موسوعة النحو و الصرف و الإعراب
نام کتاب | موسوعة النحو و الصرف و الإعراب |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | یعقوب، امیل (اعداد) |
زبان | عربی |
کد کنگره | PJ 6141 /ی7م8 1300 |
موضوع | زبان عربی - اعراب
زبان عربی - صرف و نحو |
ناشر | [بی نا] |
مکان نشر | [بی جا] - [بی جا] |
سال نشر | 1998 م |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE15300AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
«موسوعة النحو و الصرف و الإعراب»، از آثار ارزنده ادبى استاد معاصر دكتر اميل بديع يعقوب (متولد 1950م) است كه به زبان عربى و به ترتيب الفبايى نوشته شده است. اين اثر در واقع فرهنگنامه روشمندى است كه با زبان رساى امروزى نوشته شده و بهسهولت، مطالب صرف و نحو عربى را توضيح داده و همراه با شواهد شعرى و قرآنى گرد هم آورده و در دسترس علاقهمندان قرار داده است. مخاطبان اين اثر، متخصصان نيستند، بلكه جوانان و پژوهشگران دنياى معاصر در زمينه زبان و ادبيات عربى هستند. اين اثر را مىتوان مرجعى كامل، سودمند و منظم براى دسترسىهاى فورى به مباحث صرفى و نحوى شمرد.
ساختار
اين اثر با روش فرهنگنويسى و با كلمه الف آغاز شده و با كلماتى مانند ثمّ، جعل، حىّ، دع، ربّ، سبحان، سوف، صبراً، طفق، قلّ، كاد، نعم، هلمّ جرّا و يقين ادامه يافته و با كلمه يومئذٍ به پايان رسيده است. بنابراين، در اين اثر مباحث هريك از علم صرف و نحو و لغت بهصورت مستقل و با تفكيك موضوعى سامان نيافته و در هم تنيده شده و فقط بر طبق نظم الفبايى تنظيم شده است.
گزارش محتوا
در مورد روش و محتواى اثر حاضر چند نكته گفتنى است:
1. نويسنده در مقدمهاش كه در تاريخ 1988/5/10م، نوشته است، با اشاره به اين نكته كه از ذكر اسامى و زندگى اعلام علم نحو به دليل كثرت آن و اجتناب از طولانى شدن بحث خوددارى شده، افزوده است كه روش من در گزينش مطالب اين كتاب چنين است: اصطلاحات بر طبق تلفظ آن، نه بر اساس ريشه لغوى، ثبت شده و صورت املايى كلمات مراعات شده است... نويسنده، علاقهمندانى را كه طالب تفصيل بيشتر در مورد اصطلاحات زبان و ادبيات عربى هستند، به كتاب ديگر خودش به نام «موسوعة الحروف في اللغة العربية» ارجاع داده است (موسوعة النحو و الصرف و الإعراب، ص 6).
2. از موارد بسيار مفيد و آموزنده در اين اثر از نظر آموزش زبان عربى، استشهادهاى فراوان نويسنده به آيات قرآن كريم است كه شماره و نام سورهها و آيات مورد نظر را نيز گاه در پاورقىها (مثلاً همان، ص 297) و گاه در متن كتاب (مثلاً همان، ص 427) بيان كرده است.
3. نويسنده در برخى موارد، مطالب مشهورى را كه حقيقت نداشته و ساختگى بوده، خاطرنشان كرده است؛ بهعنوان مثال داستان مجعول نابغه ذبيانى و حسان بن ثابت و اينكه حسان شعرهايش را بر نابغه عرضه مىكرده و اشكال او به واژههاى «جفنات» و «أسياف» كه حسان در شعرش گفته است و نقد اين ادّعا (همان، ص 301).
4. نويسنده در پاورقىها، گاه برخى از عبارات را كه نيازمند شرح دانسته، تجزيه و تركيب كرده و توضيح داده است (بهطور مثال: همان، ص 113 و 442) و گاه اختلافات صرفى و نحوى و نظر كوفيان و بصريان و... را بيان كرده است (بهعنوان مثال: ص 200 و 480 و 544 و 594 و 715).
5. نويسنده در مواردى براى توضيح بيشتر مطالب از جدول نيز استفاده كرده است (مثلاً: همان، ص 55، 57، 59، 114، 230، 310، 251، 311، 312، 313 و 572).
6. نويسنده نظر رايج اديبان و لغويان در مباحث صرف و نحو و لغت را در متن كتاب ذكر كرده است و گاهى اجتهاد و نظر شخصى خود را نيز در مورد برخى از امور ادبى و لغوى در پاورقى بيان كرده است (بهطور مثال: همان، ص 209 و 480، پاورقى 5) و گاه بعد از بيان ديدگاه خودش براى تقويت آن به برخى از پاياننامههاى دانشگاهى ارجاع داده است؛ بهعنوان نمونه به پاياننامه كارشناسى ارشد جناب «خيرى محمود» استناد كرده كه در دانشگاه كويت تحت عنوان «جمع التكسير في اللغة العربية» از آن دفاع شده است (همان، ص 301، پاورقى).
7. نويسنده گاه مصوبههاى «مجمع اللغة العربية في القاهرة» را كه يكى از مراكز مهمّ زبان و ادبيات عربى در جهان اسلام است، در مورد برخى از مباحث صرفى و نحوى در پاورقى بيان كرده است (همان، ص 265 و 266 و 267 و 302).
8. نويسنده همچنين در مواردى در پاورقى صورت شاذّ و نادر برخى از كلمات و عبارات را در نثر يا نظم مطرح كرده است (همان، ص 297، 298، 372 و 449).
9. نويسنده گاه در پاورقى براى اثبات مطلب خودش به كتابهاى ديگر خود ارجاع داده است؛ بهطور مثال به كتاب «معجم الخطأ و الصواب في العربية» استناد شده است (همان، ص 520).
10. گاهى نويسنده در پاورقى به برخى از نويسندگان كتابهاى آموزشى زبان عربى اشكال گرفته و خطاى علمى آنان را آشكار ساخته است؛ مثلاً در مصراع معروف فرزدق در مدح حضرت امام سجاد(ع)، «لو لا التشهد كانت لاؤه نعم»، نوشته است برخى پنداشتهاند كه «لاؤه» منصوب است و به فرزدق اشكال كردهاند، ولى چنين اشكالى صحيح نيست و بلكه آن كلمه، مرفوع است و... (همان، ص 524) و يا توضيح داده است كه گاه نويسندگان كتابهاى قواعد زبان عربى، اصطلاح و قانونى را طرح كردهاند كه در منابع نحوى قديم و اصيل يافت نمىشود و بنابراين دليلى ندارد كه اين مورد هم به اصطلاحات فراوان و بىشمار نحوى افزوده شود (همان، ص 642، پاورقى).
11. نويسنده، مكاتب نحوى را چهار مكتب (بصرى، كوفى، اندلسى و بغدادى) دانسته و در باره هركدام نيز توضيحات مفيدى عرضه كرده است (همان، ص 615 - 620) و گاه برخى از چالشهاى علمى آنان را نيز مطرح كرده است؛ بهعنوان مثال چالش بصريان در مورد اين قانون كه گفتند: «فاعل، هرگز جمله نمىشود»، ولى با نصوصى از ادبيات عربى مواجه شدند كه در آن شكّى نيست و فاعل واقع شدن جمله را اثبات مى كند مانند اين آيه: «ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ» (يوسف: 35) كه در آن، فاعل «بدا» جمله است (همان، ص 617، پاورقى).
12. نويسنده در بحثى انتقادى و جالب، شجاعانه نوشته است كه بديهى است كه ما همه تعليلهاى نحويان را در مورد غير منصرف بودن بخشى از اسمها طرد مىكنيم؛ چون عربزبانان اينگونه كه نحويان، منطقى مىانديشند، به زبان و لغت نمىنگريستند و همانند آنها عمل نمىكردند، پس هر تعليلى جز اين مطلب كه: «هكذا نطقت العرب»، مردود است (همان، ص 650، پاورقى).
13. نويسنده، در باره لهجههاى عربى، بر دو نكته تأكيد كرده است:
الف) كلمات بسيارى از لهجههاى قبائل عرب، بهويژه قبيلههاى هذيل، تميم، جرهم، مذحج و... در قرآن كريم آمده است؛ بهطورىكه برخى گفتهاند كه در آن، پنجاه زبان و لهجه آمده است؛
ب) در قرآن كريم، لهجه قريش غالب است و بر اين مطلب، اجماع لغويان گواهى مىدهد (همان، ص 584).
14. نويسنده با ذكر اين مطلب كه بيشتر نحويان، جمع بستن قياسى «فَعل» را بر وزن «أفعال» نمىپذيرند، افزوده است كه: «ولى كشيش، «انستانس كرملى» بر آن است كه آنچه كه از فصحاء بهصورت جمع «أفعال» براى «فعل» شنيده شده، بيشتر است از آنچه كه بهصورت «أفعُل» آمده است، مانند «بحث و أبحاث»، «شكل و أشكال»، «شخص و أشخاص» و «لفظ و ألفاظ» و مجمع اللغة العربية در قاهره نيز جمع بستن فعل را بر وزن أفعال جايز شمرده است (همان، ص 123).
15. نويسنده گاهى مطلبى مفصل از برخى از كتب ادبى بهصورت نقل قول مستقيم در پاورقى نقل كرده است؛ بهعنوان مثال مطلبى از ابن فارس در باره لهجههاى زبان عربى در قرآن (همان، ص 584).
16. نويسنده گاهى در پاورقى برخى از لهجهها را نيز يادآور شده است، مثل لهجه كسانى كه اسماى مثنا را غير منصرف مىشمارند (همان، ص 613).
17. نويسنده گاه برخى از موارد سماعى و مخالف قياس را نيز با صراحت در پاورقى بيان كرده است، مثل مضارع «خال» كه برخلاف قاعده، «إخال» (با كسر همزه) مىشود (همان، ص 357). البته بايد توجه داشت كه منظور اين است: در مضارع متكلم وحده فعل «خال»، «أخالُ» (با فتح همزه) قطعاً صحيح است، ولى بهصورت سماعى و برخلاف قياس فقط در اين مورد، «إخالُ» نيز جايز است.
18. نويسنده برخى از مدخلها و مطالب را به الفاظ ديگر ارجاع داده است، مانند ارجاع «يباديد» به «أباديد» (همان، ص 721) و ارجاع «أسماء الشرط» به «شرط» (همان، ص 81) و ارجاع «أيهان» به «هيهات» (همان، ص 184) و ارجاع «المجهول» به «الفعل المبني للمجهول» (همان، ص 614). به نظر مىرسد شبكه ارجاعى بين مدخلها نيز در اين كتاب پذيرفتنى و بلكه ستودنى است.
منابع مقاله
موسوعة النحو و الصرف و الإعراب، الدكتور اميل بديع يعقوب، انتشارات استقلال، قم، الطبعة الثالثة، 1383ش (اين چاپ، افست از چاپ بيروت، انتشارات دارالعلم للملايين، 1988م است).
وابستهها
موسوعة النحو و الصرف و الاعراب
پیوندها
مطالعه کتاب موسوعة النحو و الصرف و الإعراب در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور