أخبار و حكايات
نام کتاب | أخبار و حکایات |
---|---|
نام های دیگر کتاب | کتاب أخبار و حکایات |
پدیدآورندگان | صالح، ابراهیم (محقق)
غسانی، محمد بن فیض (نويسنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | BP 248 /غ5الف3 |
موضوع | احادیث اخلاقی
اندرز نامههای عربی داستانهای اخلاقی |
ناشر | دار البشائر |
مکان نشر | دمشق - سوریه |
سال نشر | 1994 م |
کد اتوماسیون | 11830 |
معرفى اجمالى
«نوادر الرسائل 5، كتاب اخبار و حكايات»، از جمله آثار ابو الحسن، محمد بن الفيض الغسانى، به زبان عربى و مشتمل بر اخبار و روايات و داستانهايى اخلاقى و پندآموز است. تحقيق و اضافات كتاب، توسط ابراهيم صالح صورت گرفته است.
ساختار
كتاب، داراى يك جلد است و در آن، 107 خبر گردآورى شده است. در آغاز كتاب، مقدمه محقق مشتمل بر معرفى مؤلف، روات كتاب، وصف نسخه و... واقع شده، سپس متن كتاب، آنگاه سماعات كتاب و در پايان فهرستهاى عام ذكر شده است.
گزارش محتوا
كتاب، حاوى اخبارى در موضوعات زير است:
ايمان و كفر و پايههاى هر يك از اين دو؛
ثمرات اطاعت از خداوند؛
نيكى به والدين و دعا براى آنها بعد از مرگشان؛
نصايح ارزنده حضرت عيسى(ع) به حواريون در مورد دست يافتن به ملكوت آسمان، زهد، قناعت و...؛
و...
نمونههايى از اخبار و حكايات كتاب:
1. مردى به محضر حضرت امام على(ع) شرفياب شد و از ايشان پرسيد ايمان چيست و آن حضرت، فرمودند: «ايمان، بر چهار پايه صبر، يقين، عدل و جهاد استوار است و از اين ميان، صبر، داراى چهار شاخه شوق، ترس، زهد و انتظار است؛ پس هر كس مشتاق بهشت باشد، شهوات را از ياد مىبرد و هر كس از آتش بترسد، از محرمات روى برمىگرداند و هر كس در دنيا زهد بورزد، مصيبتها بر او آسان مىشود و هر كس انتظار مرگ كشد، به سوى نيكىها مىشتابد و...
2. مردى پول خود را كه صد دينار بود گم كرد، پس به همه اهالى شهر اعلام نمود كه هر كسى پول مرا پيدا نمايد، بيست دينار مژدگانى به او مىدهم، پس از اندكى، شخصى پول او را پيدا كرد و از صاحب مال خواست كه مژدگانى او را بدهد، اما او سر باز زده و گفت: مبلغ پول من، صد و بيست دينار بوده است، پس داورى به نزد فضالة بن عبيد بردند؛ وى، از صاحب مال پرسيد مگر نمىگويى كه پول تو، صد و بيست دينار بود و وى پاسخ داد آرى، سپس به مردى كه پول را پيدا كرده بود، رو نمود و پرسيد مگر نه اين است كه مبلغ پولى را كه يافتى، صد دينار است و او پاسخ داد بلى؛ فضاله به او گفت: پولى را كه پيدا نمودى در پيش خود نگهدار تا صاحب آن پيدا شود.
3. بلال حبشى[بعد از آنكه در شام اقامت گزيد، پس از مدتى]، پيامبر اكرم(ص) را در خواب ديد، در حالى كه به وى مىفرمود: اى بلال اين بىوفايى چيست كه در پيش گرفتهاى، آيا وقت آن نرسيده كه به ديدار من آيى؛ بلال، غمگنانه از خوب پريد و هراسان خانه را ترك كرد و بر مركب سوار شد و آهنگ مدينه نمود؛ وقتى به آنجا رسيد، به زيارت مرقد مطهر رسول الله(ص) شرفياب گرديد، در حالى كه مىگريست و صورت خويش را بر خاك قبر مىماليد. در همان حال، امام حسن(ع) و امام حسين(ع) به او رو نمودند و او آن دو را در آغوش گرفت و بوسيد، پس آن دو بزرگوار به وى گفتند: مايليم اذانى را كه سحرگاهان براى پيامبر(ص) مىگفتى، بشنويم؛ پس بلال بر بام مسجد رفت و در جايگاه پيشين خويش ايستاد و چون فرياد الله اكبر سر داد، شهر مدينه به لرزه افتاد و آنگاه كه اشهد أن لا اله الا الله را بر زبان آورد، لرزش شهر بيشتر گرديد و هنگامى كه اشهد أن محمدا رسول الله را فرياد كرد، بانوان پردهنشين از پناهگاه خويش بيرون دويدند و گفتند: آيا پيامبر(ص) زنده شده است. پس از رحلت پيامبر(ص) هيچ روزى بيشتر از آن روز، مرد و زن گريان به خود نديد.
منابع
مقدمه و متن كتاب.
پیوندها
مطالعه کتاب أخبار و حکایات در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور