کلیات چهار مقاله
چهار مقاله | |
---|---|
پدیدآوران | نظامی، احمد بن عمر (نويسنده) قزوینی، محمد (مصحح) |
عنوانهای دیگر | مقدمه و حواشي و فهارس ثلثه و جدول اختلاف قراءات نسخ کليات چهار مقاله |
ناشر | اشراقي |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | مجلد1: 1364ش , 1327ق , |
موضوع | نثر فارسی - قرن 6ق. |
زبان | فارسي |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | PIR 5117 /چ9 1364 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
چهار مقاله، تألیف احمد بن عمر بن علی نظامی عروضی سمرقندی (متوفی حدود 550ق)، با تصحیح و اهتمام محمد بن عبدالوهاب قزوینی، کتابى است مشهور مشتمل بر حکایات و نوادرى درباره دبیران و شاعران و منجمان و طبیبان، مربوط به قرن ششم هجری.
عنوان اصلى کتاب «مجمع النوادر» است، اما چون مشتمل بر چهار مقاله در فنون مختلف است، به چهار مقاله شهرت یافته است[۱].
تاریخ و انگیزه نگارش کتاب
نظامی چهارمقاله را بین سال 551 تا 552ق، به نام یکى از شاهزادگان آلشنسب، ابوالحسن حسامالدین على، تألیف کرده و او را در دیباچه و پایان کتاب ستوده است[۲].
اهمیت کتاب
چهار مقاله با وجود اختصار آن، یکی از کتب ادبی بسیار مهم زبان پارسی است و اهمیت آن، از چند جهت است: یکی از باب قدم آن، دیگر از حیث اشتمال این کتاب بر بسیاری از مطالب تاریخی و تراجم مشاهیر اعلام که در هیچیک از کتب ادبی و تاریخی دیگر یافت نمیشود و دیگری از حیث سبک انشای آن که در ایجاز لفظ و اشباع معنی و سلاست کلام و خلو از متعاطفات مترادف و اسجاع ثقیل و صنایع لفظی بارده... سرمشق انشاء و نمونه چیزنویسی هر ایرانی جدید باید باشد[۳].
ساختار
کتاب با دو مقدمه از مصحح و مؤلف آغاز و مطالب دربردارنده چهار مقاله است در بیان شرایطی در چهار طبقه از مردم که بهزعم مصنف، پادشاهان محتاج بدیشان میباشند؛ یعنی دبیر، شاعر، منجم و طبیب. در ضمن هر مقاله، بعد از شرح شرایط مخصوص هریک از این چهار طایفه، نزدیک به ده حکایت تاریخی مناسب مقام، ایراده شد است[۴].
چهار مقاله از حیث فخامت زبان و شیوایى سخن، در بین کتب کهن فارسى، جزو کتابهاى طراز اول محسوب میشود. به گفته بهار، سبک آن به «قابوسنامه» و «سیاستنامه» میماند و پس از «تاریخ بیهقى» و دو کتاب یادشده، «خاتم کتب ادبى متقدمان» است. نثر آن، جز در مقدمه که به سبب کاربرد بیشتر واژگان و تعبیرات عربى کمى دشوار گردیده، از نمونههاى عالى نثر مرسل یا ساده است[۵].
گزارش محتوا
در مقدمه مصحح، ابتدا توضیحاتی پیرامون موضوع و اهمیت کتاب ارائه گردیده و سپس، به شرح حال مصنف پرداخته شده است[۶]. در این مقدمه آمده است: برخى از گزارشهاى چهار مقاله، از لحاظ اینکه مؤلف خود شاهد واقعه بوده است، در بررسیهاى تاریخى و ادبى اهمیتى خاص دارد؛ از جمله دیدار او با عمر خیام در سال 506ق، در بلخ و زیارت قبر خیام در 530ق، در گورستان حیره نیشابور. بااینحال، در شمارى از حکایتهاى چهار مقاله، اشتباهات تاریخى و بیدقتى در ثبت سالها و اعلام تاریخى مشهود است[۷].
چهار مقاله مقدمهاى مشتمل بر چند فصل دارد که مؤلف در آغاز و پایان آن، پادشاهى را پس از پیامبرى، غایت مرتبه انسان برشمرده و ممدوح خود را ستایش نموده است. در فصلهاى گوناگون مقدمه، از شناخت هستى، ترتیب آفرینش، حواس ظاهر و باطن حیوان و مراتب حیوان سخن گفته و در پایان آن توضیح داده است که دبیر، شاعر، منجم و طبیب، از خواص پادشاه هستند و پادشاه به آنان نیازمند است؛ لذا چهار مقاله را درباره این چهار گروه نوشته است. در مقدمه یک حکایت نیز آمده است[۸].
هریک از چهار مقاله کتاب، با مباحثى درباره فن یا علم مختص به آن مقاله آغاز و سپس ده تا دوازده حکایت خواندنى و غالبا واقعى بیان میشود. لطف کتاب بیشتر به حکایتهاى آن است و توصیفهاى مندرج در برخى از آنها چنان زیبا و ماهرانه است که کتاب را یکى از شاهکارهاى ادب فارسى ساخته است، نظیر تأثیر قصیده «بوى جوى مولیان» رودکى بر امیر سامانى، رسیدن فرخى سیستانى نزد عمید اسعد و شعر سرودن فرخى درباره داغگاه امیر چغانى یا اینکه چگونه ابوعلی سینا شاهزاده مالیخولیایى را درمان کرد[۹].
مقاله دوم کتاب بهواسطه آنکه متضمن اسامی جمع بسیاری از شعرای قدیم ایرانی معاصر ملوک سامانی، غزنوی، خانیه، دیالمه، سلجوقیه، غوری و نیز مشتمل بر تراجم احوال چند نفر از مشاهیر ایشان، مانند رودکی، عنصری، فرخی، معزی، فردوسی، ازرقی، رشیدی و مسعود سعد سلمان میباشد، از حیث نظر ادبی اهمیتی عظیم دارد و مقاله سوم بهواسطه اشتمال آن بر بعضی معلومات در خصوص عمر خیام که در این اواخر بهواسطه ترجمه رباعیات او به غالب زبانهای دیگر در اروپا و آمریکا شهرت فوقالعاده یافته، دارای اهمیتی مخصوص است؛ زیراکه چهار مقاله، اولین کتابی است که ذکری از عمر خیام در آن شده؛ وانگهی مصنف خود معاصر او بوده و با وی ملاقات نموده است و همین حکایت چهار مقاله در باب پیشگویی عمر خیام که: «گور من در موضعی باشد که هر بهاری باد شمال بر من گل افشان میکند» باعث شد که «انجمن عمر خیام» در لندن، بوته گل سرخی از نیشابور، از سر مقبره عمر خیام به دست آورده، آن را بر سر قبر فیتز جرالد شاعر معروف انگلیسی و بهترین مترجم رباعیات خیام، غرس نمود[۱۰].
بهواسطه اهمیت موضوع کتاب و صغر حجم آن و سهولت استنساخ آن، ظاهرا چهار مقاله از همان زمان تألیف، مشهور بوده و قبول عامه داشته است و غالب کتب تاریخ و ادب، مندرجات آن را نقل کردهاند. قدیمیترین کتابی که از آن نقل نموده، «تاریخ طبرستان» محمد بن حسن بن اسفندیار است که در حدود سال 613ق، یعنی نزدیک شصت سال بعد از چهار مقاله، تألیف شده است. ابن اسفندیار فصل متعلق به حکایت فردوسی و سلطان محمود را تماما از مصنف، با اسم و رسم، روایت کرده است؛ هرچند اسمی از خود چهار مقاله نبرده است. پس از آن تاریخ، در «تاریخ گزیده» و «تذکره دولتشاه» و «نگارستان» قاضی احمد غفاری و سایر کتب تاریخ و تذکره، فصول بسیاری از آن نقل کردهاند[۱۱].
در پایان، اشاره به این مطلب ضروری است که همان گونه که ذکر گردید، نام اصلی کتاب، «مجمع النوادر» بوده است، اما امین احمد رازی در «تذکره هفت اقلیم»، گمان کرده که مجمع النوادر و چهار مقاله، دو کتاب جدا از تألیفات نظامی عروضی است؛ درحالیکه این امر اشتباه بوده و در حقیقت هر دو اسم یک مسمی است. اولا به دلیل آنکه حمدالله مستوفی در «تاریخ گزیده» از مصنفات نامی عروضی فقط به ذکر «مجمع النوادر» اکتفا کرده و هیچ اسمی از چهار مقاله نبرده است و حال آنکه وی قطعا چهار مقاله را در دست داشته است؛ زیرا مکررا مضامین آن را نقل کرده، از جمله حکایت رودکی و امیر نصر سامانی در هرات و قصیده معروف رودکی:
بوی جوی مولیان آید همی بوی یار مهربان آید همی
و حکایت تاش و ماکان بن کاکی و نوشتن کاتب: «أما ما كان فصار كاسمه» و حکایت پرسیدن مخدوم او از وی که نظامی جز تو هست و جواب وی بر بدیهه به ابیات:
در جهان سه نظامیایم ای شاه که جهانی ز ما به افغانند
که در ذیل ترجمه حال او ذکر میکند و اگر این دو کتاب یکی نبود، سکوت او از ذکر چهار مقاله، با وجود شهرت این کتاب و نقل مکرر خود وی از آن، هیچ دلیلی نخواهد داشت. ثانیا قاضی احمد غفاری در مقدمه کتاب «نگارستان»، برای مصادر آن تألیف، حدود سی کتاب از کتب مشهور تاریخ و ادب و تذکرههای شعرا و مسالک و ممالک و... نام برده است، از جمله «مجمع النوادر» نظامی و در اثنای کتاب، حدود هفت یا هشت حکایت از «مجمع النوادر»، با اسم و رسم نقل میکند و این حکایات، بعینه و کلمهبهکلمه، مسطور در چهار مقاله است؛ از جمله حکایت ملاقات مصنف با عمر خیام در بلخ[۱۲].
وضعیت کتاب
چهار مقاله بارها به چاپ رسیده است، از جمله چاپ سنگى آن در 1305، در تهران و در 1321، در بمبئى. چهار مقاله در 1327/1909، با تصحیح انتقادى و مقدمه و تعلیقات مفصل علامه محمد قزوینى در چاپخانه بریل لیدن هلند به چاپ رسید و همان نسخه در برلین (1345) و تهران (بدون تاریخ) تجدید چاپ شد. چاپ معتبر دیگر چهار مقاله، تصحیح مجدد نسخه قزوینى، با شرح لغات و عبارات و توضیح نکات ادبى، به اهتمام محمد معین در 1336ش، در تهران است[۱۳].
چهار مقاله به زبانهاى دیگر نیز ترجمه شده است، از جمله: مولوى احمد حسن صاحب سوانى آن را به اردو ترجمه و در دهلى چاپ کرده است. عبدالوهاب عزام و یحیى الخشاب آن را با عنوان «المقالات الأربع» به عربى ترجمه کردهاند که در 1328ش/ 1949، در قاهره به چاپ رسیده است. ترجمه انگلیسى ادوارد براون از آن، نخست در 1317/1899 و سپس با تجدیدنظر و به انضمام گزیدهاى از تعلیقات و توضیحات قزوینى در 1300ش/1921، در لندن منتشر شده است[۱۴].
فهارس کتاب در انتهای آن آمده است که عبارتند از فهرست اسماء رجال؛ اماکن و قبایل؛ کتب و غلطنامه. اختلاف قرائات کتاب با نسخهبدلهای آن نیز در انتهای کتاب آمده است.
در پاورقیها علاوه بر ذکر منابع، به توضیح برخی از مطالب متن پرداخته شده است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- افشاری، مهران، «دانشنامه جهان اسلام»، جلد 12، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، چاپ اول، 1387.