النفس (اندلسی)

    از ویکی‌نور
    النفس (اندلسی)
    نام کتاب النفس (اندلسی)
    نام های دیگر کتاب
    پدیدآورندگان ابن‌باجه، محمد بن يحيي (نويسنده)

    معصومي، محمدصغير حسن (محقق)

    زبان عربي
    کد کنگره ‏BBR‎‏ ‎‏623‎‏ ‎‏/‎‏ن‎‏7
    موضوع فلسفه اسلامي

    نفس (فلسفه)

    ناشر دار صادر
    مکان نشر لبنان - بيروت
    سال نشر مجلد1: 1992م , 1412ق ,
    کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE01812AUTOMATIONCODE

    النفس تألیف ابوبکر محمد بن باجه اندلسی مشهور به ابن باجه (متوفی 533ق) از جمله آثار فلسفی است که توسط محمد صغیر حسن معصومی تحقیق و تصحیح شده است.

    اهمیت کتاب به جهت ارزش آن در تاریخ علم نفس نزد مسلمانان است چراکه ما را بر برخی کتب ابن رشد و مراجع آن مطلع می‌کند. همچنین فاصله بین فارابی و ابن رشد را پر می‌کند[۱]. ‌

    ساختار

    کتاب مشتمل بر مقدمه محقق و یازده فصل است. محقق اثر در مقدمه کتاب به معرفی نویسنده، اثر او، تأثیر او بر معاصرینش و مباحثی ازاین‌دست پرداخته است.

    گزارش محتوا

    ابن باجه کتاب «النفس» را همانند کتاب تدبیر المتوحد با الفاظی یاد می‎کند که دلالت بر این دارد که تألیفی اصلی و مستقل است. او از دیگر تألیفاتش با عباراتی یاد می‌کند که دلالت بر آن دارد که شرحی بر کتب ارسطاطالیس (ارسطو) هستند. پس این نوشته‌ای مستقل است که شرح و تلخیص کتاب دیگری نیست؛ و چون این تألیف با کتاب النفس ارسطو به‌ویژه در باب دوم و سوم در ترتیب مضامین و توضیح بیشتر مسائل علم نفس تطابق دارد، بعید نیست که گفته شود که ابن باجه این کتاب را از کتاب مذکور تلخیص کرده و مسائل دیگری بر آن افزوده است[۲]. ‌

    اسلوب ابن باجه در کتب فلسفی‌اش دقیق و عباراتش دشوار و غامض است. اما شاگردش ابن امام دیدگاه مختلفی داشته و با مراعات در افهام و تفهیم سخن می‌گوید و به‌خوبی کتب ارسطو را فهمیده است. کتاب النفس که بسیاری از مطالبش سهل ممتنع است شاهدی بر این مطلب است. ابن باجه در بسیاری مطالب از کتب فارابی استفاده کرده است. او هرگاه تصمیم گرفته که کلامش را با ساده‌ترین عبارات تفصیل دهد به معانی خلل وارد کرده و خود به این تقصیر اعتراف کرده است. و فراوان بر ناتوانی‌اش از تبدیل عبارات به خاطر تنگی وقت تأسف خورده است. گاه عباراتی را می‌بینیم که با قواعد علم نحو موافق نیست؛ به‌ویژه ضمائری که در تذکیر و تأنیث از مراجع خود تخلف کرده‌اند. موارد این اشتباهات فراوان است و نمی‌توان همه آن‌ها را تنها به کاتب نسبت داد؛ خصوصاً این‌که کاتب نسخه خود ادیب و در عصر خود در ادب و علوم فلسفی مشهور بوده است[۳]. ‌

    ابن باجه «نفس» را همان‌گونه که ارسطو معرفی کرده به کمال اول برای جسم طبیعی آلی که دارای حیات بالقوه است، تعریف کرده است. و قوای نفسانی را به سه قوه غاذیه(نباتی)، حساسه و متخلیه تفصیل می‌دهد[۴]. ‌

    همان‌گونه که گفته شد نویسنده علم نفس را به شیوه ارسطو توضیح می‌دهد و در آخر، مسئله نبوت را همان‌گونه که از ابن‌سینا به ما رسیده و همان‌گونه که غزالی در رساله «مشکاة الأنوار» تفصیل داده مطرح کرده است. او به فضل غزالی اعتراف کرده و او را با احترام و اکرام یاد کرده است[۵].

    ابن باجه در ابتدای کتاب، اجسام را به دو گروه صناعی و ساختنی مانند تخت و سریر که تنها با اراده موجود می‌شود و طبیعی مانند سنگ، نخل و اسب. هر دو گروه نابود و فاسدشدنی هستند... و این دو از صورت و ماده تشکیل شده‌اند[۶].

    همه علوم بنا به گفته ارسطو زیبا هستند. مگر این‌که برخی شریف‌تر از برخی دیگر هستند و مراتب شرف علوم را در جاهای زیادی از کتاب برشمردیم. علم نفس بر سایر علوم طبیعی و تعالیمی شریف‌تر و مقدم است. همچنین همه علوم به علم نفس نیازمند هستند پس نمی‌توانیم بر مبادی علوم اطلاع یابیم مگر این‌که بر علم نفس واقف شویم[۷].

    علم نفس اشرف همه علوم است به‌جز علم به مبدأ اول است. علم به مبدأ اول نیز ممکن نیست مگر این‌که علم به نفس و عقل مقدم شود و الا به نحو ناقص معلوم خواهد شد[۸].

    «حس‌ مشترک»، در نظریه ابن‌ باجه‌ نقش‌ مهمى‌ دارد. وی‌ درباره آن‌ مى‌گوید: «اما این‌ حواس‌ (یعنى‌ حواس‌ پنج‌گانه‌) همه‌ نیروهایى‌ برای‌ یک‌ حس‌اند که‌ نخستین‌ است‌ و حس‌ مشترک‌ نامیده‌ مى‌شود، ... و در این‌ نیرو آثار محسوسات‌، پس‌ از کنار رفتن‌ محسوس‌، بر جای‌ مى‌مانند... حواس‌ پنج‌گانه‌ دارای‌ محسوساتى‌ مشترکند، پس‌ آشکار است‌ که‌ نیروی‌ مشترکى‌ وجود دارد که‌ درباره دگرگونی‌های‌ حالات‌ محسوس‌ داوری‌ و حالات‌ بسیاری‌ از آن‌ را احساس‌ مى‌کند. مثلاً ادراک‌ مى‌کند که‌ هر جزئى‌ از سیب‌ دارای‌ طعمى‌، بویى‌، رنگى‌، گرمایى‌ یا سرمایى‌ است‌ و نیز حکم‌ مى‌کند که‌ هر یک‌ از این‌ها غیر از دیگری‌ است‌»[۹].

    در فصل آخر کتاب «قوه تخیل» تبیین شده که به‌وسیله آن معانی محسوسات درک می‌شود. دیدگاه‌ها در رابطه با آن متفاوت است؛ برخی آن را حس و برخی ظن می‌دانند و برخی مرکب از یقین و حس می‌دانند[۱۰].

    نظریه شناخت‌ ابن‌ باجه‌ سخت‌ ارسطویى‌ است‌. نزد وی‌ ادراک‌های‌ نفسانى‌ بر دو گونه‌اند: حس‌ و تخیل‌: آنچه‌ به‌ حس‌ در نیاید، ممکن‌ نیست‌ که‌ تخیل‌ شود، حس‌ طبیعتاً مقدم‌ بر تخیل‌ است‌. حس‌ نخستین‌ ادراک‌ همبسته با جسم‌ است‌، پس‌ ناگزیر تخیلى‌ بدون‌ حس‌ یافت‌ نمى‌شود[۱۱].

    وضعیت کتاب

    محقق کتاب؛ محمد صغیر حسن معصومی برای تحقیق از چند نسخه استفاده برده است که نسخه کتابخانه بادلین (بودلیان)- که همان کتابخانه دانشگاه آکسفورد انگلستان است – و نسخه برلین از جمله آن است. این دو نسخه دارای معایب و نواقصی است که نویسنده درباره یکی از آن‌ها چنین می‌نویسد: بسیاری از اوراق کتاب به خاطر رطوبتی که به آن رسیده به هم چسبیده است و هنگامی‌که اوراق از هم جدا شود، بسیاری از حروف یا الفاظ از بین می‌رود. پس عبارات ناقص باقی می‌ماند که معنایش روشن نیست[۱۲].

    فهرست مصادر و مطالب در انتهای کتاب ذکر شده است.

    محقق اثر غلط‌های نسخه را در متن اصلاح کرده و واژه‌ای که در نسخه خطی آمده را در پاورقی تذکر داده است. همچنین برخی عبارات را توضیح یا ارجاع داده است.

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه، ص7
    2. ر.ک: معصومی، محمد صغیر حسن، ص98
    3. ر.ک: مقدمه، ص6-5
    4. ر.ک: همان، ص9
    5. ر.ک: همان، ص13-12
    6. ر.ک: متن کتاب، ص20-19
    7. ر.ک: مقدمه، ص29
    8. ر.ک: همان، ص30
    9. ر.ک: خراسانی، شرف‌الدین، ص76؛ متن کتاب، ص130-129
    10. ر.ک: همان، ص133
    11. ر.ک: همان، ص76-77؛ همان، ص139
    12. ر.ک: مقدمه، ص18-14

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. معصومی، محمد صغیر حسن، «کتاب النفس لابن باجه الأندلسی»، پایگاه مجلات تخصصی نور: المجمع اللغه العربیه بدمشق، المجلد الثالث و الثلاثون، 9 جمادی الآخره 1377، الجزء 1، صفحه 96 تا 111؛ به آدرس اینترنتی:
      http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/447110
    3. خراسانی، شرف‌الدین، دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ج 3، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374. ص83-66.

    وابسته‌ها

    پیوندها