید میکند. وی، به جهت کمک به پژوهشگر در راستای تکمیل و گسترش اطلاعات و عمقبخشی به آن، در ضمیمه هر مدخلی، بیان و توضیحی از نشریات و منابع دیگر افزوده است[۳].
طبیعی است که نویسنده هر دانشنامه فلسفی بر برخی از کارهای پیشینیان مراجعه کند و این اثر نیز از این امر مستثنی نیست و عبدالرحمن بدوی برای نوشتن آن به بسیاری از دانشنامههای فلسفی اروپایی و آمریکایی جدید قرن بیستم مراجعه کرده و از آنها بهره برده است. وی به مجموعههای فرانسوی و آلمانی و ایتالیایی که ویژه تراجم و مذاهب فلاسفه هستند، رجوع کرده و از فرهنگ لغتهای بزرگ فلسفی هم استفاده کرده است. بههرحال، نویسنده، این دایرةالمعارف را به هدف استفاده پژوهشگران در فلسفه و دوستداران آن و دانشجویان این رشته نوشته است[۴].
جلد اول کتاب با «آلفرد جی آیر» شروع میشود و با «السوفسطائیه» پایان میپذیرد. شروع جلد دوم با حرف شین و [مدرسه] شارتر فرانسه و پایانش با مدخل یونگ در حرف یاء و بیان ضمیر ناخودآگاه فردی و اجتماعی (اللاشعور النفسي و الاجتماعی) است. جلد سوم، ملحقات کتاب است و با مدخل ابن خلدون شروع و با ورنر یگر پایان میپذیرد. بدوی درباره یقین چنین مینویسد: یقین: (Certainty در انگلیسی) و (Certitiute در فرانسه)، یعنی چیزی که تغییر آن در هیچ حالتی متصور نیست. قضایای یقینی یا یقینیات، چهار نوع هستند:
- اولیات عقلی محض: قضایی هستند که از لحاظ استعداد عقلی انسان در وی نهادینه هستند و ریشه دارند، مانند: دو، بزرگتر از یک است، سلب و ایجاب با هم در شیء واحد تصادق نمیکنند و... در اینگونه قضایا، ذهن از صِرف تصور مفردات و مفاهیم، به تصدیق به آنها میرسد.
- محسوسات: مانند: «خورشید، گِرد و نورانی است».
- مجربات: یعنی اموری که تصدیق به آنها به کمک یک قیاس پنهان است، مثل وقتی میگوییم: «زدن حیوان، باعث ایجاد درد در او است و...». حدسیات نیز از مجربات به حساب میآیند...
- قضایایی که به حد وسطشان تعریف و تصدیق میشوند و این حد وسط با ذهن مأنوس است و هرگاه دو طرف قضیه کامل باشند، ذهن به علت حضور حد وسطشان و انس با آن، آن قضیه را تصدیق میکند، مثل: «دو، ثلث شش است...»؛ البته بسیاری از فیلسوفان در یقینیت این انواع تشکیک کردهاند و این چهار نوع در بسیاری از نظریات معرفت، نقد شده است. ریاضیدانان جدیدی مثل آنری پوانکاره و راسل، بدیهیات را در واقع تعریفهایی اقناعی میدانند و مثلاًقضیه «الكل أكبر من الجزء» را حاوی چیزی جز تعریف کل و تعریف جزء نمیشمارند. تمامی کسانی که بر معرفت حسی حمله کرده و آن را معتبر نشمردهاند، در اعتبار نوع دوم یقینیات، یعنی محسوسات شک کردهاند. افلاطون و شکاکان یونان از این جمله هستند. در نوع سوم، یعنی مجربات هم اینگونه تشکیک شده که اینها اساسا معرفت جزئی هستند و ازاینرو قابل تعمیم نیستند. درباره نوع چهارم هم گفتهاند: این نوع از معرفت، متوقف بر داشتن قوه حدس قوی است و تنها کسانی که دارای این توانایی باشند، قابلیت دستیابی به آن را دارند. عبدالرحمن بدوی بعد از پایان توضیحش درباره مدخل یقین، کتابهای «تأملات» دکارت و «نوشتههای فلسفی» جورج ادوارد مور را بهعنوان مراجع آن در انتهای مدخل ذکر میکند[۵].
وضعیت کتاب
جلد سوم کتاب، فهرست مطالب دارد که در انتهای آن ذکر شده است. در صفحههای 595 تا 602 جلد اول، تصاویری از افلاطون، ارسطو، دکارت، لاک، کانت، هگل و مارکس ارائه شده و در صفحههای 647 تا 654 جلد دوم هم شاهد تصاویری از لامارک، لوتر، آکویناس، سقراط، سارتر، روسو، شوپنهاور، مونتسکیو، مرلو پونتی، مالبرانش، ماکیاولی و ولتر هستیم.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.