حکمت برتر: درسگفتاری دربارۀ نوآوری‌های فلسفۀ صدرا

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    حکمت برتر: درسگفتاری دربارۀ نوآوری‌های فلسفۀ صدرا
    حکمت برتر: درسگفتاری دربارۀ نوآوری‌های فلسفۀ صدرا
    پدیدآورانمحقق داماد، سید مصطفی (نویسنده)
    ناشرسخن
    مکان نشرتهران
    سال نشر1400
    چاپیکم
    شابک2ـ040ـ260ـ622ـ978
    موضوعصدر الدين شيرازي، محمد بن ابراهيم، 979 - 1050ق. -- نقد و تفسير

    فلسفه اسلامي

    حکمت متعاليه
    کد کنگره
    8ح3م / 1121 BBR ‏

    حکمت برتر: درسگفتاری دربارۀ نوآوری‌های فلسفۀ صدرا تألیف سید مصطفی محقق داماد؛ این سلسله گفتارها در واقع تکمیلی بر مقالۀ «حکمت متعالیه: ابداع یا التقاط؟» بوده است. در آن مقاله قطعه‌ای از صدرا به نقل از «اسفار» آورده شده که او در آن حدود هفده مسئله را می‌شمرد و معتقد است ذهن ابن سینا در این مسائل کند شده و نتوانسته است آنها را حل کند؛ اما خودش از عهدۀ حل این مسائل برآمده است. نویسنده خواسته است با مراجعه به منابع صدرا و نیز ابن سینا بررسی کند که این مسائل چگونه در ابن سینا مطرح بوده و سپس چگونه در حکمت متعالیه حل شده‌اند.

    ساختار

    کتاب در نه گفتار نگاشته شده است.

    گزارش کتاب

    حکمت متعالیۀ صدرا که حدود چهار قرن است میدان‌دار فلسفۀ رایج در جهان اسلام است، با الهیات عقلانی شیعی عجین شده است. فهم درست این نظام به‌گونه‌ای که بتوان آن را همچون چشیدن این نظام تعبیر کرد، می‌تواند درک بسیاری از معارف اسلامی، آیات قرآن مجید و تعلیمات اهل بیت(ع) را برای ما فراهم سازد. دستیابی به معنا و عمق بسیاری از آیات قرآن مجید و احادیث مفسر ذیل آنها، بدون مراجعه به حکمت متعالیه ممکن نیست و تنها با چشیدن این حکمت الهی است که می‌توان به تفسیر قرآن دست یافت.

    ملا صدرا در جلد دوم کتاب «الاسفار الاربعة» در اواخر بحث «علت و معلول» ذیل عنوان «تنبیه تقدیسی» مطلبی را بیان می‌کند که خلاصه‌اش این است که اطلاق وجود بر ذات باری‌تعالی در کلمات سه تن از شاعران فارسی‌زبان آمده است؛ یعنی از کسانی که لفظ وجود را بر ذات واجب الوجود اطلاق کرده‌اند، سه تن از شعرای فارسی‌زبانند: اول فریدالدین عطار نیشابوری که در اشعار فارسی خود چنین گفته است:

    آن خداوندی که هستی ذات اوستجمله اشیاء مصحف آیات اوست

    آوردن این بیت عطار توسط ملاصدرا نشان‌دهندۀ تسلط او به منابع ادبی ـ عرفانی است. دوم ابوالقاسم فردوسی است. فردوسی در دیباچۀ کتاب «شاهنامه» لفظ وجود مطلق را به خدا اطلاق می‌کند:

    جهان را بلندی و پستی توییندانم چه‌ای، هرچه هستی تویی

    ملاصدرا می‌گوید «هرچه هستی» یعنی مطلق هستی یا هستی مطلق و منظور فردوسی از آن، خدای مطلق است. ملاصدرا از شعر فردوسی چنین برداشت کرده که او در این بیت در مقام توصیف وجود حق متعال است. سومین شاعر مولانا است که به عقیدۀ ملاصدرا، خداوند را مطلق وجود دانست است. اینکه ملاصدرا مولوی را عارف قیومی می‌خواند، شاید به دلیل محتوای بیتی است که از او نقل کرده است. مولانا گفته است وجود ما صورت وجود و در واقع هستی‌نما است. هستی واقعی هستی خداوند و همۀ جهان نمود حق متعال است.

    حکمت برتر ملاصدرا افزون بر تسهیل نمودن فهم دسته‌ای از آیات قرآن مجید برای اهل معرفت، به‌یقین درک بسیاری از جملات منقول از اهل بیت(ع)، نهج البلاغۀ شریف و نیز ادعیه و مناجات‌های آن بزرگواران را فراهم کرده است. آنان که با دستانی تهی از این منبع فیض الهی برای تفسیر این منابع تلاش کرده‌اند، نتیجه‌ای جز فروکاستن معانی ژرف آن جملات گهربار نصیبشان نشده است.

    این کتاب سلسلۀ درس‌هایی است که استاد محقق داماد در سال 1385 به دعوت استاد دکتر اعوانی برای تدریس حکمت متعالیه در مؤسسۀ حکمت و فلسفۀ ایران در مقطع دکتری طی یک ترم ارائه داده است. این سلسله گفتارها در واقع تکمیلی بر مقالۀ «حکمت متعالیه: ابداع یا التقاط؟» بوده است. در آن مقاله قطعه‌ای از صدرا به نقل از «اسفار» آورده شده که او در آن حدود هفده مسئله را می‌شمرد و معتقد است ذهن ابن سینا در این مسائل کند شده و نتوانسته است آنها را حل کند؛ اما خودش از عهدۀ حل این مسائل برآمده است. نویسنده خواسته است با مراجعه به منابع صدرا و نیز ابن سینا بررسی کند که این مسائل چگونه در ابن سینا مطرح بوده و سپس چگونه در حکمت متعالیه حل شده‌اند. در این کتاب آن مقاله نیز درج شده و در دسترس قرار گرفته است. در این درس‌گفتارها نیز تا حد امکان این مسئله بررسی شده است.

    گفتار یکم کتاب اختصاص به ذکر کلیاتی دربارۀ ملاصدرا، زندگی و آثار او دارد. آیا فلسفۀ صدرا نوعی تلفیق و التقاط است یا نظامی مستقل و ابتکاری است؟ در پاسخ به این سؤال دو نظریۀ متقابل وجود دارد: عده‌ای معتقدند صدرا فلسفۀ نوینی ندارد و کتاب «اسفار» را نیز صرفاً نوعی کشکول می‌دانند؛ اما گروه دیگر برخلاف این نظریه باور دارند. این مسئله در گفتار دوم تبیین شده است.

    این بحث که آیا وجود اصیل است یا ماهیت، به گونه‌ای که در فلسفۀ صدرا مطرح شده، در کلام قدما مطرح نبوده است. وی مدعی است مسئلۀ اصالت وجود که بعدها سنگ زیربنای فلسفۀ او قرار گرفته است، از مسائلی است که با روش خاص وی (حکمت برتر) یعنی هماهنگی سه منبع برهان، کشف و وحی به دست آمده است. در حالی که قبلاً چنین فکر نمی‌کرده و به مقابل آن باور داشته است. گفتار سوم به تبیین بحث اصالت وجود اختصاص دارد.

    موضوع بساطت و ترکیب مشتقات در ادبیات عقلی اسلامی، منطق، فلسفه و علم اصول فقه جایگاه قابل توجهی دارد و در هر یک از این علوم به جهتی خاص راه یافته است. آنچه در گفتار چهارم آمده، گزارشی از سیر جریان بحث و گفتگوهای انجام‌گرفته میان صاحب‌نظران در این‌باره و نقد و بررسی آنهاست.

    پس از آنکه ملاصدرا اصل نخستین ـ اصالت وجود ـ را به اثبات می‌رساند و نتیجه می‌گیرد که ماهیات بالعرض در سایۀ وجود تحقق دارند، بیان می‌کند که وجود و حقیقت اشیاء از یکدیگر جدا نیستند؛ یعنی اینگونه نیست که حقیقت هر شیئ با ویژگی خاص آن، واقعیتی جدا از دیگری باشد و جهان را حقایقی متباین فرا گیرد. به عبارت دیگر جهان از یک حقیقت واحد تشکیل شده است. در گفتار پنجم بحث و بررسی دربارۀ وحدت تشکیکی وجود است.

    صدرالمتألهین بعد از تأسیس دو اصل اساسی ـ اصالت وجود و وحدت تشکیکی وجود ـ احکام عامۀ وجود، از قبیل بساطت و سایر احکام سلبیۀ آن را بیان می‌کند. سپس به تقسیمات کلی وجود می‌پردازد. درست است که حقیقت وجود به معنای عینیت و خارجیت است و آنچه در ذهن جای می‌گیرد، چیزی جز مفاهیم و ماهیات نیست، ولی صدرا در این بحث مدعی آن است که وقتی ماهیات و مفاهیم در ذهن تحقق می‌یابند، حصول و تحقق آنها وجودی است که در مقایسه با وجودهای بیرون از ذهن، به وجود ذهنی تعبیر می‌شود و از این رهگذر وجود را می‌توان به وجو ذهنی و خارجی تقسیم کرد. در گفتار ششم دربارۀ این تقسیم وجود سخن گفته شده است.

    مسئلۀ هستی و چیستی علم که مدت‌ها فکر فلاسفۀ اسلامی را به خود مشغول کرده بوده است، در گفتار هفتم بررسی شده است. مسئلۀ اتحاد عاقل و معقول را ابن سینا به فرفریوس از حکمای نوافلاطونی نسبت می‌دهد و او را نخستین طرح‌کنندۀ این نظریه می‌داند؛ صدرا در اغلب آثار خود از جمله «مشاعر» و «اسفار» باوجود پافشاری ابن سینا و فخر رازی بر ردّ و یاوه خواندن سخنان فرفریوس آن را از نو زنده ساخته و با استناد به اصول و قواعدی که هر یک در فلسفۀ او در محل خود به اثبات رسیده، آن را مدلل ساخته و با نظام فلسفی خود هماهنگ نموده است. در گفتار هشتم دربارۀ این موضوع مباحثی مطرح شده است.

    در گفتار هشتم این مبحث مطرح می‌شود که یکی از اشکلات مانع پذیرش حرکت در مقولۀ جوهر از سوی ابن سینا، نیاز حرکت به موضوع (متحرک) واحد است که به عقیدۀ شیخ، حرکت جوهری فاقد آن است. ملاصدرا و تابعان او در پاسخ به این اشکال‌ها بسیار کوشیده و چند پاسخ نقضی و حلی نیز ارائه داده‌اند. گفتار نهم کتاب به بررسی این پاسخ‌ها پرداخته است.[۱]


    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها