اصفهانی عبدی، محمد بن اسحاق
نام | اصفهانی عبدی، محمد بن اسحاق |
---|---|
نام های دیگر | |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | 395 هـ.ق |
اساتید | |
برخی آثار | کتاب الایمان |
کد مؤلف | AUTHORCODE1712AUTHORCODE |
اِبْن مَنْده، عنوان افراد خاندانى از محدثان حنبلى مذهب ايرانى كه از سده 3 تا 7ق9/ تا 13م در اصفهان مىزيستهاند. نسبت آنان به استندار فيروزان بن چهار بُخت از صاحب منصبان لشكري ساسانيان مىرسد كه در فتح اصفهان اسلام آورد. شهرت منده از لقب ابراهيم بن وليد بن سَنده، نتيجه (نسل سوم) بُطّه، پسر استندار فيروزان، گرفته شده است. ابراهيم نخستين محدث از اين خاندان محسوب مىشود. او احاديث كمى روايت كرد و در زمان خلافت معتصم عباسى (218-227ق) در گذشت. يحيى پسر ابراهيم با زنى از عبدِ ياليل به نام برّه ازدواج كرد و از اين رو خاندان وي گاه عبدي نيز خوانده شدهاند. يحيى كه ابونعيم او را ثقفى خوانده، از عبدالله بن زبير حُمَيدي حديث شنيد و ابوعلى صحاف از او نقل حديث كرده است.
خاندان ابن منده محدثان بسياري پرورد چنانكه ذهبى درباره آنان تأليف مستقلى نوشته است.
ابوعبدالله محمد بن اسحاق بن محمد(310- آخر ذيقعده 395ق)، از محدثان مشهور و نامدارترين فرد خاندان ابن منده است.
مشايخ
او از پدر و عموي پدرش عبدالرحمان بن يحيى حديث شنيد و نيز از جمعى ديگر از مشايخ اصفهان مانند: محمد بن قاسم كرّانى، محمد بن عمر بن حفص و ابوعلى حسن بن محمد بن نَضْر استماع نمود. ابراهيم بن محمد الديبلى، ابراهيم بن حمزه، احمد بن حسن اسماعيل، احمد بن عبدالرحيم قيروانى و بسيارى ديگر از مشايخ روزگار خويش استفاده كرد.گفته شده است كه ابن منده پيش از 17سالگى از ابن ابى حاتم (د 327ق) اجازه روايت گرفت. در 330ق، يا سالى پيش از آن، در جست و جوي حديث سفري را آغاز كرد كه 45سال طول كشيد. او خود گفته كه شرق و غرب را دوبار زير پا گذاشته است. ابن منده نخست به نيشابور رفت. در آنجا از محمد بن حسين قطان، ابوعلى محمد ابن احمد ميدانى، ابوالعباس اصم، ابوعبدالله ابن اخرم و ديگران حديث شنيد. وي به جز نيشابور در ديگر شهرهاي خراسان هم اقامت كرد. در بخارا نزد هيثم بن كُليب شاشى و ديگران، صحيح بخاري را استماع نمود و نيز از محمد جوزجانى و هارون بن احمد جرجانى حديث شنيد. همچنين، در سرخس از عبدالله ابن محمد بن حنبل و در مرو از محمد بن احمد بن محبوب استماع نمود و به بلخ نيز سفر كرد. احتمالاً اقامت اصلى ابن منده در نيشابور بود و همواره بدانجا باز مىگشت، چنانكه در 339 ق950/م از نيشابور عازم عراق شد و چند سالى در نواحى عراق و شام به مسافرت پرداخت.
در بغداد از اسماعيل بن محمد صفار نحوي و ابوجعفر ابن بُخْتَري رزّ از حديث شنيد. در 344ق در دمشق بود و از ابوالقاسم نصيبى بهره گرفت. در ادامه سفر خود در طرابلس شام از خيثمة بن سليمان قرشى، در غزه از على بن عباس غزي و در بيت المقدس از احمد بن زكريا مقدسى استماع نمود. احتمالاً وي پيش از سفرهايش به عراق و شام نخست به مكه رفته است، زيرا در آنجا پيش از 340ق از ابوسعيد ابن اعرابى (د 340ق) استماع حديث كرده و نيز در مدينه از جعفر بن محمد علوي حديث شنيده است.
ابن منده همچنين در ادامه سفر به مصر رفت و در آنجا از ابوالقاسم حمزة بن محمد كنانى، احمد بن حسن بن عتبه رازي، محمد بن سعد باوردي، ابوطاهر احمد مدينى و جز آنان حديث شنيد. در اقامت چند ساله خود در مصر به شهرهاي مختلف از جمله اسكندريه، تنّيس و جزيره تونه براي استماع حديث سفر كرد. به هر حال در 361قابن منده در بخارا بود و حاكم نيشابوري او را ملاقات كرد و در 375ق كه ابن منده قصد بازگشت به اصفهان را داشت، همراه وي به نيشابور آمد. ابن منده چون به موطن خود باز مىگشت، 40بار کتاب به همراه داشت كه از 700،1تن از مشايخ کتاب حديث كرده بود. در روايتى اغراق آميز از قول ابن منده گفته شده كه وي30هزار راوي حديث را درك كرده و از هر يك حداقل 10حديث داشته است.
از ديگر مشايخ مهم ابن منده ابن حبان بستى، ابوعلى نيشابوري و ابوالقاسم طبرانى را مىتوان برشمرد.
ابن منده در دوران سفر طولانى خود مجرد ماند و زن اختيار نكرد. چون به اصفهان بازگشت، اسماء دختر ابوسعد محمد شيبانى را به زنى گرفت و از وي صاحب 4پسر شد و آنان را عبدالرحمان، عبيد الله، عبدالرحيم و عبدالوهاب ناميد.
گروه بسياري از ابن منده روايت كردهاند و ذهبى نام بيش از 55تن از آنان را آورده است، اما در رأس آنان بايد از مشايخ ابن منده و دوستان او ياد كرد: ابوالشيخ اصفهانى، ابواسحاق ابراهيم بن حمزه اصفهانى، ابن مقري ابوبكر محمد بن ابراهيم، حاكم نيشابوري، ابوعبدالله محمد بن احمد بخاري و ابوسعد احمد بن محمد ادريسى و سپس برخى چون ابونعيم اصفهانى و احمد ابن فضل باطرقانى و پسران خود او عبدالرحمان، عبيد الله و عبدالوهاب.
ابن منده در اصفهان به حرمت و جاه مىزيست و پيداست كه نفوذ بسياري در مردم و اولياي امور داشته است. چه معاصران او و چه محدثان بعد، او را بسيار ستودهاند. ظاهراً ستايشى كه از ابن منده صورت گرفته و آنچه شخصيت علمى او را ساخته است، ناشى از وسعت آگاهى او در حديث بوده كه با اتكا به حافظهاى نيرومند شكل گرفته است. به گفته احمد بن جعفر كه از افزون بر هزار تن حديث نوشته، كسى را در ميان آنان به قدرت حافظه ابن منده نديده بود. ذهبى نيز او را حافظ مشرق خوانده و اظهار داشته كه كسى ديگر را نمىشناخته كه به اندازه او استماع حديث كرده و به پايه او حديث گرد آورده باشد.
با اين همه، معتقد است كه ابن منده فقط در روايت حديث استاد بود، اما چون به تبويب آن مىپرداخت يا از خود سخنى مىگفت، چيرگى لازم را نداشت. ابونعيم اصفهانى نيز با آنكه ابن منده را مردي بزرگ دانسته، معتقد است كه وي در آخر عمر در نقل حديث خلط مىكرد و در امالى خود دچار لغزش و اشتباه مىشد، اما ذهبى سخن ابونعيم را رد كرده و بر خصومتى حمل نموده كه ميان ابونعيم و ابن منده وجود داشته است.محمد بن اسحاق، معروف به ابن منده در ذى القعده سال 375ه-ق وفات نمود.
آثار
الف- چاپى:
1. الايمان.
2. الرد على الجهمية.
3. فتح الباب في الكنى و الالقاب.
4. مسند احاديث ابراهيم بن ادهم الزاهد.
ب- خطى:
1.الاسامى و الكنى.
2.الامالى.
3. تسمية المشايخ.
4. التوحيد و معرفة اسماء اللهتعالى.
5. ذكر عدد ما لكل واحد من الصحابة من الحديث.
6. معرفة الصحابة، از معروف ترين آثار ابن منده كه امروز از اصل آن فقط بخشهايى در کتابخانه ظاهريه و نيز در کتابخانه شيخ الاسلام در مدينه در دست است.
ج- آثار يافت نشده:
1. تاريخ اصبهان
2. دلائل النبوة