تاریخ کامل ایران
نام کتاب | تاریخ کامل ایران |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | قمینژاد، مهدی (مصحح)
ملکم، جان (نويسنده) حیرت، اسمعیل بن محمد علی (مترجم) نهاوندی، علی اکبر (به کوشش) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | DSR 109 /م7ت2 |
موضوع | ایران - اوضاع اجتماعی
ایران - تاریخ ایران - تاریخ - قاجاریان، 1193 - 1344ق. |
ناشر | افسون |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1380 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE11189AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
"تاريخ كامل ايران" تأليف سرجان ملكم، اثرى تحقيقى است در تاريخ عمومى ايران، كه براى مردم انگلستان نوشته شده و شامل مطالبى است در مورد حدود و جغرافياى ايران، حكام و سلاطين آن از مهاباديان و پادشاهان قبل از كيومرث تا زنديه و قاجاريه، عرب و شبه جزيره عربستان، آثار باستانى، آداب و رسوم، وضعيت اقتصادى، مذهب، علوم و هنر، طبقات اجتماعى و... در ايران.
اين اثر، در سال 1815م به زبان انگليسى تأليف و در 1287م توسط ميرزا اسماعيل حيرت، به فارسى ترجمه شده است.
ساختار
سه مقدمه از علىاصغر عبداللهى، محمد اصفهانى و مترجم در شرح حال مؤلف، شيوه تصحيح و سبب ترجمه كتاب آغازگر مباحث مىباشد.
مطالب، به صورت تاريخ عمومى و به ترتيب و توالى سلسلههاى حكومتگر ايران، در دو جلد، در قالب يك مجلد، در بيست و شش فصل تدوين شدهاند.
با آنكه گاهى ابهام و نارسايىهايى در عبارات وجود دارد و درك مطلب به دشوارى امكان پذير است، ولى بيشتر جمله پردازىها، اديبانه و درك مطالب سهل الوصول است.
بسيارى از اشارات، كنايات و ملاحظاتى را كه مؤلف در باب تاريخ نويسى ايران، مطالعه تواريخ متفرقه، افسانه نويسى يا تبديل سلسلهاى از سلاطين به سلسله ديگر نوشته، گويا مترجم، به واسطه ملاحظاتى، از قلم انداخته و مصحح نيز به همان گونه، آنها را آورده است. اما در بعضى از جاها كه برخى عبارات از قلم افتاده و به نظر مصحح، اداى مطلب موقوف بر آنها بوده، توسط او افزوده شده است.
اين اثر، مدتها در مدارس هند تدريس مىشده و مزين به تصاويرى از پادشاهان ايران از جمله كيومرث، سيامك، شاهان صفوى، قاجار و... است.
مزيت خاصى كه اين كتاب بر نسخ سابق خود دارد، فهرست مطولى از تمام مطالب مندرج است كه خوانندگان را در يافتن مطالب مورد نظر يارى مىكند.
گزارش محتوا
مقدمه مفصل عبداللهى، به ارائه شرح حالى از مؤلف و آثار او، منابع تاريخ ايران، نوشتههاى مدرسى چهاردهى و عبد الحسين سپنتا در مورد حيرت و روش او در ترجمه كتاب پرداخته و در ضمن آن، دو معاهدهاى را كه ملكم از طرف انگلستان با حاجى ابراهيم خان منعقد كرد را ذكر كرده است.
اصفهانى در ديباچه خود، ضمن بيان اين مطلب كه اين اثر تاريخى، به جهت آگاهى از وقايع ايام سلف و اطلاع بر امور و حالات گذشتگان، كتابى است بىنظير و صحيفهاى بىبديل، چرا كه علاوه بر اختصار عبارات، حفظ مساوات و عدم طرفدارى و خالى بودن از حشو و زوايد، خصايصى دارد كه در بسيارى از كتب مدون يافت نمىشود ولى با اين حال، از خرده بينان ايرانى و مدرسان هند و تورانى پوشيده نيست كه خالى از اغلاط نحويه و خطاهاى املاييه نبوده و عبارات آن، در بسيارى از جاها، مبهم و بعضى از اصطلاحات آن، غير كاربردى است.
مقدمه مترجم، به ذكر سبب ترجمه كتاب و اينكه به خواهش محمد اسماعيل خان وكيل الملك از گولد اسميت انجام گرفته، اختصاص دارد.
فصل اول: به بيان حدود و ثغور جغرافيايى و اوضاع طبيعى ايران پرداخته و در مورد مردم ايران مىگويد: در كمتر ملكى مردمى قوىتر، چالاكتر و خوش تركيبتر از اهالى آن يافت مىشود و در مورد حيوانات آن معتقد است «جانوران اين ملك، خصوص اسب و سگ، خيلى بزرگ، قوى و خوش صورت مىشوند».
فصل 2 تا 7: سلسلههاى پادشاهى ايران از جمله پيشداديان(هوشنگ، طهمورث، جمشيد، ضحاك و...)، كيانيان(كىقباد، كىكاوس، كىخسرو و...) و سلاطين ساسانيه از اردشير تا يزدجرد را بيان مىكند.
بسيارى از مطالب فصلهاى اول تا هفتم، از شاهنامه فردوسى اقتباس شده و با روايتهاى زينه التواريخ، تاريخ گزيده، روضه الصفا، حبيب السير و منابع ديگر، مقابله شده است.
فصل 8 تا 15: حكومت خلفا در ايران و سلطنت صفاريان، سامانيان، ديلميان، غزنويان، سلجوقيان، اتابكان، تيموريان و صفويه را بيان مىكند.
در باب بيان سلاطين سلجوقى، از آلپ ارسلان به عنوان پادشاهى شجاع، با سخاوت و دوستدار فضايل و علوم ياد مىشود. در مورد جنگ او با قيصر روم آمده است كه در روز جنگ، با دست خويش دم اسب خود را بالا بست و كفنى كه از مشك معطر ساخته بودند، پوشيد، تير و كمان را انداخت و گرز و شمشير برگرفت و با اين هيئت به سپاهيان گفت:«اگر كلاه فيروزى بر كفار، امروز بر سر نهيم، فردا تاج شهادت بر سر خواهيم گذاشت».
سپاه روم جنگ را آغاز كرده و در ابتداى امر، پيروزى با آنان همراه مىشود. اين امر باعث غرور رومانوس، پادشاه روم شده و بيش از حد در سپاه ايران پيش روى مىكند. آلپ ارسلان چون اين امر را مىبيند، فرصت را غنيمت شمرده و با جميع لشكر به يكبارگى حمله كرده و روميان را شكست مىدهد. رومانوس در اين نبرد زخمى شده و به دست ايرانيان مىافتد. او را نزد آلپ ارسلان آورده و شاه ايران از او مىپرسد: اگر جنگ به نفع تو پيروز مىشد و تو بر شاه ايران دست مىيافتى، با او چه مىكردى؟ رومانوس مىگويد: تو را تازيانه بسيار مىزدم. آلپ ارسلان: اكنون كه بر خلاف خواست تو شده، بايد با تو چه كرد؟ رومانوس پاسخ مىدهد: اگر ظالمى بكش، اگر مردى ببخش و اگر خودستايى، در زنجير كن و به پايتخت خويش ببر.
آلپ ارسلان راه دوم را برگزيده، او و تمام امراى روم را از قيد اسارت آزاد كرده و تمام آنان را مشمول عنايات ملوكانه مىسازد.
تصوير خوبى كه از ايرانيان و پادشاهان آنان در ذهن ملكم وجود داشت، در اين گونه از داستانهايى كه او در جاى جاى كتاب خويش به كرات از ايرانيان نقل مىكند به خوبى قابل مشاهده است.
جلد دوم از فصل 16 آغاز شده و تا 21: به بيان پادشاهان افغان، وقايع ايام نادر شاه و اعقاب وى، بيان احوال سلسله زنديه و قاجاريه مىپردازد.
در بيان احوال نادر شاه آمده است كه پدرش، امامقلى نام داشته و از قبيله افشار بوده است. مؤلف عقيده دارد كه پدر نادر، مردى داراى اعتبار يا منصب نبود و قائل است كه خود او نيز هرگز از نسب بزرگ لاف نمىزد و به نقل از يكى از كتب مىنويسد كه در اوايل حال، پوستين دوزى كرده و از اين ممر تحصيل معاش مىكرد و مكرر از پستى نژادش صحبت داشت. گويند چون كه خواست دخترى از خانواد سلطنت دهلى به جهت پسرش خواستگارى كند، صاحبان دختر گفتند: رسم ما چنين است كه داماد بايد تا هفت پشت خود را برشمرده و بشناساند. نادر به فرستاده آنان گفت: بگو كه داماد شما، پسر نادر شاه است و نادر شاه پسر شمشير و پسر زاد شمشير... و همين طور تا هفتاد پشت برشمرد.
از فصل 22 تا 26: در بيان مذهب و شريعت اهالى ايران، تصوف و عقايد فرق صوفيه، چگونگى احوال علما، تجار، وضع محاكم، رفتار طوايف و قبايل، عادات شهر نشينان، عشاير و ايلات، طرز حكومت سلاطين و ويژگىهاى اخلاقى و صفات درباريان و نزديكان شاه، آب و هواى ايران و اختلاف طبايع اهالى شرق مىباشد.
مؤلف در سفرهاى خود به ايران، با صوفيان ايران مراودت و معاشرت داشته و در اين فصول، به تفصيل از عقايد آنان و فرقههاى مختلف صوفيه سخن به ميان رفته است؛ اشعار و سخنان شاعران و عارفان بنام همچون شمس تبريزى، مولوى، حلاج، سهل بن عبدالله، سعدى، حافظ و... را منبع عقيده صوفيان ايران دانسته و از نوشتههاى او در اين بخش برداشت مىشود كه او ارادت خاصى به اين طبقه داشته و تحت تأثير گفتار آنان قرار گرفته است.
نگاهى به ترجمه
مترجم فاضل و اديب، ميرزا اسماعيل حيرت، در برگردان اين اثر به فارسى، از اسلوب نگارش روزگار خود(عهد قاجار) پيروى كرده است. براى مثال: پس از آوردن جمعهاى مكسر عربى، از صفتهاى مؤنث به روال دستور تازى به دنبال آنها استفاده نموده و با اينكه اغلب واژههاى دشوار تازى و فارسى توسط شيخ محمد اصفهانى در حاشيه كتاب معنى و شرح شدهاند، درك معانى جملات و مفاهيم عبارات هنگامى باز بهتر ميسّر مىشود كه جملات و عبارات با دقت وافى و ژرفنگرى كافى مورد مطالعه واقع شود.
مترجم، از ترجمه آنچه براى ايرانيان لازم و ضرورى نمىدانسته، صرف نظر كرده است.
وضعيت كتاب
فهرست مطول كتاب، بعد از مقدمات در ابتدا و فهرست اعلام، اماكن، اقوام و ملل، اديان و مذاهب، اصطلاحات، القاب و عناوين، ابيات و مصراعها و معانى برخى از لغات متن، به همراه پارهاى از صفحاتى كه حين نوشتن از قلم افتاده، در انتها آمده است.
پاورقىها توسط مترجم و مصحح آورده شده و به توضيح و تصحيح لغات متن اشاره دارد.
منابع
مقدمات و متن كتاب
«معرفىهاى گزارشى»،(آينه پژوهش)، بهمن و اسفند 1382- شمار 84.
تركمنى آذر، پروين«كتاب شناسى گزيده توصيفى تاريخ ايران دوره اسلامى(تا پايان دوره قاجار)»، (سمت)- 1378.