أحسن التراجم لأصحاب الإمام موسی الكاظم عليهالسلام
أحسن التراجم لأصحاب الإمام موسی الکاظم علیهالسلام | |
---|---|
پدیدآوران | شبستری، عبدالحسین (نويسنده) |
ناشر | المؤتمر العالمي للإمام الرضا(ع) |
مکان نشر | مشهد مقدس - ایران |
سال نشر | 1369 هـ.ش یا 1411 هـ.ق |
چاپ | 1 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 2 |
أحسن التراجم لأصحاب الإمام موسى الكاظم(ع)، اثر عبدالحسين شبسترى (متولد نجف 1312ش) به زبان عربى است كه در آن، اصحاب امام هفتم(ع) را بهصورت مستند و علمى معرفى كرده است.
نگارش اين اثر در سال 1410ق، در قم به پايان رسيده و بهمناسبت برگزارى المؤتمر العالمي الثالث للإمام الرضا(ع)» (سومين كنگره جهانى امام رضا(ع)) منتشر شده است.
مخاطبان اين اثر، عموم مردم نيستند، بلكه عبارتند از متخصّصان و پژوهشگران علم رجال و سيره اهلبيت(ع).
ساختار
کتاب حاضر، از مقدمه سومين كنگره جهانى امام رضا(ع) كه براى شناساندن حضرت امام موسى كاظم(ع) تشكيل شده و مقدمه نويسنده و متن اصلى (شامل 2 جلد: 1. زندگى امام موسى كاظم(ع) و باب اسامى ياران امام(ع) از حرف الف تا عين؛ 2. ادامه اسامى ياران امام(ع) از حرف غين تا ياء، كنيهها، نساء و مستدرك) تشكيل شده است.
نويسنده در اين اثر دو جلدى، بهصورت دقيق تعداد 530 نفر از مردان راوى و صحابه حضرت امام كاظم(ع) و دو نفر از زنان را معرفى كرده و در مستدرك نيز تعداد 7 نفر از مردان را افزوده است، پس در مجموع تعداد 539 نفر از ياران و راويان حضرت امام كاظم(ع) ذكر شدهاند.[۱]
نويسنده براى توليد اثر حاضر از منابع متعددى (250 کتاب مهمّ به زبان عربى و فارسى) استفاده كرده است.[۲]
نويسنده كوشيده است كه اثرى مستند، جامع و كامل بيافريند و به نظر مىرسد در اين راه به موفقيت نسبى دست يافته است.
نويسنده در مقدمهاش كه آن را در تاريخ رجب سال 1409ق، در قم نوشته، تأكيد كرده است: «... درحالىكه غرق آمادهسازى کتابم «الفائق في أصحاب الإمام الصادق(ع)» بودم، ناگهان برادرم استاد حجتالاسلام سيّد جواد شهرستانى - مدير مؤسسه «آلالبيت لإحياء التراث الإسلامي» - از من درخواست كرد كه درباره اصحاب امام كاظم(ع) کتابى بنويسم و سه ماه براى اتمامش فرصت داد. من باآنكه بهخاطر كوتاهى فرصت و كمى منابع ترديد داشتم، ولى بر خداى متعال توكل كردم و پذيرفتم و از حضرت باب الحوائج مدد گرفتم و همه توانم را به كار بستم و شبانهروزى مشغول شدم و خدا را شكر كه مرا موفق كرد كه آن را به پايان برسانم و آن را «أحسن التراجم لأصحاب الإمام موسى الكاظم(ع)» ناميدم.[۳]
گزارش محتوا
برخى از مطالب جالب اثر حاضر كه نشانگر روش و محتواى آن است، به اين صورت است:
- يكى از ياران حضرت امام كاظم(ع) به نام ابوعبداللّه ابان بن عثمان بن يحيى بن زكريا لؤلوئى، بجلى (بهواسطه ولاء عتق)، بصرى، كوفى، مشهور به احمر و از فاضلان محدثان و ثقات فقيهان شيعه اماميه و آگاه به اخبار و احوال شاعران و انساب و ايام بود. او از امام صادق(ع) نيز روايت كرده است. وى در آغاز كارش ناووسى بود، ولى بعد هدايت شد و به مكتب تشيع گرويد و راه و روش درست و پسنديدهاى پيمود. او در اصل، اهل بصره بود و گاهى در آنجا و گاه در كوفه سكونت مىكرد و بود و بود تاآنكه بعد از سال 140ق، وفات كرد و گفته شده در حدود سال 200ق، درگذشت و همين صحيح است. بيش از 55 راوى از او روايت كردهاند؛ از جمله معمر بن المثنى و محمد بن سلام و احمد بن محمد بن ابىنصر و... براى او کتابى است كه در آن مباحث مربوط به مبدأ و مغازى و وفات رسول اكرم(ص) و ردّه و سقيفه را جمع و تدوين كرده است.[۴]
- يحيى بن زيد، نوه حضرت امام سجاد(ع) و مادرش ريطه بنت عبداللّه بن محمد بن الحنفيه و از امامان و اعلام و دانشمندان و محدثان زيديه و انقلابيان و شجاعان بنىهاشم بود. او مخالف امام صادق(ع) بود و مذهب مستقلى داشت. وى در زمان امامت حضرت امام صادق(ع)، مصاحب امام كاظم(ع) بود. او بعد از شهادت پدرش زيد بن على(ع)، از ترس ستم امويان به كربلا و بعد به مدائن گريخت و سپس به سرخس منتقل شد و سرانجام به شهر جوزجان پناه برد و در آنجا مردم را بهسوى خودش فراخواند؛ پس عده بسيارى از مردم به دورش جمع شدند و يارىاش كردند و او در جوزجان بر ضدّ امويان اعلام جنگ كرد و وارد جنگى سخت با عاملان اموى و لشكريانش شد و تلاشى وافر و نيكو نمود و در پايان در روستاى ارغونه، در سال 125ق، در معركه كشته شد؛ پس درحالىكه مرده بود، سرش را جدا كرند و جسدش را بر سردر ورودى شهر جوزجان آويختند و بعد سرش را بهسوى خليفه اموى وليد بن يزيد در شام بردند. او در سال 98ق به دنيا آمد. متوكل بن عمير بن متوكل از او روايت كرده است.[۵]
- گفتنى است اينكه نويسنده محترم نوشته است كه يحيى بن زيد: «كان مخالفا للإمام الصادق(ع)، مستقلا في مذهبه»؛ يعنى: «او مخالف امام صادق(ع) بود و مذهب مستقلى داشت»، هرچند از نظر عقلى، ممكن است، ولى از نظر تاريخى ثابت نيست و نياز به بررسى و تحقيق بيشتر دارد؛ زيرا شايد در آن دوران سخت و بحرانى، تقيه مىكرده و در واقع مذهب مستقلى نداشته و مخالف حضرت امام صادق(ع) نبوده است و دست يافتن به نظر واقعى حضرت امام صادق(ع) درباره قيام يحيى بن زيد نيز با توجه به اوضاع آن دوران، بسيار دشوار است و... پس به نظر مىرسد كه اظهار نظر نويسنده محترم، يك تحليل شخصى است و نه گزارش تاريخى و هر تحليلى در باب مسائل تاريخى ادعاست؛ مگر آنكه قرائن و شواهد و گزارشهاى تاريخى آن را تأييد كند و... وليكن متأسفانه نويسنده محترم در اينجا هيچ دليل و شاهد و قرينه و گزارش تاريخى براى اثبات تحليلش ذكر نكرده است. پس بهتر است اكنون اين تحليل را در «بقعه امكان» و «صندوق احتمالات» قرار دهيم و منتظر پژوهشهاى مستندتر و بهتر بمانيم.
- نويسنده در بابى تحت عنوان «نساء»، دو نفر از بانوان را نام برده كه حضرت امام موسى كاظم(ع) را ياورى كردهاند: 1. امّ احمد بن الإمام موسى الكاظم(ع) كه در برخى از منابع آمده كه او دختر امام كاظم(ع) است! درحالىكه اين مطلب صحيح نيست و صحيح آن است كه او از همسران حضرت امام(ع) و مادر سيد احمد شاه چراغ است كه در شيراز مدفون است. او امّولد و جليلالقدر بود و در نزد امام(ع) جايگاه بلندى داشت. حضرت امام كاظم(ع) برخى از وصايايش را به او انجام داد و برخى از ودائع امامت و مواريث انبياء را در نزد او به امانت سپرد و آن در زمانى بود كه از مدينه منوره به طرف بغداد خارج شد؛ پس از جمله مواردى كه به او عطا كرد کتابها و اموالى بود و از او خواست كه آن را به كسى تسليم كند كه اوصافش را بيان كند و همچنين به او نوشتهاى مهرشده داد و دستور داد كه آن را به امام رضا(ع) هر گاه كه خواست، تسليم كند. در يكى از شبها حضرت امام رضا(ع) اماحمد را طلبيد و به او گفت: بياور آنچه را كه پدرم در نزد تو به امانت گذاشته و نام و مشخصات آن را برايش ذكر كرد و او آن را تسليم كرد. او قبل از سال 203ق، در قيد حيات بود... 2. سعيده: جزئيات زندگى و حالات ايشان را نتوانستيم به دست آوريم جز آنكه او از ياران حضرت امام كاظم(ع) بود و يونس بن يعقوب از او روايت نقل كرده و قبل از سال 183ق، زنده بوده است.[۶]
وضعيت کتاب
براى اثر حاضر در پايان جلد اول، فهرست تفصيلى مطالب و در پايان جلد دوم نيز فهرست منابع و فهارس فنى (اعلام، امكنه و كتب) و فهرست تفصيلى مطالب آمده است.
کتاب حاضر، مستند است و نويسنده ارجاعات و استنادات و توضيحاتش را بهصورت درونمتنى در پايان مطالب درباره هريك از اصحاب آورده است.
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.