أبوطالب عليه‌السلام ثالث من أسلم

    از ویکی‌نور
    أبوطالب عليه‌السلام ثالث من أسلم
    أبوطالب عليه‌السلام ثالث من أسلم
    پدیدآورانحسنی، نبیل (نويسنده)
    ناشرالعتبة الحسينية المقدسة، قسم الشؤون الفکرية و الثقافية
    مکان نشرعراق - کربلاي معلي
    سال نشرمجلد1: 2013م , 1434ق
    چاپ2
    شابک978-9933-489-01-4
    موضوعابوطالب بن عبدالمطلب، 91؟ - 3 قبل از هجرت - نقد و تفسير
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏25‎‏/‎‏6‎‏ ‎‏/‎‏ح‎‏5‎‏الف‎‏2‎‏ ‎‏1434*

    أبوطالب عليه‌السلام ثالث من أسلم، نوشته سید نبیل حسنی، کتابی است کلامی، که درصدد بیان رتبه اسلام ابوطالب(ع) است. نویسنده در این کتاب ثابت می‌کند ابوطالب(ع) پس از حضرت خدیجه و علی(ع)، سومین شخصی است که اسلام آورده است.

    این کتاب به زبان عربی در زمان معاصر و در یک جلد تألیف شده است.

    ساختار

    کتاب دارای مقدمه‌ای کوتاه از مؤلف و متن در هفت مبحث است.

    گزارش محتوا

    نویسنده در فصل اول، گریزی به حدیث ضحضاح (حدیثی مجعول است که پیامبر(ص) فرمودند ابوطالب در آتش است) زده است و می‌گوید: برخى از اهل غرض و عناد با توجه به یک روایت ضعیف و مجعول؛ معروف به حدیث‏ «ضحضاح‏» گفته‏‌اند که: ابوطالب(ع) پدر امیرالمؤمنین و عموى بزرگوار پیامبر اکرم(ص) ایمان نیاورده و بدون ایمان از دنیا رفته است. اگر این افراد اهل غرض و عناد نبودند، به‌طورقطع از میان آن‌همه روایات به یک روایت جعلى استناد نمی‌‏کردند و شیخ بزرگ قریش که حامى پیامبر اکرم(ص) بود را به بى‏ایمانى متهم نمى‏ساختند.

    ایشان می‌گوید: ابوطالب کسی بود که در زمان حیاتش، پیامبر را، همچون صدفی که در دل خویش درّی نهفته دارد، نگه داشته بود و بعد از وفاتش، چون سبب وجود فرزندی بنام علی(ع) بود بر معاندین سخت و سنگین می‌نمود. لذا جهت تخریب او و فرزندش کمر همت را بسته و حدیث ضحضاح را در کفر او جعل نمودند.

    محققان علم حدیث، راویان این حدیث را مورد بررسى و تحقیق قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که راویان حدیث مزبور مورد اعتماد نیستند، برخى از این روات ازنظر علماى اهل سنت، کذّاب و بعضى دیگر مجهول و بعضى از آن‌ها با على(ع) و اولاد او خصومت داشتند. ضمن اینکه جاعل و ناقل حدیث هم یک نفر فاسق و فاجر و دشمن سرسخت اهل‌بیت(ع) به‌نام «مغیرة بن شعبه» است.

    در اثبات ایمان ابوطالب و خدمات ایشان همین بس که بیش از سی‌وهشت کتاب دراین‌باره تألیف شده است ازجمله: أبوطالب(ع) مؤمن قريش، تألیف عبد‌الله خنیزى؛ أسنى‌المطالب في نجاة أبي‌طالب(ع)، نوشته احمد زينى دحلان؛ شيخ الأبطح أبوطالب(ع)، اثر سید محمدعلی آل شرف‌الدین؛ الشهاب الثاقب لرجم مكفر أبي‌طالب، شیخ نجم‌الدین جعفر طهرانی؛ ايمان أبي‌طالب(ع)، نوشته ابوعلى کوفى؛ ایمان أبي‌طالب(ع)، تألیف شیخ مفید؛ ایمان أبي‌طالب(ع)، اثر سید بن طاووس؛ و... همچنین بسیاری از علما در خلال کتب خویش بخشی را به بحث ایمان ابوطالب(ع) اختصاص داده‌اند..[۱]

    نگارنده در بخش بعدی، روایت ابوسعید عبدالملک خرگوشی (متوفی 407 قمری) در کتاب شرف المصطفی در مورد ابوطالب(ع) را مورد تحلیل قرار داده و نتیجه می‌گیرد که بر اساس گزارشی که در روایت وجود دارد، ابوطالب(ع) سومین فردی است که پس از حضرت علی(ع) و خدیجه(س) اسلام را پذیرفته است.

    خرگوشی در مورد آغاز دعوت پیامبر(ص) می‌نویسد:

    «إنّ أوّل من أسلم خديجة، فقامت تصلّی مع رسول‌الله. فجاء علي فرآهما يصلّيان، فدخل معهما الإسلام، فقاموا ثلاثتهم يصلّون. ثمّ جاء أبوطالب و هم يصلّون. فقال: ما هذا الذی أظهرته یا محمد؟

    قال(ص): هذا دين الله الذي ارتضاه لنفسه لا يقبل الله من أنبيائه و رسله غيره فان دخلت معي فيه و الا فاكتم عليّ

    ....

    قال ابوطالب: أقيما علی ما أنتما عليه، فلن ينالکما أحد بسوء. و تتابع المسلمون و أظهر الله دینه و أعزّ نبیه».

    دو نکته از این گزارش به شرح ذیل است:

    1. گزارش نومسلمانان صدر اسلام را به ترتیب زمانی یادآور می‌شود. از خدیجه آغاز می‌کند، آنگاه علی و سومین تن را که از آیین اسلام آگاه می‌شود، ابوطالب می‌داند.
    2. ابوطالب گفت: «ما الذی أظهرته؟»

    این سؤال می‌رساند که ابوطالب، از نبوت برادرزاده‌اش آگاه بود و می‌دانست که نمازی که می‌گزارند، یکی از نشانه‌های همین دین جدید است. لذا نپرسید: «ما الذی فعلته» بلکه سخن او، آشکارکردن این دین است..[۲]

    التزام به توصیه پیامبر(ص) در مخفی کردن دین؛ حمایت بهتر از پیامبر درگرو مخفی کردن ایمان؛ مخفی کردن ایمان (با توجه به جایگاهی که ابوطالب دارد) باعث کیفیت بهتر در تبلیغ اسلام توسط پیامبر می‌شود؛ و... ازجمله دلائلی است که ایمان حضرت ابوطالب(ع) مخفی ماند..[۳]

    مؤلف در ادامه به دخالت حاکمان اموی و عباسی در تغییر و تحریف تاریخ اشاره می‌کند و آن‌را به جهت انحراف اذهان مردم از اقدامات خلافشان می‌داند. حاکمان، وقتی کارنامه آلوده خود را قابل انطباق با سیره مقدس نبوی ندیدند، کوشیدند تا گزارش سیره حضرتش را دست‌کاری و تغییراتی در تاریخ اسلام به‌وجود بیاورند. در این میان، ماجرای اعتبار ابوطالب، اهمیت ویژه‌ای دارد. تحریف شخصیت این بزرگ‌مرد، می‌توانست در فضای قبیله محور آن روز، تمام بنی‌هاشم را زیر سؤال ببرد، به‌ویژه چهره نورانی امیر‌المؤمنین(ع) را که کینه‌های زیادی از او در دل داشتند را کم‌فروغ نشان دهند. لذا اقدام‌های مختلفی انجام دادند تا به تخریب این شخصیت بزرگ اسلام بیانجامد..[۴]

    نویسنده پس‌ازاینکه ادلّه ایمان ابوطالب(ع) را بیان داشت، به نقل روایاتی از اهل‌بیت(ع) بر ایمان و مقام والای ابوطالب(ع) می‌پردازد؛ ابوبصیر از امام باقر(ع) نقل می‌کند: از آن حضرت سؤال کردم که برخی از مردم می‌گویند ابوطالب ایمان نداشت و جایگاهش در آتش است، نظر شما دراین‌باره چیست؟ حضرت فرمود: به خدا دروغ می‌گویند، همانا اگر ایمان ابوطالب(ع) را در یک کفه ترازو و در کفه دیگر ایمان خلایق قرار دهند، ایمان ابوطالب(ع) برتری دارد بر ایمان خلق..[۵]علاوه بر این روایت، روایات زیادی دیگر از ائمه بر ایمان ابوطالب نقل شده است که خبر از ایمان به خدا و پیامبر(ص) و جایگاه رفیع او در روز جزا می‌دهد..[۶]

    نویسنده در پایان ضمن تأکید دوباره بر ایمان ابوطالب و تشیع او، به ترجمه مختصری از فرزندان (پسر و دختر) او پرداخته است..[۷]

    وضعیت کتاب

    در انتهای کتاب فهارس فنی و فهرست مطالب آمده است.

    پاورقی‌ها به ذکر مستند مطالب کتاب اختصاص یافته است.

    پانویس

    1. ر.ک: متن کتاب، ص30-13
    2. ر.ک: همان، 31-100
    3. ر.ک: همان، 104-103
    4. ر.ک: همان، ص113-124
    5. ر.ک: همان، ص130
    6. ر.ک: همان، ص137-127
    7. ر.ک: همان، ص160-125


    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها