ابن ندیم، محمد بن اسحاق

ابن نديم، ابوالفرج محمد بن ابى يعقوب اسحاق بن محمد بن اسحاق، کتاب‌شناس، فهرست‌نگار و محقق بغدادى سده 4ق و نویسنده اثر معروف «الفهرست» مى‌باشد.

ابن ندیم، محمد بن اسحاق
نام ابن ندیم، محمد بن اسحاق
نام‌های دیگر
نام پدر
متولد
محل تولد
رحلت 385 ق
اساتید
برخی آثار
کد مؤلف AUTHORCODE1892AUTHORCODE

در مورد تاريخ تولد وى، گزارشى كه خود او در الفهرست (ص 295) درباره ملاقاتش با فقيه خارجى، ابوبكر بردعى در 340ق به دست داده، تا حدودى راهگشاست. باتوجه به اطلاعاتى كه ابن نديم از آثار و عقايد بردعى در اين ديدار گردآورى كرده، مى‌توان دريافت كه وى در زمان ملاقات، از بلوغ علمى برخوردار بوده است. ديدار ابن نديم از کتابخانه على بن احمد عمرانى (د 344ق) نيز در اين‌باره قابل تأمل است.

درباره خاستگاه وى نمى‌توان به قطع سخن گفت، اما با توجه به اين‌كه وى در نسبت يا وابستگى خود به قبيله‌اى از قبايل عرب در الفهرست مطلبى نياورده، مى‌توان گفت كه احتمالاً عرب نبوده است. همچنين شواهدى چون نپرداختن وى به اديان ایرانى در بخش مربوط به مذاهب و اديان الفهرست و نيز مطالبى كه در صفحات 239-240 آن آورده است، مى‌تواند احتمال ایرانى نبودن وى را تقویت كند. از سوى ديگر، علاقه او به علوم اوائل و دوستى وى با عالمان مسيحى بغداد و شناخت درخور ستايش او از وضعيت بين‌النهرين، پيش از اسلام، شايد بتواند شاهدى برای انتساب او به اقوامی‌باشد كه قبل از ظهور اسلام در بين النهرين ساكن بودند، چنان‌كه نام پدر و نيايش- اسحاق - و كنيه‌هاى خود او و پدرش- ابوالفرج و ابویعقوب- به اين احتمال قوت مى‌بخشد.

در مورد شغل وى، گرچه ياقوت احتمال داده كه او ورّاق بوده است و برخى منابع ديگر ظاهراً او را به عنوان ورّاق مى‌شناخته‌اند، اما در خود کتاب الفهرست، در اين‌باره، ناهمگونى به چشم مى‌خورد: در بسيارى از موارد مى‌توان «وراق» را مربوط به پدر و در برخى از موارد مربوط به خود وى دانست. به هر روى، دليل استوارى بر وراق بودن او در دست نيست، هرچند برخى از خاورشناسان، چون داج و كرمر احتمال داده‌اند كه پدر و فرزند هر دو وراق بوده باشند.

با اين همه، وى با فن وراقى آشنا بوده است، چنان‌كه بخشى از کتاب «الاوصاف و التشبيهات» وى، به کتابت و ادوات آن اختصاص داشته است. ظاهراً اطلاعات او را در اين زمينه، بايد مأخوذ از پدرش دانست.

در مورد تحصيلات و استادان او نيز اطلاعات اندكى در دست است، زيرا بعيد نيست مشايخى كه وى سخنان‌شان را بدون واسطه در الفهرست نقل كرده، در واقع استاد وى نباشند و وى، تنها برای تكميل کتاب خود از گفته‌هاى آنان بهره برده باشد. در ميان اين مشايخ، مى‌توان از سرى بن احمد كندى، ابوعلى بن سوار كاتب، ابوالحسن على بن هارون بن على بن هارون بن على بن يحيى از آل منجم، ابوالفتح ابن نحوى، ابودلف ينبوعى، ابوالخير ابن خمار و مهم‌تر از همه، ابوسعيد سيرافى، ابوسليمان منطقى سجستانى، ابوالفرج اصفهانی، ابوعبيدالله مرزبانى و احتمالاً يحيى بن عدى نام برد. ابن حجر نيز در ميان مشايخ وى اسماعيل صفار، از محدثان مشهور بغداد را نام برده كه مأخذ آن دانسته نيست.

با دقت در الفهرست مى‌توان استنباط كرد كه ابن نديم با علوم مختلف آشنايى نسبى داشته و احتمالاً در برخى زمينه‌ها صاحب نظر بوده است. از آن جمله است: ادبيات عرب و علوم اوائل، به ویژه فلسفه و تاريخ فلسفه. در واقع اگر او نزد ابوسليمان سجستانى فلسفه خوانده باشد، بايد برای او در اين علم مقامى بلند فرض نمود. با اين وصف، نبايد در مورد دانش وى مبالغه كرد، زيرا الفهرست بيشتر به مثابه دانشنامه‌اى است كه به جاى بحث و بررسى عميق در علوم مختلف، به ذكر فهرست آثار پرداخته است، به ویژه اين‌كه بسيارى از مطالب کتاب مذكور را نقل قول ديگران تشكيل مى‌دهد.

از خصوصيات او كه با مطالعه الفهرست مى‌توان به آن‌ها پى‌برد، آزاد انديشى و تسامح، دقت به ضبط، ذوق سليم و ابتكار در مسائل علمى است كه از مصاحبتش با كسانى چون ابوسليمان سجستانى و مشرب معتزلى و خرد گرايش و نيز از مطالعاتش در باب اديان و مذاهب، نشأت مى‌گيرد.

اختلاف نظرى كه در مورد مذهب او ديده مى‌شود، از تشتت و گوناگونى آراء وى در الفهرست ريشه مى‌گيرد. با توجه به تسامح او مى‌توان محملى برای گفته‌هاى به ظاهر متناقض وى و راهى جهت روشن‌تر شدن گزارش‌هایى، به ویژه در بخش فقه و كلام، ارائه نمود.

قرائن موجود در الفهرست بر ميل او به اعتزال دلالت دارد. از آن جمله است: نقل اظهارات معتله در باب پيامبر(ص) به عنوان سرچشمه انديشه اعتزال؛ ذكر و مدح ابن ابى دُواد معتزلى كه از مؤلفان نبود، تنها به دليل دفاعش از اعتزال و معتزله؛ تقسيم معتزله به 2 گروه «مخلص» و «بدعت‌گذار»؛ اطلاق عنوان «اهل العدل و التوحيد» بر معتزله و در مقابل، «حشویه» بر اهل سنت؛ ذكر ابوالحسن اشعرى در بخش متكلمان «مجبّره» و «حشویه». گرچه از عبارتى كه سبکىدرباره ابن نديم آورده است، چنين بر مى‌آيد كه آشنايى وى با علم كلام چندان عميق نبوده است، ولى مسلم است كه او در باب اعتزال و معتزله اطلاعات كافى داشته است.

نظر به اين‌كه او از برخى امامان شيعه و فرزندان‌شان با جمله «عليه‌السلام» ياد كرده و اهل‌بيت پيامبر(ص) را همچون فردى شيعى مى‌ستايد و برای شيخين، ديگر خلفا و كسانى چون طلحه، زبير و عايشه تعبر «رضى الله عنه» را به كار نمى‌برد، مى‌توان گفت كه شيعى مذهب بوده است. بايد افزود كه از عبارت «ترضيه» كه در برخى موارد در کتاب الفهرست چاپى برای عمر بن خطاب و ديگران ديده مى‌شود، در نسخه‌هاى اصلى آن اثرى نيست، از اين‌رو مى‌توان دريافت كه اين تعابير توسط ناسخان اضافه شده است. قرائن ديگرى نيز وجود دارد كه مى‌تواند بر تشيع وى دلالت كند: ذكر تعبير «خاصه» برای شیعیان و «عامه» برای اهل سنت؛ نقل روايتى از واقدى مبنى بر آن‌كه على(ع) معجزه پيامبر بوده است؛ حسن المذهب خواندن واقدى كه خود، او را شيعى مى‌داند؛ ستايش از هشام بن حكم كه به امامت امام صادق(ع) گروید. با اين همه، با دقت در روش ابن نديم در الفهرست و نيز اطلاعات نسبتاً محدود و گاه مغلوط وى از تشيع و تعبيرش نسبت به شيخ مفيد كه گفته است: «او را ديدم و بسيار دانشمند يافتم»، مى‌توان چنين استنباط كرد كه ابن نديم، گرچه شيعى مذهب و از لحاظ فكرى، معتزلى بوده است، از جهت فقهى ارتباط زيادى با جامعه اماميه بغداد نداشته باشد.

با دقت در بخش مربوط به ابوحنيفه در الفهرست مى‌توان چنين استنباط كرد كه ابن نديم به او و مذهب حنفى هم علاقه داشته است، چه در شرح حال ابوحنيفه وى را مدح بليغى كرده است. در جاى ديگر مناظره معروف ميان ابوحنيفه و مؤمن الطاق را كه ناظر بر قدح ابوحنيفه بود، ظاهراً به گونه‌اى تحريف شده نقل كرده است. شايد علاقه ابن نديم به ابوحنيفه متأثر از عقايد استادش ابوسعيد سيرافى در اين باب بوده باشد. به هر روى كسى چون ابن نديم با گرايش‌هاى معتزلى و انديشه خردگراى و فلسفى خود، نمى‌توانست با ابوحنيفه بيگانه باشد، چنان‌كه فلاسفه‌اى چون ابوالحسن عامرى نيز به ابوحنيفه و فقه او گرايش داشتند.

ابن نديم را با همه گرايش‌هاى شيعى، معتزلى و حنفى نمى‌توان زيدى دانست، چنان‌كه عبارت وى «و زعم بعض الزيديه» و نيز ديدگاه او درباره ائمه(ع) مى‌تواند مؤيد اين نظر باشد. رجال‌نویسان اهل سنت نيز همواره بر گرايش ابن نديم به تشيع و اعتزال تصريح و گاه از او به سختى انتقاد كرده‌اند. اما علماى اماميه نيز چون شيخ طوسى و نجاشى، با اين‌كه از الفهرست بهره گرفته‌اند، شايد به سبب آنچه در باب مذهب ابن نديم گفته شد، او را از جمله رجال اماميه محسوب نداشته‌اند.

وفات

زمان درگذشت وى محل اختلاف است. صفدى آن را 380ق نوشته و مقريزى «چهارشنبه 20 شعبان 380» در بغداد ضبط كرده است. همچنين بر مبناى سخن ابن نجار در یک جا درگذشت ابن نديم «چهارشنبه 20 شعبان 385» و در جاى ديگر «شعبان سنه ثمان و ثلاثين» (438ق) آمده است. برخى از معاصران با توجه به تاريخ اخير، زمان مرگ او را اوايل سده 5ق نوشته‌اند. در مورد اول، ظاهراً تصحيفى رخ داده و دومى با توجه به آن‌چه در مورد زمان تولد ابن نديم ذكر شد، بعيد به نظر مى‌رسد. گفتنى است كه تاريخ‌هاى بعد از 380ق كه در الفهرست ديده مى‌شود، به گمان قريب به يقين از اضافات ناسخان است، خاصه اين‌كه مؤلف خود در کتابش از خوانندگان خواسته است كه در تكميل اثر او بكوشند.

منابع مقاله

دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج5، ص43.


وابسته‌ها