بدايع الحكم
نام کتاب | بدایع الحکم |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | ساروی، محمدجواد (تصحيح و تعليق)
فتحی مجد، رسول (تصحيح و تعليق) زنوزی، علی بن عبدالله (نويسنده) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | BBR 1222 /ب4 |
موضوع | فلسفه اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14 |
ناشر | دانشگاه تبريز |
مکان نشر | تبریز - ایران |
سال نشر | 1380 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE16785AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
بدائع الحكم، اثر على بن عبدالله زنوزى است كه در آن، به هفت پرسش فلسفى درباره واجب الوجود و صفات او مانند علم و... پاسخ علمى و تحقيقى داده است. افزون بر ارزشمندى جوابهاى عالمانه مؤلف، اين اثر از آن جهت كه آخرين متن فلسفى است كه يك حكيم اسلامى در آستانه وقوع انقلاب مشروطيت نوشته و از سوى ديگر شايد اولين متنى است كه به فلاسفه غربى نظير كانت، لايب نيتز و... توجه كرده، از نظر تاريخ فلسفه و سير تحولات فلسفه اسلامى حايز اهميت است.
«بدائع الحكم» به سال 1307ق، تأليف و هفت سال بعد براى اولين بار منتشر شده است. تصحيح اين اثر را آقايان محمدجواد ساروى و رسول فتحى مجد به سامان رساندهاند.
ساختار
كتاب حاضر از مقدمه مصححان و مقدمه نويسنده و متن اصلى تشكيل شده است.
نويسنده، مقدمه كتابش را اينگونه زيبا آغاز كرده است: خدايى را ستايش كنيم و پرستش، كه هستى و بودش را آلايش نيستى و نابودى نيست؛ پس يكتا و بىهمتا و زنده و دانا و بينا و شنوا و گوياست. بايسته گوهر پاكش را وابستگى و پيوستگى و آميختگى، شايسته و بجا نيست و پاكيزه بودش را، تيرگى و افسردگى و كشيدگى و اندازه و جاى و سوى و روزگار و پذيرش، روا، نه؛ كه درياى شاداب هستىاش را نه كرانه بود و نه پاياب... [۱].
گزارش محتوا
درباره روش و محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است:
1. بعد از تأسيس حكمت متعاليه به دست صدرالمتألهين در قرن دهم، كمتر مدرس فلسفهاى بوده كه توانسته خود را از زير سلطه فكرى ملا صدرابيرون كشيده و دست به ابتكار در حكمت دينى بزند. آقا على مدرس (1307-1234ق) از افرادى است كه در ميان شارحان و مدرسان حكمت متعاليه از جايگاه ويژهاى برخوردار بوده و در بعضى از مباحث درونمعرفتى حكمت دينى، موجب تحولاتى گرديده است. كتاب «بدائع الحكم» حاوى نظريات حكمى آقا على مدرس است كه در پاسخ هفت پرسش شاهزاده عمادالدوله ميرزا بديعالملك قاجار تحرير شده است. آقا على مدرس در طى جوابهاى خود، مسائل عرفانى و حكمى را به استناد آيات و روايات و مطابق با مشرب صدرالدين شيرازى نگاشته است. پرسشهاى بديعالملك عبارتند از: 1. چگونگى وجود ذات بارى تعالى؛ 2. كثرت موجودات و زمان اشيا را با توجه به حقيقت صرف هستى خداوند چگونه بايد تصور نمود؟؛ 3. تصور ذات بارى كه خارج از ممكنات است، به چه نحو مىباشد؟؛ 4. علم حق تعالى به ممكنات اجمالى است يا تفصيلى و به جزئيات هم تعلق مىگيرد؟؛ 5. علم الهى باعث اعمال مىشود يا نه؟؛ 6. علت غايى بروز ممكنات چيست؟؛ 7. درباره عينيت صفات بارى با ذات چگونه بايد با ماديون بحث كرد؟ [۲].
2. اين كتاب مشهورترين اثر آقا على مدرس است تا آنجا كه گاه از وى به نام «صاحب بدائع» ياد مىشود. نگارش اين كتاب هفت ماه قبل از وفات ايشان به پايان رسيده است. بديعالملك ميرزا عمادالدوله (متولد حوالى 1260 و متوفى بعد از 1313ق) از شاهزادگان فاضل قاجار، شاگرد ميرزا علىاكبر حكمى يزدى در فلسفه اسلامى و داراى اطلاع اجمالى از فلسفه معاصر غرب، سؤالاتى از حكماى عصر خود از جمله ميرزا علىاكبر حكمى، آقا محمدرضا قمشهاى و آقا على مدرس طهرانى مطرح مىكند.
«بدائع الحكم» متن پاسخ تفصيلى آقا على به هفت سؤال بديعالملك است و نام كتاب از نام پرسشگر به وديعه گرفته شده است. بيش از سهچهارم كتاب، پاسخ به سؤالات اول و دوم درباره علم واجب و نسبت وجود واجب به وجود ماسوى اختصاص دارد. پاسخ سؤالات سوم و پنجم بسيار مختصر است و در پاسخ سؤال هفتم رقيقهاى از فلسفه تطبيقى همراه با ذكر نام برخى فلاسفه غرب ديده مىشود.
پاسخ هر سؤال به چند بديعه تقسيم شده است. عنوان هر بديعه كه مجموعاً به سىودو مورد مىرسند با عناوين فصوص محيىالدين قابل مقايسه است؛ مثلاً بديعة جبروتية في كلمة قدسية، بديعة تقدسية في كلمة تنزيهية، بديعة عرفانية في كلمة قرآنية و... در ذيل هر بديعه عناوين فرعى ديگرى از قبيل كشف و اناره، مناقشه انتقاديه، تحقيق عرشى، درايه و هدايه و... به چشم مىخورد.
بدائع، مشحون از آراء بديع فلسفى است. آقا على تنها به حدود سؤال اكتفا نكرده و بهمناسبت بسيارى از مطالب لازم فلسفى را متذكر شده است. در چندين مسئله از جمله اصالت وجود، بساطت وجود، علم و حركت جوهرى تقريرهاى تازه و آراى جديدى ارائه نموده است. نثر فارسى و سبك خاص نگارش آقا على در بدائع قابل اعتناست. حكيم مؤسس ضمن نقل آثار بسيارى از حكما، بهويژه صدرالمتألهين و والد خويش، ملا عبدالله زنوزى به تحليل و نقد و نكتهسنجى آراى آنان پرداخته است. در رساله «خودنوشت سرگذشت»، «الذريعة » و «كشف الأستار» از بدائع ياد شده است. به اعتبار اينكه بدائع در زمره آخرين آثار آقا على است، بسيارى از مطالبى كه حكيم مؤسس در ديگر آثار خود بهويژه در تعليقات و رسائل اسفارى مطرح كرده، عينا در بدائع به چشم مىخورد. وى در بدائع از سه اثر ديگر خود؛ يعنى «سبيل الرشاد في إثبات المعاد»، «رسالة في العلة و المعلول» و «تعليقات اسفار» مطلب نقل كرده است [۳].
3. «بدائع الحكم» در واقع سرآغاز بحث درباره فلسفه تطبيقى در دوران جديد در تاريخ فلسفه اسلامى است و از اهميت تاريخى برخوردار است. كنت دو گوبينو (متوفى 1882/1299)، سفير فرانسه در ايران كه ضمناً فيلسوف نيز بود، با آقا على رفتوآمد داشت و گويا او را براى تدريس فلسفه اسلامى به فرانسه دعوت كرد، ولى آقا على نپذيرفت. آقا على به مطالب فلسفى مطرح در غرب نيز توجه داشت. علاقه او به كسب اطلاعات درباره فلسفه در غرب علاوه بر گزارش گوبينو، از طريق ميرزا حسن خان اعتمادالسلطنه (متوفى 1331) كه با او رفتوآمد نزديك داشت و بديعالملك ميرزا عمادالدوله (متوفى بعد از 1316) كه سؤالات مطروح در «بدائع الحكم» را به او عرضه داشت، نيز قابل پىگيرى است. گفتوشنود عميقترى در اين زمينه بين او و فيلسوفان غربى دست نداد و اين مبادله نظر بين حكيمى مسلمان و فيلسوفى غربى، يك قرن بعد بين علامه طباطبايى (متوفى1360ش) و هانرى كوربن (متوفى 1358ش1979/) صورت گرفت... علامه طباطبايى، آقا على را سرآغاز گفتوشنود فلسفى بين شرق و غرب در دوران جديد مىدانست. آقا على كه بزرگترين شارح ملا صدراو ادامهدهنده حكمت متعاليه در عصر قاجار بود، در مباحث معاد جسمانى، اعتبارات ماهيت، معقولات ثانيه فلسفى، حركت جوهرى و مطالب مهم ديگرِ حكمت متعاليه، نظريات بديعى از خود بهجا گذارده است. وى به اندازه حاج ملا هادى سبزوارى شهرت نداشت، ولى خلاقيت فلسفى او از سبزوارى بيشتر بود [۴].
4. نويسنده در پاسخ به پرسش هفتم چنين نوشته است: جمهور متكلمين به عينيت صفات واجب الوجود - جل جلاله - با ذات او قائل نيستند، بلكه اشاعره صفات را زايد بر ذات مىدانند و... و قوه و ماده كه بعضى از حكماى فرنگ قائلند، همچو مىنمايد كه همان هيولى و صورت است كه حكماى مشائين قائلند كه صورت را حال و هيولى را محل مىدانند و مىگويند كه هريك به ديگرى محتاج بود، بهطورىكه دور لازم نيايد؛ يعنى هيولى به ذات صورت مطلقه محتاج است و آن صورت مقوم او بود و صورت در تشخيص محتاج باشد به هيولى و همه اجسام از اين دو مركبند و ميانه اين دو تلازم بود و از هم منفك نشوند؛ لكن اين مطلب مستلزم نباشد انكار واجب الوجود را - جل جلاله - چنانكه حكماى مشاء با قول به اين مطلب اثبات واجب الوجود به براهين قاطعه كردهاند و اما قول فرقهاى از حكماى فرنگ كه گفتهاند يك وجود بيش نبود، اين مطلب بهتفصيل بيان شد. به مطالب گذشته رجوع فرمايند.
اما آنكه آنچه در سؤالات نوشته شده محض صورت سؤال بود كلامى متين باشد؛ زيرا كه مقام تدين، غير مقام بحث علمى باشد و... طريق نجات آن است كه انسان پس از اطلاع بر رئوس مسائل اعتقاديه بناى اعتقاد خود را بر اين گذارد كه هريك از آنها كه مطابق اعتقاد ائمه معصومين(ع) بود معتقد باشد و هريك كه مطابق نباشد، منكر؛ به همين قدر ناجى بود، مگر بعضى از اعتقادات كه موقوفعليه اصل شرع و دين باشد و همين قدر، مايه كمال نفسانى علمى باشد؛ چنانكه در اخبار اهل بيت عصمت(ع)، از علم و علما مدح و تمجيد فرمودهاند و... [۵].
وضعيت كتاب
براى كتاب حاضر، در پايان آن فهارس فنى (آيات، روايات، اعلام، كتب، فرق و نحل، جاىها و اشعار) فراهم شده است. همچنين مصححان در پايان كتاب، تصاويرى از برخى از صفحات نسخه مورد استفاده و دستخط پسر نويسنده مبنى بر تأييد انتساب خط اين نسخه خطى به پدرش را آوردهاند [۶].
دانستنى است كه محمدصالح حائرى مازندرانى، مشهور به علامه سمنانى كه حكيمى مشايى و منتقد حكمت متعاليه است، «بدائع الحكم» را در رسالهاى نقد كرده به نام «ودائع الحكم في كشف خدائع بدائع الحكم»، كه در جلد سوم حكمت بوعلى سينا منتشر شده است.
پانويس
- ↑ ر.ك: مقدمه كتاب، ص1
- ↑ ر.ك: معرفى «بدائع الحكم» در نشريه كتاب ماه ادبيات و فلسفه، ارديبهشت 1377، شماره 6 و 7، ص21
- ↑ مقاله كتابشناسى توصيفى حكيم مؤسس آقا على مدرس طهرانى، نوشته محسن كديور در نشريه آيينه پژوهش، شماره 46، ص81-82
- ↑ ر.ك: مدخل «حوزه فلسفى و عرفانى تهران»، نوشته سيد حسين نصر در دانشنامه جهان اسلام، ج8، ص751
- ↑ ر.ك: متن كتاب، ص488-491
- ↑ ر.ك: همان، ص540-542
منابع مقاله
1. مقدمه و متن كتاب.
2. نشريه كتاب ماه ادبيات و فلسفه، ارديبهشت 1377، شماره 6 و 7، مقاله معرفى «بدائع الحكم».
3. نشريه آيينه پژوهش، شماره 46، مقاله كتابشناسى توصيفى حكيم مؤسس آقا على مدرس طهرانى، نوشته محسن كديور.
4. دانشنامه جهان اسلام، مدخل «حوزه فلسفى و عرفانى تهران»، نوشته سيد حسين نصر، ج8، بنياد دايرةالمعارف اسلامى، چاپ اول، تهران، 1383ش.