دیوان سید عمادالدین نسیمی
دیوان سید عمادالدین نسیمی | |
---|---|
پدیدآوران | نسيمي، عماد الدين (نويسنده) عباسي داکاني، پرويز (مصحح) |
عنوانهای دیگر | ديوان |
ناشر | برگ |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | مجلد1: 1369ش , |
موضوع | شعر فارسي - قرن 8ق. |
زبان | فارسي |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | PIR 5641 /د9 1369 |
دیوان سید عمادالدین نسیمی، اثر سید عمادالدین نسیمی، مجموعه اشعار اوست که با تصحیح پرویز عباسی داکانی چاپ شده است.
ساختار
کتاب با مقدمه مصحح آغاز و اشعار در قالب غزلیات، مثنوی، ترجیعبند، قصیده و رباعیات، عرضه شده است.
گزارش محتوا
در مقدمه، زندگینامه مفصلی از نویسنده، ارائه گردیده است[۱].
موضوع توحید و شهود عرفانی وحدت از مهمترین مضامین اشعار نسیمی است. بحث وحدت وجود از مهمترین مباحث عرفان نظری است و همچنین در عرفان عملی از چگونگی رسیدن به شهود این وحدت سخن گفته میشود[۲].
از نظر نسیمی آب حیات، اسم اعظم، مظهر ذات کبریایی، صورت خدا و حتی روحالقدس جلوهای از انسان کامل است. حقیقت انسان اگر از مشرق غیب برآید آفتاب وحدت ظاهر میشود. گوهر لامکان و گوهر همه اشیا و ظاهر و باطن در دو عالم انسان است که مظهر تام خداست[۳].
با ملاحظه اشعار نسیمی، میتوان دریافت که از نظر او، رسیدن و مشاهده همه حقایق با خالی شدن از خود و فانی شدن در خدا و رسیدن به توحید امکانپذیر است؛ یعنی با معرفت حقیقت موجودات و معرفت نفس انسانی که مظهر تمامنمای خداست[۴].
بنابراین آنچه از مشاهده خود در عبارات نسیمی و دیگر عارفان، وجود دارد و در مواردی که علیالظاهر بهصورت مبالغهآمیزی مشغول ستایش خود و یا «آدم» است، بهخاطر تلازمی است که خودشناسی با خداشناسی دارد: «من عرف نفسه فقد عرف ربه»؛ نه اینکه خود انسان در قبال خداوند شیئیت و موجودیتی داشته باشد. نسیمی درباره این تلازم میگوید: در عالم توحید چه پستی و چه بالا در راه حقیقت چه مسلمان و چه ترسا در نقش و صفت نام و نشانی نتوان یافت آنجا که کند شعشعه ذات تجلا در روی تو ار ذات بود غایت کثرت وحدت بود آن لحظه که پیوست بدانجا انجام تو آغاز شد آغاز تو انجام چون دایره را نیست نشانی ز سر و پا بشناس تو خود را و شناسای خدا شو روشن شود ای خواجه تو را سر معما جای دیگر گوید: گر نبودی مظهر ذات خدا آدم کجا مستحق سجده گشتی او ز علام علیم آتش رخسار آدم بود بی روی و ریا آنکه میگفت از درخت سبز أنا الله با کلیم[۵].
از نظر نسیمی انسان وجه تمامنمای حق است، نه خود حق. وی در غزلی میگوید: مرغ عرشیم و قاف خانه ماست كن فكان فرش آشیانه ماست جعد مشکین زلف وجه الله دام دل خال و عین خانه ماست بی نشان ره به ذات حق نبری آن نشان سوی نشانه ماست گر طلبکار ذات یزدانی وجه بی عذر و بی بهانه ماست در اینجا نظر وی درباره وجه الله بودن انسان کامل، قابل ملاحظه است. «وجه بی عذر و بی بهانه ما»، اشاره به این مطلب است که باطن اولیای الهی و انسان کامل، «وجه الله» است. در حدیث مروی از امام صادق(ع ) است که «نحن وجه الله»[۶].
عارف در وجود خود خدا را میبیند و آیات الهی را مطالعه میکند و خود را آینهای میسازد که در آن خدا دیده میشود و تنها مرآتیتش لحاظ میشود؛ با از بین رفتن خود و تجلی الهی در وجود عارف، او خود را گم میکند و درعینحال خدا را مییابد؛ یعنی خدا را در خود و خود را در خدا مییابد. اینکه «تو نباشی و همه تو باشی» و اینکه شخص خدابین شده و درعینحال خودبین، در ظاهر متناقض و «شطح» مینماید، اما در حقیقت از آنجا ناشی شده است که از دید وجودشناسانه، انسان از خود موجودیتی ندارد و مظهر و آینه تمامنمای حق است و از دید معرفتشناسانه، با نابودی خودیت سالک و فنای در حق و سپس بقای به حق، چنین کسی در وجود خود فقط حق را میبیند و در این مقام گزارش از خود در واقع گزارش از حق است: جمال کعبه وصلش هوس داری اگر دیدن تو را فرض است ای عاشق که روی از خود برگردانی نسیمی در رخ خوبان جمال الله میبیند بیا بشنو ز گفتارش بیان سر سبحانی از اینجا روشن میشود که بحث خدایی انسان یا شخص عارف منتفی است و اما بنا به وحدتی که بر عالم حاکم است همه چیز و خصوصا انسان مظهر صفات الهی است. اگر اول و آخر و ظاهر و باطن همه چیز را خدا پر کرده است و این انسان است که حقیقتش عین آگاهی است، بنابراین تعجبی ندارد که این حقیقت را عارف که تحقق حقیقت انسان است به چشم دل مشاهده کند و از آن سخن بگوید[۷].
برخی اشعار تند نسیمی درباره خود یا انسان را باید از نوع «شطح» دانست که مربوط به مجذوبین در اواسط سلوک است: من گنج لامکانم در لامکان نگنجم برتر ز جسم و جانم در جسم و جان نگنجم من بحر بیکرانم حد و جهت ندارم من سیل بس شگرفم در ناودان نگنجم من نقش کایناتم من عالم صفاتم من آفتاب ذاتم در آسمان نگنجم و در ضمن ترجیعبند مذکور میگوید: ماییم جهان لي مع الله ما أعظم شأني الله الله که «ما أعظم شأني» به «سبحاني ما أعظم شأني» گفتن بایزید بسطامی در مقام شطح اشاره دارد[۸].
نسیمی در ترجیعبندی که روحالقدسیم و اسم اعظم روحی که دمیده شد در آدم در آن تکرار میشود، هرچند مقامات فراوانی برای خود و امثال خود ذکر میکند، اما در بند اولش میگوید: شاهنشه اعظمیم اگرچه در کشور نیستی گداییم زلفت چو دلیل ماست امروز در سایه دولت هماییم این ابیات هم او را از قائل بودن به انسانخدایی تبرئه میکند و نیز احیانا نشاندهنده رسیدن او در سیر روحیاش در مراحل بالاتری، به «صحو بعد المحو» است. چون در این ابیات متوجه است که همزمان هم شاهنشه اعظم است و هم گدای کشور نیستی و هرچه دارد از دولت زلف یار است[۹].
وی قصیدهای با مضمون استغفار از درگاه الهی دارد و روشن است که تضرع و استغفار از درگاه الهی با ادعای خدایی خود یا نوع انسان قابل جمع نیست. معمولا حالات شدید روحی در غزل بیان میشود و حالات متوسط در قصیده، ولذا قصیده محل بیان حال سکر و دلال یا فنا نیست: یا رب به حق ذات تو و بینیازیات از خلق ای تو باقی و عالم همه فنا یا رب به انبیا و رسولان حضرتت یا رب به عز و منزلت و فخر مصطفی یا رب به حق ذکر نسیمی و سوز او من بنده را ببخش گنهم لطف کن عطا[۱۰].
نکته آخر آنکه در اشعار نسیمی بهخاطر حروفی بودنش اشاراتی به حروف ابجد و وجه آدم و خط استوا و عدد ٣٢ وجود دارد. نسیمی نیز مانند بسیاری از عارفان به وحدت وجود و مقام فنا قائل است و اشعار او مشحون از مضامین توحیدی است. از نظر نسیمی انسان مظهر تام خداوند و حتی مظهر وحدت او در جهان است. تعبیر از وحدت وجود در عبارات عارفان مسلمان کمی متفاوت است و علت آن هم به مشکل بودن بیان شهود وحدت حاکم بر عالم و توحید الهی مربوط است . معمولا عارفان برای بیان حالات و مشهودات خود در این رابطه از زبان نظم و قالب غزل و اصطلاحات خاص شعری استفاده کردهاند. انتساب انسانخدایی به نسیمی غیر قابل توجیه است. وی انسان را بزرگترین مظهر الهی در خلقت میداند که کون و مکان گنجایی عظمت او را ندارد. بیان وحدت وجود معمولا به کلمات شبههانگیزی میانجامد که شطح نامیده میشود و برخی تعبیرات نسیمی را باید از همین سنخ دانست و اصولا زبان عرفا با سایر زبانها متفاوت است و همین امر موجب عدم درک تعبیرات آنها شده و از این جهت است که برخی آنها را متهم به کفر و الحاد میکنند[۱۱].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در ابتدا و فهرست منابع در انتهای کتاب آمده است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- بانک، عاطفه؛ افتخار، مهدی، «تحلیل اشعار نسیمی شروانی در مقایسه با اشعار عطار نیشابوری در باب توحید»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: زبان و ادب فارسی، پاییز و زمستان 1394، شماره 232 علمی - پژوهشی/ISC (14 صفحه، از 17 تا 30)، به آدرس:
www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1133512/