نهج الذكر
نام کتاب | نهج الذكر |
---|---|
نام های دیگر کتاب | نهج الذكر با ترجمه فارسی
فارسی - عربی |
پدیدآورندگان | شیخی، حمیدرضا (مترجم)
افقی، رسول (نويسنده) محمدی ریشهری، محمد (نويسنده) |
زبان | فارسی
عربی |
کد کنگره | BP 141/5 /ذ7 م3* |
موضوع | احادیث اهل سنت - قرن 14
احادیث شیعه - قرن 14 ذکر - احادیث |
ناشر | موسسه علمی فرهنگی دار الحديث، سازمان چاپ و نشر |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1387 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE18145AUTOMATIONCODE |
نهج الذكر، اثر محمد محمدى رىشهرى، اثرى پژوهشى در باب ارزش و اهميت ياد خداوند، شناخت روشها، آداب، آفات و آثار آن از منظر قرآن و احاديث است كه به زبان فارسى و در سال 1385ش نوشته شده است.
اين مجموعه، با نظر به نيازهاى جديد مراكز پژوهشى و پژوهشگران علوم اسلامى و با نظمى نوين و سهلالوصول و درآمدها و تحليلهايى كارآمد، سامان گرفته است.
آنچه باعث اهميت كتاب شده، كوششى است كه نويسنده آن براى تاييد اطمينانآور صدور احاديث از معصوم(ع)، به كار بسته و در اين مسير، از قرائن عقلى و نقلى براى اثبات محتواى احاديث بهره جسته است.
ساختار
كتاب با مقدمه مؤلف در اشاره به شيوه كار خويش آغاز و مطالب با نظمى نوين، آسان و درآمدها و تحليلهايى كارآمد، در چهار جلد، در ده بخش و هر بخش در چندين فصل، ارائه شده است.
در اين كتاب، افزون بر تبيين مسائل كلى مربوط به ياد خدا، درباره 10 عنوان از بارزترين مصاديق «ذكر» در قرآن و احاديث اهل بيت(ع) بهتفصيل، مطالبى ارائه شده است. اين اذكار بسمله، تسبيح، تحميد، تهليل، تكبير، حوقله، استثناء، استعاذه، استغفار و صلوات بر پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) است.
اين مجموعه از ويژگىهاى متفاوتى برخوردار است، از جمله، با توجه به اينكه احاديثى كه از خاندان پيامبر(ص) روايت شده است، در واقع حديث پيامبر خدايند؛ به همين دليل، در اين كتاب از همه احاديث روايتشده از پيامبر(ص) و خاندان او(ع)، يكسان بهره گرفته شده است.
همه روايات مربوط به هر موضوع، از منابع گوناگون شيعه و اهل سنت، استخراج و كاملترين، موثقترين و كهنترين آنها گزينش شده است. از دعاها نيز، جز در مواردى اندك، تنها از ادعيهاى كه مستند به پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) است بهره گرفته شده است.
از آوردن روايات تكرارى اجتناب شده است، جز در مواردى كه نكته مهمى در تفاوت واژهها و اصطلاحات نهفته بوده است يا در مواردى كه متن حديث در متون شيعه و اهل سنت تفاوت داشته يا آنجا كه متن حديث بيش از يك سطر نبوده و مربوط به دو باب بوده است.
در مواردى كه متنهاى رسيده از پيامبر خدا(ص) و امامان(ع)، متعدد بوده، حديث پيامبر(ص) در متن و نشانى روايات ائمه(ع) با ذكر عنوان و منبع در پانوشت آمده است؛ مگر آنكه حديث آنان نكته تازهاى داشته باشد كه در اين صورت آن حديث در متن آورده شده است.
هرگاه دسترسى به منابع اوليه ممكن بوده، حديث بهطور مستقيم از آنها نقل شده است. آنگاه، نشانى «بحار الأنوار» (در احاديث شيعه) و «كنز العمال» (در احاديث اهل سنت) بهعنوان دو منبع اساسى و جامع حديث شيعه و اهل سنت، افزوده شده است[۱]
در اين اثر براى آغاز فصلهاى كتاب، مطالبى نوشته شده كه چشمانداز روايات آن بخش يا فصل است و گاه، شامل توضيح و تبيين برخى از مفاهيم دشوار و پيچيده احاديث مىشود. اين نوشتهها «درآمد» نام گرفته است. در پايان فصول نيز، در موارد ابهام يا وجود دشوارى در مجموعه روايات، تحليلهايى كارآمد و راهگشا درج شده است.
گزارش محتوا
جلد اول، در سه بخش زير سامان يافته است:
در بخش اول، ضمن ده فصل، پيرامون ياد كردن و فراموش كردن خداوند، بحث شده است. كلمه «ذكر» در قرآن و احاديث اسلامى، كاربردهاى فراوانى دارد، اما آنچه در اين بخش مورد بررسى قرار گرفته است، «ياد خداوند متعال» در مقابل «نسيان» و يا «غفلت» از اوست. بر پايه آيات و احاديثى كه در اين بخش آمده است، ياد خدا، فلسفه همه عبادات، همه برنامههاى تكاملآفرين اسلام و بهترين و سازندهترين اعمال جوارحى و جوانحى بوده و تنها عبادتى است كه در مقررات دينى، حد و مرزى براى آن معين نشده است، بلكه در هر حال و در هر زمان و مكانى، مطلوب است.
نويسنده، معتقد است كه حقيقت ذكر، عبارت است از توجه دل به آفريدگار جهان و احساس اين واقعيت كه جهان، محضر خداست و انسان، در حضور اوست و اين معنا تحقق نمىيابد مگر با دو شرط: يكى معرفت حقيقى نسبت به خداوند و ديگرى توجه به او.
از جمله مباحث بااهميت اين بخش از كتاب، شناخت اسباب و عوامل ذكر و عوامل تداوم آن در زندگى است. نويسنده، معتقد است آنچه با الهام از قرآن و احاديث اسلامى در تبيين اين مسئله مىتوان گفت، اين است كه مهمترين عوامل ياد خدا و تداوم آن، از اين قرارند:
- پيكار با موانع ياد خدا؛
- تقويت خداشناسى؛
- ياد مرگ؛
- دعا براى الهام شدن ذكر.
عناوين فصول اين بخش، عبارتند از: تشويق به يادكردن از خدا، ويژگىهاى ياد خدا، معناى ياد خدا و اقسام، عوامل و آفتها و آداب آن، مهمترين اوقات ياد خدا، بركتهاى ياد خدا و زيانهاى فراموش كردن خدا.
در بخش دوم، در پنج فصل، از «بسمله» بحث شده است. واژه «بسمله»، مصدرى است كه از جمله «بسم الله الرحمن الرحيم» گرفته شده است، اما مقصود نويسنده در اين بخش، اشاره به متونى است كه درباره تفسير اين جمله و ويژگىها، فضايل، كاربردها و آداب گفتن اين ذكر، وارد شده است. وى پيش از ورود به اين بحث، به بررسى معناى اسم، فرق اسم و صفت، اتحاد اسم و صفت درباره خداوند، معناى اسما و صفات الهى و... پرداخته است.
از جمله ويژگىهايى كه نويسنده براى اين جمله برشمرده است، عبارتند از:
- نزديكترين چيز به اسم اعظم؛
- سرآغاز هر كتاب آسمانى؛
- نخستين چيزى كه بر پيامبر(ص) نازل شد؛
- باعظمتترين آيه در كتاب خدا؛
- تاج سورهها؛
- آغاز نماز.
در بخش سوم، در ضمن يازده فصل، از «تسبيح» سخن به ميان آمده است. واژه «تسبيح»، مصدر است از ريشه «سبح». اين كلمه، در اصل به معناى حركت سريع در آب است و از آنجا كه لازمه حركت سريع، دور شدن از مبدأ حركت و نزديك شدن به مقصد است، اين مادّه درباره دور شدنِ چيزى نيز به كار مىرود. از اين باب، كاربرد «تسبيح» در مورد خداوند متعال، به معناى تنزيه و دور شمردن او از انواع كاستىها و ناشايستگىها، و نزديكىِ تسبيحگو به خداوند متعال و سهولت فرمانبرى از اوست.
جلد دوم، پنج فصل از بخش سوم و بخش چهارم و پنجم را به خود اختصاص داده است.
در بخش چهارم، در ضمن پنج فصل، «تحميد» به بحث و بررسى گذاشته شده است. واژه «تحميد»، از ريشه «حمد» به معناى ستايش (در مقابل «ذم» به معناى نكوهش) است. اين مادّه (حمد)، هنگامى كه به باب تفعيل برود، معمولا بر مبالغه دلالت مىكند و ازاينرو، «محمّد» به معناى «بسيار ستوده» است. گاهى نيز باب تفعيل، ناظر به معناى نسبت است و در اين كاربرد، تحميد به معناى نسبت دادن حمد و ستودگى به خداوند است.
نويسنده، معتقد است كه ستايش خداوند، برآيند شناخت و معرفت اوست و ازاينرو، حقيقت حمد الهى و كمال آن، ارتباط مستقيم با ميزان معرفت دارد و هرچه معرفت نسبت به جمال و كمال حق تعالى بيشتر شود، ستايشِ ستايشگر، كاملتر مىگردد؛ بنابراين، كاملترين و بهترين ستايشگرِ خداوند متعال، خودِ اوست؛ زيرا هيچكس مانند او، ذات اقدسش را نمىشناسد و ازاينرو، خداوند، نه تنها سزاوارترين ستايششده است، بلكه سزاوارترين ستايشگرِ خويش نيز هست، چنانكه در دعا مىخوانيم: «يا خيرَ حامِدٍ و مَحمودٍ»؛ «اى بهترين ستاينده و ستوده شده!».
در بخش پنجم، در چهار فصل، از «تهليل» بحث شده است. واژه تهليل، مصدر است از ريشه «هلل» و به معناى بلند كردن صداست، سپس اين معنا توسّع يافته و بر هر لفظ مشتمل بر حروف «هاء» و «لام» كه با صداى بلند ادا گردد، اطلاق شده است و در توسّعى ديگر، بر كاربردى مشابه نيز «تهليل» اطلاق شده است، آنجا كه حتّى بالا بردن صدا هم در كار نباشد، و از اين باب است كه كلمه توحيد (لا إله إلا اللّه) «تهليل» ناميده مىشود.
نويسنده، معتقد است با عنايت به اينكه ذكر «تهليل»، اعتراف به يگانگى خداوند متعال بوده و ايمان، با آن آغاز و تجديد مىشود، مهمتر از تسبيح و تحميد است؛ بلكه سَرور همه اذكار، برتر از همه اعمال و بهترين سخن شمرده مىشود.
جلد سوم، به بخش ششم تا هشتم اختصاص يافته است.
در بخش ششم در پنج فصل، «تكبير»، تفسير، فضيلت، جايگاه و آداب آن و تكبيرهاى رسيده از اهل بيت(ع) آمده است.
در بخش هفتم، در شش فصل، از «حوقله» بحث به ميان آمده است. واژه «حَوقَلَه»، به معناى گفتن يا نوشتنِ «لا حولَ و لا قُوّة إلا بِاللّه» است و گاه به معناى خود اين ذكر شريف (با ساخت اسم مصدرى) به كار مىرود كه در اصطلاح علوم عربى، به اين ساختار و نظاير آن (مانند: «بَسمَله» و «حَمدَله»)، مصدر جعلى يا منحوت مىگويند.
در قرآن كريم، ذكر «حوقله» نيامده و آنچه آمده، «ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّة إِلَّا بِاللَّهِ» است، ليكن در احاديث اسلامى، غالبا كلمه «لا حول» به جمله «لا قوّة إلّا باللّه» افزوده شده است كه در حقيقت تأكيدى است بر «لا قوّة» كه در قرآن آمده است.
در بخش هشتم، در شش فصل، به بحث از استعاذه (پناه بردن به خدا) پرداخته شده است. كلمه «استعاذه» از مادّه «عوذ» به معناى التجا و پناه بردن است. اين مادّه وقتى به باب استفعال برده شود، به معناى پناه جستن و پناهجويى و نيز به معناى گفتن «أعوذ باللّه من الشيطان الرجيم» است.
بخش نهم و دهم در آخرين جلد، آمده است. در بخش نهم، در نه فصل، به بحث از «استغفار» پرداخته شده است.
واژه «استغفار»، مصدر است از مادّه «غفر». اصل اين مادّه، به معناى «پوشاندن» و «پوشيده داشتن» است؛ ليكن گاه توسّعا در معانى نزديك و متناسب با آن نيز به كار مىرود؛ بنابراين، «استغفار» به معناى درخواست پوشش است.
در قرآن كريم، مشتقّات مادّه «غفر»، 234 بار تكرار شده است. اين كتاب آسمانى، هفت بار بهصورتهاى مختلف، پيروان خود را به درخواست مغفرت تشويق كرده است. همچنين، از خداوند متعال 91 بار با صفت «غفور»، پنج بار با صفت «غفّار» و يك بار با صفت «غافر» ياد كرده است كه اين همه در برخورد با خطاكاران، حاكى از گستردگى رأفت و رحمت الهى است.
نويسنده، معتقد است از منظر قرآن و احاديث اسلامى، استغفار، افزون بر پاكسازى گناهان، شيطان را از انسان دور كرده، دل را جلا داده، نور علم را در دل جلوهگر ساخته، غم و اندوه را از دل برده، به روزى وسعت بخشيده و در يك جمله، از انواع آفات مادّى و معنوى پيشگيرى مىنمايد و انواع بركات دنيوى و اخروى را براى انسان به ارمغان مىآورد؛ ازاينرو، تكرار اين ذكر با حضور قلب در هر فرصتى كه پيش آيد، خصوصا لحظات حسّاس و پُربركت (مانند: سحرها، قنوت نماز وتر، ثلث آخر شب، پنجشنبه و جمعه، پيش از غروب در صحراى عرفات، روز عيد قربان، ماههاى رجب، شعبان و رمضان) توصيه شده است.
آخرين بخش نيز به صلوات فرستادن بر پيامبر(ص) و خاندان او(ع) و بر ديگر پيامبران(ع) اختصاص يافته و در آن از تفسير صلوات، آداب و بركتهاى فرستادن صلوات بر پيامبر(ص) بحث شده است.
در گزيدهاى از اين بخش با عنوان «صلواتهاى رسيده از امام صادق(ع)» آمده است كه: «ارزش درود فرستادن بر پيامبر(ص) و خاندان او(ع) پس از نماز عصر روز جمعه اين است كه چون روز رستاخيز شود، خداى متعال، روزها را زنده مىگرداند و جمعه را پيشاپيش آنها مىفرستد و او بر در بهشت مىايستد و ديگر روزها در پس او و براى هركس كه در آن، بيشتر بر محمد و خاندان محمد(ص)، درود فرستاده است، شفاعت مىكند».
وضعيت كتاب
فهرست تفصيلى مطالب هر جلد، در انتهاى همان جلد و فهرست آيات، اعلام، اديان، فرقهها و مذاهب، جمعيتها و قبيلهها، شهرها و مكانها، زمانها و روزهاى مذكور در متن و فهرست منابع و مآخذ مورد استفاده نويسنده، در انتهاى جلد چهارم آمده است.
پاورقىها بيشتر به ذكر منابع اختصاص يافته است.
پانويس
- ↑ پايگاه اطلاعرسانى كتابنيوز
منابع مقاله
- مقدمه و متن كتاب؛
- پايگاه اطلاعرسانى كتابنيوز.