جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی
نام کتاب | جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | قرچانلو، حسین (نويسنده) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | DS 35/56 /ق4ج7 |
موضوع | کشورهای اسلامی - تاریخ
کشورهای اسلامی - جغرافیای تاریخی |
ناشر | سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، مرکز تحقيق و توسعه علوم انسانی |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1380 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE10882AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
جغرافياى تاريخى كشورهاى اسلامى، نوشته دكتر حسين قرچانلو، كتابى است به زبان فارسى كه به بررسى جغرافياى تاريخى كشورهاى اسلامى میپردازد.
انگيزه مؤلف از نگارش اين اثر آشنا ساختن دانشجويان با جغرافياى تاريخى جهان اسلام بوده است.
ساختار
كتاب داراى دو بخش است: بخش اول؛ شامل كلياتى مرتبط با جغرافياى تاريخى است و بخش دوم؛ شامل جغرافياى تاريخى شهرهاست.
مؤلف در بخش اول براى هر فصل ابتدا مقدمه و تعريف ارائه كرده، سپس به نمونههايى چند اشاره نموده است.
در بخش دوم، كه صرفا جغرافيايى است براى هر فصل مقدمهاى جغرافيايى آورده شده، سپس به ذكر كرسى يا مركز آن منطقه جغرافيايى و شهرهاى آن پرداخته شده است.
در تنظيم فصول كتاب سعى شده، علاوه بر استفاده از منابع معتبر، از آنها بر حسب توالى تاريخى استفاده شود. ضمنا در آغاز هر فصل جغرافيايى، اطلاعاتى از وضع موجود آن منطقه جغرافيايى با توجه به كتابها، دائرةالمعارفها و اطلسهاى جغرافيايى داده شده است.
گزارش محتوا
جلد اول اين كتاب داراى دو بخش است:
بخش اول: كليات.
نويسنده در ابتدا ضمن ارائه تعريفى از جغرافيا مىنويسد:
جغرافيا دانشى است كه از مختصات جغرافيايى مكانهاى مختلف، محيط طبيعى، آب و هوا، شرايط جوى و...بحث و گفتگو مىكند. وى سپس به شاخههاى گوناگون علم جغرافيا از جمله: جغرافياى رياضى، جغرافياى طبيعى، جغرافياى زيستى، جغرافياى اقتصادى، جغرافياى سياسى و بالاخره جغرافياى تاريخى كه شاخه جديدى از علم جغرافيا، پرداخته است.
نويسنده در ادامه به بحث از جغرافيا از ديدگاه جغرافيانويسان اسلامى اشاره كرده و سپس در مبحثى ديگر زمينهها و عوامل موثر در پيدايش و رشد دانش جغرافيا نزد مسلمانان را برشمرده و تشريح كرده است.
فصل دوم از بخش اول كتاب، به پيدايش مكاتب جغرافيايى در اسلام مىپردازد. نويسنده در تقسيم بندى كه انجام داده از دو مكتب عراقى و مكتب بلخى ياد كرده و كوشيده است تا آثار جغرافيايى و مهمترين جغرافيانويسان اسلامى را در پرتو اين دو مكتب مورد شرح و بررسى قرار دهد.
فصل سوم از بخش اول، به بحث پيدايش جغرافياى رياضى نزد مسلمانان اختصاص دارد. نويسنده در ابتدا به سابقه اطلاعات نجومى و جغرافيايى اعراب پيش از اسلام و آغاز اسلام اشاره كرده و آن را بسيار ابتدايى و سطحى توصيف مىكند. وى معتقد است كه بسيارى از اين اطلاعات نجومى نيز از بابليان و مهاجران يهود كه در سرزمين آنان اقامت كرده بودند، اخذ شده است. به گمان نويسنده در دوره خلفاى راشدين و امويان از لحاظ علوم عقلى و توجه به نجوم و علوم ديگر، تفاوتى با دوره جاهليت به چشم نمىخورد؛ اما از دوره عباسيان، با انتقال پايتخت از دمشق به بغداد، اعراب و مسلمانان با جغرافيا به گونهاى علمى آشنا شدند.
فصل چهارم از بخش اول، به مبحث آغاز سير و سفر و پيدايش كتب جغرافياى عمومى و سفرنامهها پرداخته است. مؤلف دو قشر عمده از مسلمانان؛ يعنى بازرگانان و دانشمندان مسلمان را در پيدايش اين دست آثار در جغرافياى عمومى و سفرنامهها موثر دانسته و از آثارى در اين زمينه نام مىبرد.
فصل پنجم از بخش اول، به بحث از آغاز دريانوردى مسلمانان به منظور اكتشاف جغرافيايى و توسعه تجارت و بازرگانى اختصاص يافته است.
توجه به شگفتىها و عجايب سرزمينها، فصل ششم در بخش اول را تشكيل مىدهد. نويسنده از آثار مختلفى در اين زمينه ياد مىكند.
فصل هفتم از اين بخش، به بحث مكتب نقشه نگارى اسلامى مىپردازد. نويسنده در ابتدا به تاريخچه و سير نقشهنگارى در جهان پرداخته و از كهنترين نقشه جهان ياد كرده و در ادامه از مهمترين دانشمندان جغرافيدان مسلمان كه در زمينه نقشهنگارى صاحب اثر بودهاند، نام مىبرد.
سپس نويسنده انحطاط جغرافيا را مورد بررسى قرار داده و خاطر نشان مىسازد كه از قرن ششم تا قرن دهم هجرى، نشانههاى انحطاط در كار جغرافيانويسان مسلمان آشكار مىشود و تأليفات قابل توجهى در اين زمينه به وجود نمىآمد.
بخش دوم: جغرافياى تاريخى شهرها
اين بخش؛ شامل چهار فصل است:
فصل اول به جزيره العرب اختصاص يافته است. نويسنده در ابتدا از اوضاع جوى و آب و هوايى عربستان، ويژگىهاى طبيعى، كوهها، درهها و راههاى تجارى و نواحى مختلف شبه جزيره را توصيف نموده و سپس به وضعيت معيشت از جمله كشاورزى و دامدارى و ثروتهاى معدنى جزيره العرب مىپردازد.
در فصل دوم كه به تقسيمات عربستان مربوط است، نويسنده ابتدا به تقسيم بندى يونانيان اشاره كرده كه شبه جزيره را به سه بخش: عربستان بيابانى، عربستان سنگى و عربستان خوشبخت تقسيم كردهاند. سپس به تقسيمبندى شبه جزيره توسط اعراب اشاره كرده كه عربستان را به پنج بخش؛ شامل: حجاز، تهامه، يمن، نجد و عروض تقسيمبندى نمودهاند، اشاره مىكند.
فصل سوم، به جغرافياى تاريخى بين النهرين اختصاص يافته است كه در كشور كنونى عراق دارد و نواحى دو رود دجله و فرات را شامل مىشود.
فصل چهارم و پايانى كتاب؛ شامل آسياى صغير و شهرهاى مرزى جزيره و شام مىباشد.
جلد دوم، كتاب كه ادامه فصول بخش دوم از جلد اول كتاب است، به مباحث ذيل اختصاص يافته است:
فصل پنجم، به جغرافياى تاريخى شامات اختصاص دارد. مؤلف ضمن تقسيم شام به چهار ناحيه سوريه عليا در شمال، فينيقيه در مركز، كويليه سريا در جنوب و سرانجام فلسطين به دست اندازى دولتهاى كهن چون بابل، آشور، هيتىها، فينيقىها، عبرىها، يونانىها، اشكانيان و روميان به اين سرزمين پرداخته است.
نويسنده با اشاره به فتوحات مسلمين در شام و ذكر وجوه تسميه متعدد آن از نظرگاه جغرافيادانان اسلامى به تقسيمات مختلف اين ناحيه از ديدگاه ابن خردادبه اشاره كرده و سرانجام با اساس قرار دادن نظر برخى نويسندگان جديد در تقسيم شام به هفت اردوگاه به تبيين جغرافياى تاريخى آن و شهرهاى هر يك پرداخته است.
نويسنده عواصم(كرسىنشينها) را نخستين اردوگاه هفت گانه شام دانسته كه مركزيت آن شهر انطاكيه است. با تبيين جغرافياى تاريخى انطاكيه از بدو تاسيس و جايگاه اين شهر در دوره فتوحات، امويان، عباسيان به ويژه مماليك و سپس توصيف شهر اسكندرونه يا اسكندريه به عنوان دومين شهر اين اردوگاه، بحث در باب عواصم خاتمه يافته و از آن پس به دومين اردوگاه شام؛ يعنى قنسرين پرداخته شده است. پس از آن به اردوگاه سوم؛ يعنى حمص و سپس به اردوگاه چهارم؛ يعنى دمشق پرداخته شده و از اردوگاه پنجم؛ يعنى اردن، اردوگاه ششم؛ فلسطين سخن گفته شده است؛ اما از اردوگاه هفتم؛ يعنى ثغور سخنى به ميان نيامده است.
فصل ششم كتاب كه در واقع دومين فصل اين جلد به شمار مىرود، به مصر اختصاص دارد. نويسنده پس از تبيين حدود جغرافيايى مصر و ذكر تاريخ باستانى آن، اين سرزمين را به دو قسمت: مصر عليا و مصر سفلى تقسيم كرده و به اختصار به بررسى سير فتوحات اسلامى در مصر مىپردازد. وصف تاريخى اماكن جغرافيايى مصر كه بر مبناى تقسيمبندى فوق انجام گرفته باقى مطالب اين فصل است.
فصل هفتم كتاب، با عنوان ماوراى مصر، به نوبه، بجه و بجا (شمال حبشه) اختصاص دارد. در اين فصل نيز پس از ذكر تاريخ كهن اين ناحيه به روابط اين كشورها با دولتهاى اسلامى همجوار و از آن پس توصيف شهرهاى دنقله و بجه و علاقى اشاره شده كه با دو نقشه از سرزمين نوبه به پايان مىرسد.
فصل هشتم كتاب، به طور جامع به سرزمين مغرب (شمال آفريقا) اختصاص يافته است. مؤلف در آغاز با ذكر مختصرى از تاريخ كهن اين سرزمين، به تقسيمات متعدد مغرب از ديدگاه جغرافيدانان اسلامى اشاره كرده و با اساس قرار دادن تقسيمات سه گانه مغرب به ادنى، اوسط و اقصى به بررسى جغرافياى تاريخى شهرهاى هر ناحيه مىپردازد.
در آغاز فصل نهم، با عنوان جزاير مديترانه، به بررسى وضع تاريخى و جغرافيايى صقيله (سيسيل) و شهرهاى آن مىپردازد.
دهمين و آخرين فصل كتاب به اندلس (اسپانياى امروز) اختصاص يافته است. در آغاز فصل نويسنده با ذكر روايات متعدد در باب وجه تسميه اسپانيا و اندلس، به وضع طبيعى آن جا به ويژه كوهستان پيرنه، كتلها (معبرهاى كوهستانى) و رودهاى آن و غيره اشاره كرده و در ادامه جغرافياى تاريخى اندلس به پنج ولايت تقسيم و هر يك از شهرهاى آن را ذيل نام هر يك توصيف مىكند.
ويژگى
استفاده از منابع دست اول به زبان اصلى(به گفته خود مؤلف) و نيز وجود نقشههاى متعدد رنگى و سياه و سفيد كه از كتابهاى سرزمين خلافت شرقى نوشته لسترنج و اطلس عراق و اطلس تاريخ اسلامى اخذ شده و در كتاب موجود مىباشد، از ويژگىهاى اين اثر به شمار مىرود.
وضعيت
نسخه حاضر در برنامه داراى فهرستهاى ذيل مىباشد:
فهرست مطالب، فهرست اشخاص و فهرست اعلام جغرافيايى. همچنين كتاب داراى پاورقىهايى به قلم نويسنده مىباشد.
منابع
1- پيشگفتار مؤلف، آقاى حسين قرچانلو بر كتاب.
2- يگانه، حسن، معرفى كتاب «جغرافياى تاريخى كشورهاى اسلامى»، كتاب ماه تاريخ و جغرافيا، آذر 1382،ش 74.
3- فرهمند، يونس، معرفى كتاب «جغرافياى تاريخى كشورهاى اسلامى»، همان، فروردين و ارديبهشت 1384،ش 91-90.
پیوندها
مطالعه کتاب جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور