الخوارج تاريخهم، فرقهم و عقائدهم

    از ویکی‌نور
    الخوارج تاريخهم، فرقهم و عقائدهم‏
    الخوارج تاريخهم، فرقهم و عقائدهم
    پدیدآورانابو شباب، احمد عوض (نويسنده)
    ناشردار الکتب العلمية
    مکان نشرلبنان - بيروت
    سال نشرمجلد1: 2005م , 1426ق ,
    موضوعاسلام - فرقه‎ها

    خوارج - تاريخ خوارج - عقايد

    خوارج - فرقه‎‏ها
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‏BP‎‏ ‎‏242‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏خ‎‏9‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    الخوارج تاريخهم، فرقهم و عقائدهم، اثر احمد عوض ابوالشباب، کتابی است که به احوال یکی از قدیمی‎ترین فرقه‎های اسلامی، یعنی خوارج می‎پردازد.

    ساختار

    این اثر شامل مقدمه‎ای مختصر از نویسنده و چهار فصل است. مطالب فصل اول، در چهار مبحث، فصل دوم، در هشت مبحث، فصل سوم، بدون ابواب و فصول و فصل چهارم، در شش مبحث آمده است. در پایان نیز خاتمه قید شده است.

    گزارش محتوا

    فصل اول به بیان ریشه خوارج و چگونگی پیدایش آن اختصاص یافته است.

    مطالب این فصل‎در چهار مبحث آمده است: مبحث اول، درباره نام‎های این فرقه است که خوارج، اهل نهروان، حروریة، نواصب، شراة، مارقة و محکمة از جمله آنهاست. نویسنده، دلیل نام‎گذاری به هرکدام از این نام‎ها را بیان نموده است؛ مثلاً در توضیح نام‎گذاری به محکمة می‎گوید: دلیل آن برگرفته از شعار «لا حكم إلا لله و لا حكم للرجال» است.[۱].

    نویسنده در مبحث دوم، به اصل و ریشه خوارج پرداخته و می‎گوید: نظرات در این‎باره زیاد است. بسیاری معتقدند که ریشه خوارج را در قبائل تمیم و تحت پرچم آن‎ها می‎توان یافت[۲] و ظهور آنان بعد از جنگ صفین بوده است به این معنا که آنان پیش از واقعه صفین نیز در بین مسلمانان وجود داشتند و جنگ صفین و مسئله حکمیت باعث شد که آنان از صفوف مسلمانان جدا شده و خود را به‎عنوان یک فرقه‎ای که دارای عقاید، افکار، آراء و اهدافی مشخص هستند، معرفی نمایند[۳].

    نویسنده، در این‎باره معتقد است که بذر اولیه خوارج در زمان پیامبر در سرزمین کفر و نفاق کاشته شده است؛ لذا پیامبر(ص) درباره یکی از سران خوارج به نام حرقوص بن زهیر مطالبی را بیان فرموده است.[۴].

    او کسی است که به پیامبر، نسبت به تقسیم غنائم اعتراض نمود. حرقوص از سرپرستان انقلابیون بصره بود که در محصور کردن عثمان و قتل او شرکت نموده و با امیرالمؤمنین علی(ع) در جنگ صفین مخالفت و راه خود را از آن حضرت جدا نمود[۵].

    علاوه بر حرقوص، زید بن حصین نیز از سران خوارج بشمار می‎رود که حضرت علی را تهدید و مجبور به قبول حکمیت نمود. او نیز همانند حرقوص بن زهیر از کسانی بود که بر خلیفه سوم شورید و در قتل او نقش داشت[۶].

    علاوه بر این دو، کسانی چون شریح بن اوفی عبسی و یزید بن قیس ارحبی نیز از سران خوارج بشمار می‎روند[۷].

    اولین خلیفه خوارج، عبدالله بن وهب راسبی است. او که نسبش مشخص نیست، مردی شکاک و آکنده از شبهات بود. برخی از مصادر او را از قراء بشمار آورده‎اند. برخی دیگر در عدالت او طعن وارد نموده‎اند و در ایمان و تقوایش شک نموده‎اند[۸].

    او نسبت به امام علی(ع) سراسر بغض بود[۹].

    تعصبات قبیلگی و وجود برخی از قراء و وجود سبئه، از عواملی است که باعث پیدایش فرقه خوارج شده است.[۱۰]. برخی، علاوه بر موارد مذکور، معاویه را نیز دارای سهمی بسزا در پیدایش خوارج دانسته‎اند[۱۱].

    مبحث سوم به انگیزه‎ها و دلایل خروج و انقلاب خوارج اختصاص یافته است که بر اساس نظرات مختلف شامل عوامل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی می‎شود. نویسند در ابتدا به ذکر و شرح نظر احمد شلبی پرداخته است. او می‎گوید: عرب بودن خوارج از مواردی است که به‎عنوان انگیزه خروج و قیام آنان مطرح است. نویسند این نظر را نپسندیده، سپس به شرح و توضیح انگیزه اجتماعی قیام خوارج پرداخته است.[۱۲].

    نویسنده در مبحث چهارم به مهم‎ترین اوصاف و ویژگی‎های خوارج اشاره می‎کند. فصاحت و بلاغت، اشتیاق به فراگیری علم، اشتیاق به جدل و مناظره، تعصبات کورکورانه بر آرای خود، استمداد از ظواهر نصوص، زیاده‎روی در عبادت، عطش در مبارزه‎طلبی و قتال، شجاعت و وفاداری و سخاوتمندی و غلبه هرج‎ومرج و اختلال بر رفتار آن‎ها، از صفات و ویژگی‎هایی است که نویسنده آنها را به خوارج نسبت داده و به توضیح آنها می‎پردازد[۱۳].

    نویسنده در فصل دوم که طولانی‎ترین فصل کتاب است، به تاریخ خوارج اشاره نموده است. ایشان تاریخ خوارج را به هشت دوره تقسیم نموده که آغاز آن را با آغاز خلافت امیرالمؤمنین علی(ع) و پایان آن با پایان خلافت امویان هماهنگ کرده است. ایشان دو دوره ابتدایی آن را، به زمان خلافت حضرت علی(ع) اختصاص داده است (دوره دوم آن بعد از جنگ نهروان تا شهادت آن حضرت است). دوره سوم خوارج به زمان خلافت امام حسن(ع)، دوره چهارم به زمان خلافت معاویه، دوره بعدی به زمان خلافت عبدالله بن زبیر و مروان بن حکم و عمر بن عبدالعزیز، دوره بعدی به زمان خلافت عبدالملک بن مروان و دو دوره انتهایی خوارج به زمان خلافت هشام بن عبدالملک و خلافت بقیه امرای اموی اختصاص و مورد بحث و بررسی قرار داده است.[۱۴].

    فصل سوم کتاب به عقاید عمومی خوارج اختصاص یافته است. نویسنده در این‎باره می‎گوید: علمای فرق معتقدند که خوارج به بیست فرقه تقسیم شدند و با گذشت زمان و تفرق دوباره آنان، به فرقه‎های زیادی تقسیم شدند که عدد آنان به بیش از پنجاه می‎رسد. این فرقه‎ها علی‎رغم تعددشان، در برخی از عقاید، آراء و افکار با همدیگر مشترک هستند. خوارج معتقد بودند به: کفر عثمان، حضرت علی(ع)، اصحاب جمل، حکمین (ابوموسی اشعری و عمرو بن عاص) و کسانی که راضی به حکمین بودند؛ خروج بر سلطان جائر و کفر مرتکب گناهان کبیره[۱۵].

    آنان در موضوع خلافت معتقدند که خلیفه باید شخص حری باشد که از طرف عامه مسلمانان، نه گروهی از آنان، انتخاب شود؛ دراین‎بین، فرق نمی‎کند که عرب یا عجم باشد و بلکه بهتر است که خلیفه از غیر قریش باشد تا عزل او درصورتی‎که مخالفت با شرع و حق نمود، راحت‎تر صورت بگیرد. خلافت یک شخص تا زمانی ادامه دارد که او عدالت را پیشه خود کند و به شرع عمل نماید و از خطا و لغزش به‎دور باشد و اگر چنین نبود، عزل یا قتل او واجب است.[۱۶].

    یکی دیگر از اعتقادات آنان که نویسنده از آن با تعجب یاد می‎کند، اعتقاد آنان نسبت به مخالفین مسلمان است. خوارج نسبت به کفار و دشمنان دین مسامحه می‎کنند، لکن نسبت به مخالفین مسلمان خود به‎گونه‎ای دیگر عمل می‎کنند. آنان خون مخالفین مسلمان خود را مباح می‎دانند؛ به‎گونه‎ای که عبدالله بن خباب و اهل‎ بیتش را با بی‎رحمی تمام کشتند، ولی نسبت به نصارا به‎خوبی برخورد کردند و آنان را اکرام نمودند و در مورد دیگر نقل شده که با یک نصرانی، با بذل مال با او معامله نموده‎اند. پیامبر درباره این گروه از انسان‎ها چنین فرموده: «مسلمانان را می‎کشند و با بت‎پرستان ارتباط برقرار می‎کنند»[۱۷].

    نویسنده، فصل چهارم را به فرق خوارج و عقاید آنان اختصاص داده است. این فصل از شش مبحث تشکیل شده است. اولین فرقه‎ای که مورد بحث قرار گرفته، «المحكمة الأولی» است. این فرقه از خوارج، همان گروهی هستند که در جنگ صفین در مقابل امام علی(ع) قرار گرفتند و چون حکمیت را انکار کردند و شعارشان «لا حكم إلا لله» بود، به آن‎ها محکمه گویند و چون نخستین گروهی بودند که چنین اعتقادی داشتند، المحكمة الأولی نامیده می‎شوند[۱۸].

    دومین گروه از این فرقه «ازارقه» است. این گروه پیروان ابوراشد نافع بن ازرق (متوفی 65ق) هستند. نافع، نخستین کسی بود که با ابداع برخی آرای خاص، باعث تفرقه و انشعاب در میان خوارج گردید. ازارقه بیش از دیگران در تبدیل ‎شدن خوارج به یک گروه مذهبی و کلامی و نه صرفاً سیاسی، نقش داشتند[۱۹].

    درعین‎حال، ازارقه از لحاظ سیاسی و نظامی و نیز تعداد پیروان و سپاهیان از دیگر فرقه‎های خوارج، قوی‎تر و پرنفوذتر بودند. نافع در زمانی که عبدالله بن زبیر قیام کرده بود و بر مناطقی، از جمله بخش‎هایی از ایران تسلط یافته بود، از بصره به سمت اهواز حرکت کرد و اهواز، فارس، کرمان و نواحی اطراف را به تصرف درآورد. آن‎ها به رهبری نافع مدت‎ها با سپاهیان ابن زبیر و امویین جنگیدند؛ تا اینکه ابن زبیر، یکی از فرماندهان خود را به نام مهلب بن ابی‎صفره با بیست هزار تن، از بصره به جنگ آن‎ها فرستاد. مهلب نوزده سال با ازارقه جنگید که مدتی از سوی ابن زبیر و مدتی نیز از سوی حجاج و در زمان حکومت عبدالملک بن مروان بود. او در یکی از جنگ‎ها نافع را کشت و سپس با ایجاد اختلاف در سپاه ازارقه، آنان را به‎کلی نابود کرد[۲۰].

    برخی از عقاید این گروه چنین است:

    1. قاعدین خوارج، یعنی آن دسته از خوارج که همراه ازارقه جنگ نمی‎کردند، کافر و مشرک هستند.
    2. اطفال مشرکان (مخالفان ازارقه) نیز مشرکند.
    3. کشتن مشرکان، یعنی مخالفان ازارقه و زنان و اطفال آن‎ها مباح است.
    4. همه مشرکان از جمله اطفال تا ابد در آتش جهنم خواهند ماند[۲۱].

    نویسنده در مباحث بعدی کتاب به معرفی فرقه‎های دیگری از خوارج به نام: نجدات که از اتباع نجدة بن عامر حنفی هستند، صفریه که منسوب به عبدالله بن صفار یا زیاد بن اصفر هستند، عجارده که از اتباع عبدالکریم بن عجرد هستند، اباضیه که منسوب به عبدالله بن اباض یا اباض بن عمرو هستند، می‎پردازد. او فرق منشعب از هرکدام را نیز ذکر و عقاید هرکدام را بیان می‎نماید[۲۲].

    وضعیت کتاب

    پاورقی‎ها شامل ذکر مستندات مطالب کتاب، ترجمه برخی از اعلام و توضیح برخی از ابهامات متن می‎باشد.

    فهرست مصادر و فهرست محتویات در انتهای کتاب قید شده است.

    پانویس

    1. ر.ک: متن کتاب، ص11-12
    2. ر.ک: همان، ص15-17
    3. ر.ک: همان، ص18
    4. ر.ک: همان، ص18
    5. ر.ک: همان، ص26
    6. ر.ک: همان
    7. ر.ک: همان
    8. ر.ک: همان
    9. ر.ک: همان، ص27
    10. ر.ک: همان، ص30-40
    11. ر.ک: همان، ص43
    12. ر.ک: همان، ص45-53
    13. ر.ک: همان، ص54-70
    14. ر.ک: همان، ص71-186
    15. ر.ک: همان، ص189-190
    16. ر.ک: همان، ص190
    17. ر.ک: همان، ص196
    18. ر.ک: برنج‎کار، رضا، ص26-27
    19. ر.ک: همان، ص27-28؛ متن کتاب، ص214-215
    20. ر.ک: همان، ص28؛ همان، ص216-217
    21. ر.ک: همان، ص28؛ همان، ص219-222
    22. ر.ک: متن کتاب، ص224-280

    منابع مقاله

    1. متن کتاب.
    2. برنج‎کار، رضا، «آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی»، کتاب طه، قم، چاپ دوازدهم، 1388ش.

    وابسته‌ها