سلوة الحزين في موت البنين
نام کتاب | سلوة الحزين في موت البنين |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | صالح، مخیمر (محقق)
ابن ابیحجله، احمد بن یحیی (نويسنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | |
موضوع | |
ناشر | دار الفيحاء |
مکان نشر | عمان - |
سال نشر | |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE14355AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
سلوة الحزين فى موت البنين، اثر شهاب الدين، احمد بن يحيى بن ابى بكر، معروف به ابن ابى حجله تلمسانى، با تحقيق و تصحيح دكتر مخيمر صالح، مجموعهاى از روايات، حكايات، امثال و اشعارى است كه پيرامون مرگ، از دست دادن عزيزان، فانى بودن دنيا و... مىباشد.
كتاب، به زبان عربى و قبل از سال 776ق، نوشته شده است.
ساختار
كتاب، با دو مقدمه از محقق و مؤلف آغاز شده و مطالب، در هشت باب، تنظيم يافته است.
نويسنده، در ابتدا، راوى روايت را نام برده، سپس روايت را نقل كرده و پس از آن، منابع حديث را ذكر نموده است. در مواردى نيز، به توضيح و تشريح كلمات يا فرازهايى از روايت كه به نظرش نيازمند توضيح بودهاند، پرداخته است.
برخى از روايات نقل شده در كتاب، از لحاظ مضمون و سلسله سند، ضعيف مىنمايد و از آنجا كه افراد ضعيف و مشكوكى همچون ابوهريره و... در سلسله سند بعضى از روايات وجود دارد، در صحت و سقم برخى از آنها، بايد دقت زيادى شود.
گزارش محتوا
محقق، در مقدمه خود، پس از ارائه شرح حال مختصرى از مؤلف، به نسخ متعدد موجود از كتاب اشاره كرده و مقدمه مؤلف، به بيان موضوع ابواب، اختصاص يافته است.
در باب اول، رواياتى كه مربوط به مرگ فرزند مىباشد، در چهار فصل زير، گردآورى شده است:
الف) رواياتى كه در آنها به مرگ يا سقط يك فرزند اشاره شده است. در روايتى در اين فصل كه از معاويه بن قرة بن اياس بن هلال مزنى از ابوايوب انصارى نقل شده، چنين آمده است كه روزى مردى، در حالى كه كودكى خردسال به همراه داشت، نزد رسول خدا(ص) آمد. رسول الله(ص) فرمود: آيا دوستش دارى؟ گفت: پدر و مادرم فداى شما، همچنان كه شما را دوست دارم، او را نيز دوست دارم. پس از چندى، پيامبر(ص) سراغ وى را از اصحاب گرفت و ايشان گفتند كه فرزندش مرده است. هنگامى كه وى نزد پيامبر(ص) آمد، ايشان به او فرمودند: آيا خوشحال نيستى از اينكه بابى از ابواب بهشت نماند مگر آنكه برايت گشوده شود(براى صبر بر مرگ فرزند). اصحاب پرسيدند: آيا فقط براى او چنين است يا اگر ما هم در مرگ فرزند شكيبا باشيم، چنين مىشود؛ ايشان فرمودند: اين حكم، براى همه است.
ب) رواياتى كه مربوط به مرگ دو فرزند مىباشد. از ابى ثعلبه اشجعى نقل شده است كه به پيامبر(ص) گفتم: يا رسول الله(ص)، من دو فرزند داشتم كه پس از اسلام آوردنم، مردند؛ ايشان فرمودند: هر كس كه دو فرزندش در اسلام بميرند، خداوند هر دوى آنان را به فضل و كرمش وارد جنت خواهد نمود.
ابى سعيد خدرى، ام مبشر همسر زيد بن حارثه، جابر بن عبدالله، حارث بن أقيس، از جمله كسانى هستند كه رواياتى از آنها در اين فصل ذكر شده است.
ج) رواياتى كه در آنها به مرگ سه فرزند اشاره شده است. در روايتى كه از يزيد بن ابى بكره در اين فصل نقل شده، چنين آمده است كه حبيبه بنت سهل، نزد عايشه نشسته بود كه پيامبر(ص) وارد شد و فرمود: هر يك از مسلمين كه سه فرزندش بميرد و او در مرگشان شكيبا باشد، روز قيامت با آنها محشور شده و به فرزندان گفته مىشود وارد بهشت شويد، اما آنان بر در بهشت ايستاده و مىگويند: تا والدين ما وارد نشوند، ما نيز وارد نمىشويم؛ در اين هنگام، به ايشان گفته مىشود: خود و والدينتان با هم وارد شويد.
ابو هريره، انس بن مالك، ابوذر غفارى، عتبة بن عبدالله سلمى، شرحبيل، حسن بن ابى موسى، محمد بن نمير و عمرو بن عتبه، از جمله راويانى هستند كه روايتى از ايشان نقل شده است.
د) رواياتى كه پيرامون مرگ چهار فرزند مىباشد. در اين فصل، فقط يك روايت از حارث بن أقيس كه در فصل دوم هم آمده و در آن به مرگ دو فرزند اشاره شده بود، بيان شده است، با اين تفاوت كه تعداد فرزندان در اين روايت، چهار نفر عنوان شده است.
در باب دوم، حكايات و رواياتى از گذشتگان نقل شده كه در آنها، به چگونگى مواجه شدن ايشان با مرگ فرزندان و صبر كردن بر اين واقعه، اشاره شده است.
در اين فصل، از عبدالله بن عمرو بن عاص چنين نقل شده كه وى هنگام دفن كردن فرزندش خنديد؛ از او پرسيدند كه آيا نزد قبر مىخندى؛ وى پاسخ داد: با اين كار مىخواهم بينى شيطان را به خاك بمالم.
در حكايت ديگرى، از ابوعلى رازى نقل شده كه گفته است: حدود سى سال مصاحب فضيل بن عياض بودم و در اين مدت، خنده و تبسمى از وى نديدم، مگر روزى كه فرزندش مرد؛ وقتى علت لبخند او را در آن هنگام جويا شدم، گفت: خداوند امرى را پسنديد و من پسنديدم آنچه را او مىخواست.
ابو مسلم خولانى، سعيد بن جبير تابعى، انس بن مالك، عبدالله بن مطرف بن شخير عامرى، ابن عباس، عبدالله بن عامر بن كريز بن ربيعه اموى، عمر بن عبدالعزيز بن مروان و... از جمله كسانى هستند كه حكاياتى از ايشان در اين قسمت نقل گرديده است.
باب سوم، اختصاص يافته به حكايات، روايات و تفاسيرى از آنچه پيرامون«صبر جميل و اجز جزيل» گفته شده است.
در روايتى زيبا از پيامبر(ص) به نقل از ام سلمه، چنين آمده است: بندهاى از بندگان خدا نيست كه هنگام مصيبت بگويد: «انا لله و انا اليه راجعون، پروردگارا، به صبر بر مصيبتم اجر بده و در عوض، خيرى به من عطا فرما»، مگر آنكه خداوند به وى، اجر و خيرى عطا نمايد.
باب چهارم، بيشتر اختصاص به ابياتى يافته كه پيرامون مرگ و تأسى به گذشتگان، مخصوصا پيامبر(ص)، در مواجه با اين پديده، سروده شدهاند. اين ابيات، از شاعران و بزرگانى همچون متنبى، ابوجعفر احمد بن عبدالله بن هريره تطيلى، معروف به ابى جعفر اعمى، مدائنى، حضرت فاطمه(س)(كه در وفات پيامبر(ص) سروده شده است)، معتمد على الله ابوقاسم محمد بن معتضد بن عباد، محمد بن عبدون بن قائم خزرجى، اسود بن يعفر، قس بن ساعده ايادى، مىباشند.
در باب پنجم، مطالب و ابياتى بيان شده است كه مربوط به دنيا و احوال آن، همچون زودگذر بودن، بىوفايى، فراز و نشيب داشتن و... مىباشد؛ از جمله كسانى كه مطالبى از آنها نقل شده، مىتوان به مأمون عباسى، حضرت على(ع)، خليل بن احمد، حسن بصرى، عامر بن شراحبيل ابوعمرو، طرفة بن عمرو بن عبدبكرى، عمر بن محمد بن حسن ابوحفص، هبة الله بن جعفر بن سناء الملك، ابوسعادات اسعد بن يحيى بن موسى بن منصور بن عبدالعزيز، احمد بن محمد بن حسين ابوبكر ناصح، ناصر الدين نقيب، نصير بن احمد بن على حمامى، شيخ شرف الدين ابوصيرى، اشاره كرد.
باب ششم، پيرامون، حكم گريه كردن و نوحهسرايى در فقدان عزيزان مىباشد. نويسنده در اين فصل، مطالبى را عنوان نموده كه در آنها، به بيان موارد منع يا جواز گريه و نوحه، پرداخته شده است.
باب هفتم، در باره نحوه عزادارى هنگام مرگ عزيزان، مطالبى مطرح گرديده و در آخرين فصل، مرثيههايى از شعراى معروف، مخصوصا مرثيه مشهور التهامى، آمده است. از ديگر شاعرانى كه مرثيهاى از آنها ذكر شده، مىتوان از شيخ جمال الدين بن نباته مصرى، شيخ شرف الدين ابوصيرى، ابوتمام، متنبى، ابوالفضل جعفر بن شمس الخلافه، ملقب به مجد الدين، نابغه، خويلد بن خالد بن محرث بن زيد بن مخزوم هذلى، عبدالله بن اهتم، ابوالعتاهيه، محمد بن عبدالملك بن صالح بن على بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب و متمم بن نويرة بن جمرة بن شداد يربوعى، نام برد.
از جمله ويژگىهاى كتاب، اين است كه حد و مرز مشخص و معينى بين مطالب مطرح شده در فصول آن، وجود نداشته و برخى از مطالب آن، متداخل و در هم مىباشد.
وضعيت كتاب
فهرست مطالب، آيات قرآنى، احاديث نبوى، اشعار بر حسب حرف روى، نام شعرا، اعلام، اماكن، امم، قبايل و اقوام، كتب مذكور در كتاب و مصادر و مراجع مورد استفاده مصحح، در انتهاى كتاب آمده است.
پاورقىها مربوط به مصحح بوده و در آنها علاوه بر ذكر منابع و توضيح كلمات و عبارات متن، نام كامل و در برخى موارد، موقعيت شغلى و تاريخ وفات افرادى كه مطلبى از آنها در متن عنوان گرديده، ذكر شده است.
منابع
مقدمه و متن كتاب.