مجمل فصیحی
نام کتاب | مجمل فصیحی |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | خوافی، احمد بن محمد (نويسنده)
ناجی نصرآبادی، محسن (محقق) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | DSR 76 /خ9م3 |
موضوع | اسلام - تاریخ - سال شمار
ایران - تاریخ - سال شمار |
ناشر | اساطير |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1386 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE11182AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
"كتاب مجمل فصيحى"، نوشته فصيح احمد بن جلالالدين محمد خوافى (متولد 777ق)؛ از جمله كتب تاريخ عمومى است كه در نيمه اول قرن نهم هجرى، به فارسى روان و بىتكلف نوشته شده است. در آن عصر مغلقنويسى و آوردن مصنوعات ادبى در آثار منثور امرى رايج و حتى افتخارى براى نويسندگان بود، با اين حال فصيح خوافى در اثر خود از اين گونه نوشتن دورى جسته است.
فصيح خوافى تا حدود زيادى گمنام باقى مانده و نام چندانى از او در آثار قرن نهم و بعد و يا در فهرستهاى ادبى موجود نيست. فقط در تاريخ حبيب السير ذكرى از مقامهاى ديوانى و وزارت او شده است. در دوره معاصر، اول بار علامه محمد قزوينى و دكتر قاسم غنى نام او را در كتاب تاريخ عصر حافظ آوردهاند. همچنين ادوارد براون نيز از او در كتاب تاريخ ادبيات ايران خويش ستايش كرده بود.
ساختار كتاب
فصيح سياق، كتاب خود را برمبناى يك مقدّمه و دو مقاله و خاتمه بنا مىنهد.
اين كتاب به طرز تاريخ سنوى نگاشته شده و وقايع هر سال به ترتيب و توالى آمده و محتوى است، بر ذكر متوفّيات از هر گونه اشخاص كه در آخر هر سال مجموعا ذكر گرديدهاند و در اين قسمت متوفّيات اين نكته جلب توجّه مىكند كه عدد شعرا و ادبا مخصوصا در ولايات ماوراءالنهر و خراسان چقدر زياد و فراوان بوده، به علاوه معلوم مىشود كه فصيح خوافى به منابعى فراوان دست داشته، غير از آن چه ساير مورّخان و تذكرهنويسان نوشتهاند، ازاينرو كتاب او داراى قدر و قيمتى خاص مىباشد.
گزارش محتوا
بسيارى از نگاشتههاى تاريخى اين دوره و پس از آن، با عبارتپردازى و آرايههاى ادبى فراوان به ضبط وقايع و حوادث پرداختهاند. در اين ميان فصيح، حوادث را در مجمل با كمترين كلمات و به كوتاهترين صورت ممكن، در ضمن وقايع هر سال بيان كرده و از آوردن عبارات منشيانه كه در متون تاريخى اين دوره همچون زبدة التواريخ، مطلع سعدين، فراوان به چشم مىخورد، دورى جسته و از به كارگيرى صنايع ادبى و لغات مهجور تا حدّ ممكن ابا داشته است.
نثر كتاب در همه جا ساده و موجز و در برخى موارد همراه با ابيات فارسى و عربى است. فصيح با دقّت قابل توجّه وقايع مربوط به حوادث، وفيات، جنگها، حوادث ناگوار؛ همچون وبا، طاعون، تولّدها، تاريخ نگارش برخى آثار مكتوب، گورستانها، جاىها و غيره را در اختيار خوانندگان مىگذارد، او در مقدّمه در خصوص مجمل چنين مىگويد: «و اين مجمل موّرخان و جمعى را كه وقوف بر تاريخ دارند، فايده تمام مىدهد، چه هر گاه كه خواهند كه امرى از امور يا خبرى از اخبار معلوم كنند كه در چه زمان و مكان بوده، هر آينه از اين مجمل زودتر بر مقصود ظفر يابند.»
فصيح در هنگامى كه از ايّام نافرجام شكوه دارد و از بىوفايى ياران و دوران مىرنجد، به نگارش اين اثر اهتمام مىورزد. او پس از عزل از ديوان بايسنغر بهادر خان خانهنشين و پس از مرگ بايسنغر در 837 خود را بىمونس و يار مىبيند و منزوى مىشود. در همين هنگام او تصميم مىگيرد كه كتابى در حوادث و وقايع از ظهور حضرت آدم تا دورانى كه در آن زندگى مىكند، بنويسد.
فصيح در ديباچه، سال آغاز نگارش كتاب را سال پس از مرگ بايسنغر و روى كار آمدن شاهرخ بيان مىكند؛ امّا در مقدّمه هر جا ذكرى از تاريخ مىشود، از آن تعبير به الى يومنا هذا- كه شهور سنه اثنتين و اربعين و ثمانمائه- مىكند. به نظر مىرسد كه او در همان اوان پس از فوت بايسنغر، در سال 837 مقدّمات تأليف اين اثر را در چند سال فراهم مىآورد و از منابع و مأخذ مختلفى كه در دست داشته، يادداشت بردارى مىكند و بالاخره در سال 842 به تدوين اثر مىپردازد و اين امر تا اواخر سال 845 كه حوادث كتاب به پايان مىرسد، ادامه دارد. وى از منابع خود نامى به ميان نمىآورد، چرا كه بر اين باور است كه اين نوع نگارش - مجملنويسى - اگر با ذكر سند همراه شود، از مقصود خود دور خواهد شد.
مقدّمه كتاب، از زمان هبوط آدم صفى تا زمان ولادت حضرت نبى(ص) كه به عامالفيل موسوم است.
مقاله اوّل: از ولادت حضرت رسالت- عليهالسّلام- تا زمان هجرت آن حضرت و آن پنجاه و سه سال است.
مقاله دوم: از هجرت آن حضرت(ص) كه مبدأ تاريخ بر آن است الى يومنا هذا.
خاتمه: در ذكر بعضى از احوال هرات كه مولد و منشاء اين ضعيف است.
در مقدّمه، از آدم صفى تا زمان ملوك فرس را به دو طبقه تقسيم مىكند:
طبقه اوّل: از آدم صفى و حوّا و فرزندان ايشان تا نوح.
طبقه دوم: از سام بن نوح تا ابراهيم خليل اللّه.
پس از آن به ذكر ملوك فرس در ضمن چهار طبقه اشاره مىكند:
طبقه اوّل: پيشداديان. ايشان دوازده تن بودند و مدّت ملك ايشان دو هزار و چهار صد سال و هشتاد و پنج سال. اين طبقه از پادشاهى كيومرث بن يافث آغاز مىشود و به گرشاسف بن رشتاسف ختم مىشود.
طبقه دوم: كيانيان. پادشاهان ايشان ده تن بودند و مدّت پادشاهى آنها هفتصد و هفت سال بود. اوّل ملوك ايشان كىقباد و آخرين آنها اسكندر بن فيلاقوس است.
طبقه سيوم: اشكانيان و عدد ايشان شانزده تن و مدّت پادشاهى ايشان سيصد و چهل سال. اوّلين آنها اشك بن دارا و آخرين پادشاه ايشان اردوان بلاش است كه به دست اردشير بابك هلاك شد.
طبقه چهارم: ساسانيان. كه بيست و هشت تن در اين طبقه پادشاهى كردند و مدّت حكومت ايشان پانصد و سى و يك سال و چهار ماه و سه روز بود. اوّلين پادشاه ايشان اردشير بابك و آخرين آنها يزدجرد شهريار بود كه در زمان حكومت عثمان كشته شد.
مقاله اوّل، از آغاز سال عامالفيل كه مصادف با ولادت حضرت نبى(ص) است، آغاز مىشود و به ذكر حوادث اين دوران؛ همچون واقعه عام الفيل، ولادت پيامبر(ص) و نسب ايشان به همراه سالشمارى از زندگى ايشان تا قبل از هجرت مىپردازد. در ضمن به حوادث ديگر؛ چون تولّد، فوت، ازدواج و بسيارى از اتّفاقات مهمّ آن سالها مىپردازد. اين مقاله تا سال پنجاه و سه عامالفيل ادامه مىيابد.
در مقاله دوم، فصيح خوافى به حوادث پس از هجرت حضرت نبى(ص) تا روزگار خودش؛ يعنى سال 845 هجرى پرداخته است. او بسيارى از اطّلاعات دقيق و مهمّ اين سالها را با استفاده از منابع گوناگونى كه در اختيار داشته بيان مىكند. شايد بتوان مهمترين بخش كتاب را مربوط به سالهايى دانست كه فصيح خودش آن را درك كرده و گزارش آن را در كتاب آورده است. اطّلاعات او در خصوص دوران حكومت بايسنغر و شاهرخ و حوادثى كه در آن دوران در كلان شهر هرات به وقوع پيوسته، بىنظير است و در بسيارى از متون آن دوره يافت نمىشود. از بسيارى از بزرگان آن دوره كه در هرات زيسته و در همان جا در جوار بزرگان علم و ادب آن خطّه به خاك سپرده شدهاند، ياد مىكند. از گورستانها، مدارس، خانقاهها، وزرا، داروغگان، نقيبان، ديوانيان، محدّثان، حافظان، قرّا، و از حوادثى چون زلزله، وبا، طاعون، جنگ، سيل و خرابى عمارات و زير آوار رفتنهاى آن شهر گزارشهاى بكرى ارائه مىكند.
او در ذكر حوادث به روز و ماه و محلّ دقيق حادثه توجّه داده و تا جايى كه امكان دارد خبر خود را كامل ارائه مىكند.
ويژگىها و امتيازات اين اثر به اندازهاى است كه ذكر آن فرصت فراوان مىطلبد و اطناب كلام را در پى خواهد داشت.
فصيح خوافى، در نگارش مجمل به منابع مورد استفاده خود اشارهاى نمىكند. اين امر موجب آن مىشود كه بسيارى از منابع او ناشناخته بماند.
فصيح اثر خويش را از منابع تاريخى پيشينيان فراهم آورده و در كتاب قصد ذكر منابع را ندارد؛ امّا در لابهلاى كتاب گاهى به برخى از منابع اشاره مىكند:
1. ديوان النسب از ابو القاسم على بن حسن الرضى
2. مروج الذهب مسعودى
3. المقامات الاسكندرى از ابو الفتح اسكندرانى كه آن را از املاى بديع الزمان همدانى فراهم آورده است
4. مولد النبى شيخ محمّد بن مسعود كازرونى
5. تذكرة الاولياء عطّار در شرح حال حلّاج
6. تجارب الامم ابن مسكويه در شرح حال حلّاج
7. كتاب النور محمّد بن على السهلگى
8. رساله قدسيه خواجه محمّد پارسا
9. تاريخ فناكتى از محمّد بن بناكتى
10. تاريخ المصريين ابن يونس
11. تاريخ جهانگشاى جوينى
12. كارنامه خطيب فوشنجى
13. تاريخ گزيده حمداللّه مستوفى
فصيح از اين منابع به طور مستقيم استفاده كرده و در مجمل به آنها اشاره دارد؛ امّا وى در تأليف كتاب از منابع ديگرى نيز بهره جسته كه با بررسى و مطابقت مداخل اهمّ اين منابع عبارتند از:
تاريخ الامم و الملوك ابى جعفر محمّد بن جرير طبرى، الكامل فى التاريخ ابن اثير، تاريخ بيهقى ابوالفضل محمّد بن حسين بيهقى، تاريخ نيشابور حاكم نيشابورى، تجارب الامم ابنمسكويه، تاريخ جهانگشاى عطا ملك جوينى، جامعالتواريخ رشيدالدّين فضلاللّه، ذيل جامع التواريخ حافظ ابرو، تاريخ آلمظفّر محمود كتبى، مجمع الانساب محمّد بن على بن محمّد شبانكارهاى، المنتظم فى تاريخ الامم و الملوك ابن جوزى، شدّ الازار فى حطّ الاوزار عن زوّار المزار معينالدّين ابوالقاسم جنيد شيرازى، سمط العلى للحضره العلياء ناصرالدّين منشى كرمانى، طبقات الشافعيّه الكبرى تاجالدّين سبكى، وفيات الاعيان ابن خلّكان و ...
وضعيت كتاب
فهرست مطالب كتاب در ابتداى آن و 19 فهرست كه در پايان جلد سوم ذكر شده است، به قرار زير است:
آيات، احاديث، اقوال، كسان، حفاظ، شعرا، عرفا، فقهاء، قرا، قضات، محدثان، وزرا، كتابها، جاىها، مشاغل، طوايف، اشعار، ماده تاريخها، حوادث و بلاياى طبيعى و در آخر منابع كتاب قيد شده است.
منابع
1. متن و مقدمه كتاب